اخبار و همه چی



اصطاح ضربۀ روحی سازمانی از حوزۀ پزشکی اقتباس و به دنیای سازما نها وارد شده است. به طور کلی به هر نوع ضربه، جراحت، شوک، آسیب و حادثۀ وارد شده بر بدن در علم پزشکی، ضربۀ روحی یا تروما گفته می شود؛ مشروط به اینکه از خارج به بدن وارد شده باشد و عامل درونی، علت ایجاد آسیب نباشد . پس از یک حادثه یا ضربه های مکرر، مردم ممکن است با روشهای مختلف واکنش نشان دهند.

معمولا افرادی که در معرض رویدادها یا بیماریهای سخت قرار میگیرند و یا به دلیل حوادث مختلف، دچار مصدومیت و معلولیت میشوند، حالات روحی پرفشاری را تجربه خواهند کرد که ممکن است نگاه آ نها به زندگی را تغییر دهد به عنوان مثال نگهبان ورودی یا پرستار بخش اورژانس یک بیمارستان که همیشه با افراد صدمه دیده و حوادث دلخراش روبه رو است یا کارمندی که با مرگ اتفاقی دوست خود و یا همکارش مواجه می شود و یا فردی که چندین سال در یک سازمان کارکرده است و با محیط و فضای ارتباطی و همکاران خود انس گرفته است و اکنون مجبور می باشد به خاطر کوچک سازی، سازمان خود را ترک کند و یا کارکنانی که به دلیل سوء استفادۀ مالی و اخلاقی مدیران خود در معرض سوءظن جامعه قرارگرفته اند شرایط پراسترس و پرفشاری را تجربه می نمایند. این قبیل مثا لها بیانگر پدیدۀ جدیدی است که اخیراً تحت عنوان ضربۀ روحی سازمانی در عرصۀ سازمان و مدیریت مورد توجه قرار گرفته است


کارآفرینی برای توسعه اقتصادی یک جامعه یکی از ارزان ترین ابزارها با بهترین و بیشترین کارایی به شمار می رود و یکی از اقدامات لازم برای به کارگیری ابزار کارآفرینی در سطح کلان بسترسازی و یا ایجاد فرهنگ کارآفرینی است(فرحبخش، 1382)

دولت از جمله نهادهایی است که بر بسترسازی فعالیت های اقتصادی نقش بارز و بی چون و چرایی دارد. امروزه با وجود محیط های در حال تغییر دیگر نمی توان دولت ها را به صورت بزرگ و پیچیده اداره کرد. دولت بزرگ یعنی دولتی با سلسه مراتب زیاد و وجود بوروکراسی متمرکز و قوانین زائد. در دولت بزرگ فساد اداری زیاد می باشد به همین دلیل دولت برای جلوگیری از فساد و اقتصادی کردن فعالیت های دولت به سمت کوچک سازی و سپردن کارها به بخش خصوصی رفته اند و از مدیریت بخش خصوصی در مدیریت دولتی استفاده می کنند. برای ایجاد کارآفرینی دولتی باید نگرش و شیوه مدیریت مدیران دولتی و ساختار اداری اصلاح شود. پولیت و باکهرت[1](2000) در تعریف اصلاح اداری می نویسند: تغییر در ساختار و فرآیندهای سازمان های دولتی برای حرکت به سوی اهداف یا بهتر اداره کردن آنها. که دارای ویژگی های زیر است:

1-تغییر عمدی و برنامه ریزی شده برای تحول بروکراسی دولتی؛

2-در بردارنده نو آوری؛

3-بهبود کارایی و اثر بخشی؛

4-ضرورت اصلاح به دلیل نیاز به همگانی با تغییرات سریع که در محیط سازمانی رخ می دهد توجیه پذیر است(ترنر و هیوم[2] ،1379 ؛ فرج وند، 1395).

اوگن لوئیز[3] » معتقد است که کار آفرینان دولتی به جای آن که سازما ن دولتی را به عنوان سازمان بی ثمری که خدمات عمومی را به صورت ناکارآمد ارایه می کند و دارای پرسنل کوته فکر و محافظه کار است، بنگرند تأثیرات بالقوه سازمان های دولتی مؤثر را مورد توجه قرار می دهند. بدین معنا که درک آن ها از سازمان های دولتی این است که اگر آن ها به صورت مؤثر

اداره شوند ، می توانند تاثیرات بسیاری در جامعه داشته باشند و سازمانهای دولتی بزرگ و پیچیده را به عنوان قدرتمندترین ابزار برای تغییر اجتماعی ، اقتصادی و ی تلقی می کنند( مقیمی، 1383).

کارآفرینان سخت‌ترین شرایط کار را زمانی تجربه می‌کنند که با دولتی ناآشنا با این موضوع روبرو باشند. اصلاحات در بخش ساختارهای عمومی یک دولت بروکراتیک و تبدیل آن به یک دولت کارآفرین یکی از راه حل های اصلی پیشرفت دولت هاست. دستیابی به آرمان های توسعه پایدار کشور برای فتح بازار های جهانی و رسیدن به جایگاهی شایسته، بدون همکاری دولت امکان پذیر نمی باشد. دولت به تنهایی هرگز نمی تواند برمعضل بیکاری و اشتغاایی در جامعه غلبه کند، مگر با تکیه بر کارآفرینی و تاثیر مثبتی که دراشتغال زایی خواهد داشت. نبود یک دولت کارآفرین که حامی طرح ها و ایده های خلاق افراد جامعه باشد، یکی از بزرگترین مشکلات پیش روی کارآفرینان است.

دولت کارآفرین با فراهم نمودن شرایط، باعث ایجاد رقابت بین سازمان ها شده و به توانمند سازی هر چه بیشتر جامعه با توجه به بخش خصوصی نقش فعالی را ایفا می کند. در دولت کارآفرین مراجعه کنندگان نقش سرمایه هایی را دارند که حفظ و ارج نهادن به آنها امری ضروری محسوب می شود. تمرکز بر تهدید ها و تبدیل آن ها به فرصت ها از سایر خصوصیات دولت مذکور است. دولت کارآفرین همچون فردی است که طرح می دهد و ایده های جدیدی را در دولت اجرا می نماید. دولت کارآفرین برای اداره ی امور به دنبال راه های ثمربخش و کارآمد می شود، خواهان متوقف کردن طرح ها و شیوه های کهنه است. نوآور و خلاق بوده و قدرت تخیل قوی دارد و ریسک پذیر می باشد.

مهمترین ویژگی های یک دولت کارآفرین را می توان به شرح زیر بیان نمود:

1) ایجاد رقابت بین سازمان‌های سرویس‌دهنده؛

2) توانمندسازی شهروندان(به جای دادن سرویس به آن‌ها) از طریق خروج سیستم کنترل از بوروکراسی دولتی و سپردن آن به جامعه؛

3) ماموریت‌گرایی بجای دستورگرایی و تحکم گرایی؛

4) پیشگیری از بروز مشکلات به جای سرویس دادن بعد از وقوع مشکل؛

5) تمرکز بر ایجاد درآمد به جای تمرکز بر هزینه‌ها، به عبارت کلی‌تر می‌توان گفت دولت‌های کارآفرین بیشتر توجه خود را بر فرصت‌ها متمرکز می‌کنند تا تهدیدها؛

6) وجود روحیه مدیریت مشارکتی در دولت(شرکت دادن همه بخش‌های اجتماع در حل مشکلات دولت نقش کاتالیزور دارد)؛

7) تقویت و پشتیبانی سازمان‌های غیر دولتی؛

8) احترام و گرامیداشت شهروندان؛

9) کوچک بودن، عدم تمرکز و بوروکراسی دولت؛

10) توجه به مسأله شایسته سالاری در نظام انتصابات و عدم تبعیض

11) علاقه و اشتیاق به تقویت بخش خصوصی و فعالیت‌های خلاقانه؛

12) جلوگیری از سرایت مخارج و هزینه‌های بعضی از گروه‌های جامعه به سایر اقشار؛

13) ارتباط از پایین به بالا در جامعه و دولت؛

14) حذف انحصارات دولتی؛

15) در مقابل دولت‌های بوروکراتیک که منحصرا متمرکز بر داده‌ها و ورودی‌ها هستند دولت‌های کارآفرین نتیجه گرا هستند.

برای ایجاد یک دولت کارآفرین علاوه براین که دولت باید به سمت کوچک سازی وخصوصی سازی پیش برود باید به همراه بخش خصوص به دنبال توسعه اقتصادی جامعه باشد و همگام با بخش خصوصی گام بردارد و دولت با حفظ اعمال حاکمیت خود، اعمال تصدی را به بخش خصوصی واگذار کند و خود نیز برآن نظارت داشته باشد و علاوه بر نظارت در بخش خصوصی با آن درجهت توسعه اقتصادی جامعه پیش برود. توسعه گرایی بیانگر تمایل و گرایش شدید جامعه و یا نخبگان آن به تحول ساختارهای اقتصادی، اجتماعی، ی و فرهنگی در جهت نوسازی، پیشرفت، صنعتی شدن، تولید و رفاه است(فرج وند،1395).

چرامدل 34000 مدیریت منابع انسانی؟

مدیریت منابع انسانی یکی از دغدغه‌های اصلی همه مدیران ارشد سازمان‌هاست و برای مدیریت موثر منابع انسانی انوع روش‌ها به کار گرفته می‌شود تا بهره‌وری منابع انسانی ارتقا یابد. کوچک‌سازی، بازآرایی و مهندسی ساختار سازمانی، مهندسی مجدد فرآیندها، مدیریت دانش، برنامه‌های مشارکت کارکنان، برنامه‌های ارتباط با مشتری، برنامه‌های تسهیم سود، آموزش، مدیریت عملکرد، فرآیند بازخور، طراحی شغل، گردش شغلی، کار تیمی، کار انعطاف پذیر، تسهیم شغل، تنوع آموزی، منتورینگ، حسابرسی منابع انسانی، طراحی سیستم‌های انگیزشی، تدوین شرح شغل و شرایط احراز، سیستم رشد و ارتقاء، برنامه‌های ایمنی، امنیت، بهداشت، محیط و ارگونومی همگی از تکنیک‌ها و روش‌هایی هستند که برای اثر بخشی مدیریت منابع انسانی بکار می‌روند. ولی یکی از نقاط ضعف سازمان‌ها در این زمینه، عدم بهره‌گیری از یک مدل یکپارچه و منسجم برای به کار بردن این تکنیک‌ها و سیستم‌هاست. مدل 34000 برای پاسخگویی به این مساله ایجاد شده است تا بتواند بطور یکپارچه و منسجم همه فرایندهای منابع انسانی را آسیب شناسی و اثر بخشی آنها را ارزیابی و سازمان‌ها را در جهت ایجاد و ارتقاء آنها یاری کند. بر اساس مدل 34000 می توان وضعیت موجود مدیریت منابع انسانی در شرکت را بررسی و پروژه‌ها و اقدامات بهبود و توسعه آنها را فراهم کرد و یک فرهنگ تعالی و کمال را در سازمان ایجاد نمود.

مدل 34000 مدیریت منابع انسانی چیست؟

 جهت سنجش سطح بلوغ فرآنیدهای منابع انسانی ازمدل34000 استفاده می‌شود. هدف از آن بررسی نظام‌مند، جامع و یکپارچه سیستم منابع انسانی با رویکرد علمی است.مدل 34000 از جمله استانداردهایی است که اخیرا مورد استفاده شرکت‌ها به منظور ارزیابی و ارتقاء سیستم منابع انسانی قرار گرفته است. ویژگی‌های خاص استاندارد و سلسله مراتبی بودن آن و نیز تعریف دقیق اقدامات و توانمندی‌هایی که شرکت‌ها در هر سطح برای اجرا و ارتقاء سیستم منابع انسانی بدان نیازمندند از جمله مهم‌ ترین ویژگی های این استاندارد است. مدل 34000 علاوه بر 16 فرآیند منابع انسانی که 20000 امتیاز دارد، شامل 12 متغیر در حوزه نتایج و نگرش‌های منابع انسانی است که 14000 امتیاز دارد و در 5 سطح بلوغ وضعیت سازمان را ارزیابی کرده و تعالی می بخشد.

فلسفه مدل 34000 :

مدل 34000 نقشه راهی برای تعالی سیستم‌های منابع انسانی در جهت تحقق استراتژی‌های سازمان است. از آنجا که نمی توان همه فرآیندهای منابع انسانی را در زمان کوتاه مستقر کرد. از این‌رو مدل 34000 به صورت تدریجی و مرحله‌ای طراحی شده است. هر مرحله تکاملی یک تغییر منحصر بفرد را در فرهنگ سازمانی می طلبد تا بتوان زمینه مناسب را برای جذب، حفظ و توسعه منابع انسانی فراهم کرد. یکی از ویژگی‌های جالب مدل 34000 آنست که به‌عنوان یک سیستم یکپارچه در راستای اهداف و استراتژی‌ها و نیازهای سازمانی، بلوغ ایجاد می‌کند. مدل زیر بنایی مدل  34000 در سال 2001 برای اولین بار در شرکت‌های بزرگ و بویژه شرکت‌های دانش محور به کار گرفته شد و تاکنون در شرکت‌های بسیاری اجرا شده است .

فلسفه زیر بنایی و اصول اساسی حاکم بر مدل 34000 عبارتند از:

 • در سازمان‌های موفق، شایستگی‌های منابع انسانی به طور مستقیم به عملکرد تجاری و سوآوری آن‌ها مرتبط است و منابع انسانی یک منبع ایجاد مزیت رقابتی است.

 • شایستگی‌های منابع انسانی باید متناسب با اهداف استراتژیک سازمان باشد و همچنین این شایستگیها، باید قابل اندازه گیری و قابل بهبود باشند.

 • منابع انسانی یک سرمایه تجدید پذیر است. سازمان مسئول زمینه سازی برای توسعه منابع انسانی و شکوفایی انسان‌هاست و منابع انسانی مسئول بهره گیری از فرصت ها برای توسعه سازمان.

 • سازمان باید در آن نوع از شایستگی‌های منابع انسانی سرمایه گذاری کند که در راستای شایستگی محوری سازمان است. از آنجا که شرایط در حال تغییر و تکامل هستند سازمان باید به طور مداوم فرایندهای انسانی را تکامل داده و شایستگی‌های منابع انسانی جدیدی را توسعه دهد.

• مدیران عملیاتی(صفی) با راهنمایی مدیران منابع انسانی مسئول اصلی بهبود شایستگی منابع انسانی هستند. بهبود شایستگی منابع انسانی باید به صورت یک فرایند مشخص شامل اقدامات ملموس و دستور العمل‌های کاربردی صورت گیرد.








دبیرخانه کنفرانس مدیریت منابع انسانی دانشگاه تهران1397


پارادایم سرمایه فکری تاریخچه طولانی دارد و در طول دهه گذشته پیشرفتهای چندانی داشته است(نوری بروجردی و همکاران، 1389). اولین بار مفهوم سرمایه فکری توسط اقتصاددان جان کنت گالبریت ارایه شده ‌است( 2016، latas & Walasek). استوارت در سال 2001 مدعی شد که موضوع سرمایه فکری برای اولین بار در سال 1958 مطرح شده است  .هنگامی که او و ایتامی در مورد جنبش سرمایه فکری با یکدیگر همکاری کرده بودند، پیش از آن" پیتردراکر " اصطلاح کارگران دانشی را به کار برده بود. نخستین اثر نظری در حوزه ی دارایی های نامشهود در سال های نخستین دهه هشتاد توسط ایتامی در ژاپن منتشر شد(قاسمی پور میاندهی و جبار زاده خواجه بلاغ،1394). اولین انجمن عملی در رابطه با سرمایه فکری در سویس به سال 1988 شروع به کار کرده است و این انجمن تاکید بر دانش در رابطه با داراییهای ایستا یعنی اختراعات، تفکرات، برنامه های کامپیوتری، حق الامتیاز و غیره که نشان دهنده سرمایه فکری اند داشته است(نوری بروجردی و همکاران ،1389). آکپینر(2014) سرمایه فکری شرکت مجموعه ای  از دانش، تجربه، اختراع، نوآوری، سهم بازار و جوامع بوده که ممکن است بر شرکت تأثیر بگذارد (Nuryaman, 2015).
موسسه اقتصادی ایالت واشنگتن دی سی در مطالعه اخیر خود در مورد سرمایه فکری نتیجه گرفت: "ارزش اقتصادی بهره وری کشور بیشتر به مهارت های کارکنان و دانش و حل مشکلات مربوط به کسب و کار بستگی دارد تا نسبت به ارزش بازار خروجی شرکت تجاری." بیشتر متخصصان موافق هستند در هزاره جدید، سرمایه فکری منبع اصلی و محرک اقتصادی خواهد بود (Akdemir,2000&akpinar).

بای بیورینا وگلوکو(2009) تاکید کردند که سرمایه فکری"زیرسازی ایمنی نامشهود" است که تنها توسط شرکت‌هایی که سال‌ها پیش آن را ایجاد کرده‌اند، استفاده می‌شود. بنابراین لازم است بر روی توسعه پایدار تمرکز شود(Berzkalne & Zelgalve ,2014).

مینتزبرگ(1989) می گوید: "بانک داده های استراتژی یک سازمان در حافظه ی کامپیوترهای آن نیست، بلکه در مغز کارکنان آن قرار دارد". این گفته ی مینتزبرگ بیانگر آن است که سازمانها باید بیش از بیش به دارایی ها و سرمایه های فکری خود اهمیت بدهند، و در به کارگیری موثر آن ها تلاش نمایند (فاتحی و همکاران،1393). مار و شیوما(2001) مجموعه ای از دارایی های دانشی که با ایجاد ارزش افزوده برای ذینفعان کلیدی این امکان را برای سازمان بوجود می آورد تا جایگاه رقابتی خود را ارتقاء دهد(توکلی فر و شکرچی زاده،1396).

ستایش و کاظم نژاد(2009) سرمایه فکری مجموعه ای از دارایی های مبتنی بر دانش است که به یک سازمان اختصاص داده و در میان ویژگی های آن در نظر گرفته و منجر به بهبود رقابتی قابل توجهی سازمان از طریق افزودن ارزش به ذینفعان کلیدی سازمان می شود(Poorkiani et al.,2014).

در عصر رقابت جهانی، سرمایه  فکری مزیت اصلی شرکت خواهد بود(nuryaman,2015)به طوری که تعداد زیادی از متخصصان استدلال می‌کنند که سرمایه فکری یک عنصر اساسی در دستیابی به عملکرد در یک سازمان است(Gogan,2016). سازمان‌های کوچک به شدت در سرمایه فکری از طریق کارمندان، ارتباطات، و فرایندهای سرمایه‌گذاری و از چنین سرمایه‌ گذاری‌هایی برای ترویج نوآوری در شرکت استفاده می‌کنند. بنابراین، ارتباط بین توسعه، تجمع و توزیع دانش(تسهیل شده توسط توسعه سرمایه فکری) و عملکرد، احتمالا غیر مستقیم خواهد بود. توجه بر سرمایه های سازمان بخصوص سرمایه فکری که یک سرمایه بسیار مفید برای رشد سازمان ها محسوب و توجه به آن، باعث افزایش عملکرد سازمان می شود. بهره برداری از توان فکری و توانمندی های ذهنی کارکنان سازمان که به عنوان سرمایه نهفته از آن نام می برند نیازمند به وجود آمدن ساختارهایی است که بتواند عملکرد شغلی کارکنان سازمان را در راستای تحقق اهداف فعلی و آینده سازمان سوق دهد


فرسودگی شغلی:
مفهوم فرسودگی شغلی اولین بار در سال 1970بیان شد و معمولاً به عنوان خستگی، کندی، تضعیف روحیه، نیتی، ناتوانی، پیری و کاهش انگیزه شغلی تعریف می شود( آتشی و همکاران، 1389). پدیده فرسودگی شغلی، به عنوان عملکرد ناشی از استرس، از طریق عوامل فردی وشغلی ایجاد می شود. عوامل فردی که زیرساز مفهوم فرسودگی شغلی هستند، شامل شخصیت، روشهای مقابله ای، استرس های فعلی زندگی و وضعیت حمایتی هستند. برای مثال، عقیده بر این است که افراد مستعد فرسودگی شغلی افرادی تلقین پذیر، حساس، آرمان گرا، مهربان و از طرفی دیگر مضطرب وبسیار حساس در برابر تعریف وتمجید دیگران می باشند. از عوامل شغلی نیز می توان فشارکاری بیش از حد، عدم کنترل، کار در محیط بدون حمایت، محدویت فرصت های شغلی برای ارتقا، ابهام در نقش، عدم امنیت شغلی و بالاخره کارهای خودکار را به عنوان استرس های شغلی که موجب بروز فرسودگی شغلی می گردد، می توان نام برد(پیامی بوساری، 1374).
فرید نبرگر این پدیده را سندرم تحلیل قوای جسمی روانی نامید که در افراد شاغل در حرفه های کمک رسانی که افراد زمان زیادی از ساعتهای کاری را در ارتباط نزدیک با سایر مردم می گذرانند، به وجود می آید. رایج ترین تعریف از فرسودگی شغلی را مسلاچ وجکسون ارائه نموده اند: فرسودگی شغلی نشانگانی روانشناختی شامل خستگی هیجانی، مسخ شخصیت و کاهش کفایت شخصی میباشد . (عبدی ماسوله وهمکارانش، 1386)."فاربر" معتقد است:
فرسودگی شغلی، حالتی از خستگی جسمی، عاطفی و روحی است که در نتیجه مواجهه مستقیم و درازمدت با مردم در شرایطی که از لحاظ عاطفی طاقت فرساست ایجاد می شود." دیک" اظهار می دارد فرسودگی شغلی عبارت است از خستگیشدید و احساس مورد سوء استفاده قرار گرفتن شخص، که این نوع خستگی با استراحت و استفاده از مرخصی نیز برطرف نمی شود . او همچنین معتقد است فرسودگی شغلی حالتی است که فرد از نظر شخصیتی خود را کمتر از دیگران تصور کرده و احساس می کند که کار و عملش مورد توجه قرار نمی گیرد(امیری و همکاران،1390).



امروزه در قرن بست ویکم اگر به مدیران  یک سازمان بگویند سرمایه ها خود بیان کنند دیگر همچون گذشته تنها در ذهن آنها سرمایه مالی تداعی نمی شود ،اما در روزگاری که سازمانها به صورت سنتی اداره می شدند و در یک محیط ایستا فعالیت می کردند برای آنها تقریبا سرمایه مالی مهمترین عامل رشد محسوب می شد زیرا برای انجام کار احتیاج به استراتژیهای  خاصی نداشته اند اما امروزه کلمه سرمایه برای سازمانها تداعی کنند سرمایه های گوناگونی همچون مالی، اطلاعاتی، انسانی و . است .

به عقیده بسیاری از صاحبنظران سرمایه انسانی یا همان نیروهای انسانی مهمترین و بزرگترین سرمایه سازمانها محسوب می شودند زیرا عامل رشد و بالندگی سازمانها را به وجود می آوردند اما همین سرمایه اگر درست و با برنامه ریزی  انتخاب نشود می تواند زمینه شکست سازمان را فراهم کند به همین دلیل لازم سازمانها افراد را برحسب چشم انداز و استراتزی های مورد نظرشان شناسایی  و به کار گمارند، زمانی که چشم انداز و استراتژی درست انتخاب و به دنبال آن نیروهای انسانی مناسب برگزیده شوند می توان انتظار  افزایش عملکرد سازمانها را داشت.

افزایش عملکرد سازمانی موجب رضایت بیشتر نیروهای داخل سازمان و ارباب رجوعان می شود و ازطرفی  باعث می شود که اعتماد به سازمان  در سطح جامعه افزایش یابد و  یک تصویر یا برند مثبت از سازمان در ذهنها نقش ببندد و از طرفی دیگر برای جذب نیروهای جدید با توجه به ذهنیت مثبت در جامعه دچار مشکل نشود و بهترینها به سمت سازمان سوق پیدا کنند و همه اینها در کنار وجود یک سرمایه اجتماعی قوی در درون سازمان و همچین شایسته سالاری به وقوع می پیوندد    


بازی کاری دانش استفاده از تفکر مبتنی بر طراحی بازی(Game-design thinking) و استفاده از مکانیزم ها، تکنیک ها و المان های بازی در بسترهای دیگر(غیر از بازی) برای ایجاد شادی و افزایش اشتیاق کاربران در آن بسترها، حل مسائل، بهبود فرآیندها و برانگیختن و جذب مخاطب.

به زبان ساده تر درواقع بازی کاری توانایی به کارگیری المان های بازی و تفکر بازیسازی در بسترهایی جز بازیست.

بازی کاری،با تکیه بر ایجاد سرگرمی(Fun) و با بهره گیری از تکنیک ها و المان های بازی ها،برای اهدافی به جز بازی مثل ایجاد انگیزه برای کاربران یا برای اینکه رفتارهایی که مدنظر ماست را انجام دهند یا تشویق کاربران برای مشارکت بیشتر استفاده می شود.در مواردی به عنوان یکی از تکنیک های موثر بازاریابی آنلاین برای درگیر کردن کاربران با یک خدمت و یا محصول نام برده شده و گاهی هم ، انطباقش با اهداف برنامه های وفاداری مشتریان (Loyalty Programs) باعث شده از آن به عنوان یک ابزار کارا در این حوزه استفاده کنند.

بازی کاری به بازی توجه دارد زیرا بر خلاف زندگی روزمره، بازی جذاب است و باعث شادی و لذت بردن انسان می شود .



امروزه با توجه به حضور گسترش جوامع و سازمان ها وپیشرفت های تکنولوژی نیازمند نیروهای انسانی توانا و کارامد در سازمانها احساس می شود.آن چیزی که در سازمانهای موفق امروزی به عنوان عامل موفقیت محسوب می شود نیروهای انسانی خلاق می باشند که قابلیت بیان ایده های خلاقانه و ایجاد مزیت رقابتی متمایز برای سازمان خود در مقابل دیگر سازمانها دارا می باشند.در این خصوص لازم است با یک نگاه متفاوت به سازمانها نگریسته شود و آن نگاه می توان نگاه کارآفرینی سازمانی باشد. عاملی که امروزه موجب شده است تا سازمانها در نقش یک ربات عمل کنند،قوانین خشک و دست و پاگیر سازمانها است، زیرا با این قوانین به کارکنان اجازه بیان ایده ها،نظرات و انتقادات داده نمی شود و کارکنانی که نتواند ایده ها،نظرات و انتقادات را بیان کند دست به سکوت سازمانی می زند که خطرناک ترین عامل نابودی سازمانها می باشد و برای رسیدن به این مرحله یک پروسه طی می شود که از فرسودگی شغلی شروع و به عدم تعهد ورضایت شغلی و بی انگیزگی رسیده و در آخر به سکوت سازمانی ختم می شود که این عوامل شبیه یک پازل می باشند که می توانند در کنار هم عامل افول و نابودی سازمانها شوند. برای جلوگیری از نابدوی وعقب نماندن در مسیر رقابت، سازمانها باید به کنار کنان اجازه بیان نظرات وانتقادات را بدهند ونظام پیشنهادات را احیا کنند،همچنین به کارکنان اجازه دهند در محدوده قانون دارای اختیار تصمیم گیری باشند وفعالیت ها را برحسب خلاقیت خود انجام دهند.علاوه براین سازمان باید بر روی رفاه و کیفیت زندگی کاری و شخصی کارکنان خود توجه نمایند و درجهت رفع آنها قدم بردارند.گاهی فقط باید تشکر ساده می توان کارکنان را فعال نمود،همیشه لازم نیست هزینه سنگین پرداخت نمود گاهی با کار کوچک می توان انگیزه ها را بالا وبه سمت رشد وترقی گام برداشت و در آخر باید بیان نمود برای یک سازمان کارآفرین باید به آموزش و توسعه نیروهای انسانی توجه زیاد شودو به کارکنان اجازه پرورش ایده های خلاقانه را داد.




از نیازسنجی به عنوان پایه واساس هر فعالیتی می توان نام برد .به زبان ساده می توان گفت نیازسنحی یعنی گردآوروی اطلاعات مورد نیاز افراد وسازمانها برای پیشبرد اهداف وتوسعه فعالیت ها. برای اینکه یک سازمان بتواند به اهداف مورد نظر خود دست یابد لازم در وهله اول به شناسایی نیازهای خود بپردازد. درسازمانها قسمت مدیریت منابع انسانی با استفاده از نیازسنجی  می تواند تعیین نمایند که کارکنان سازمان نیاز به چه آموزش هایی دارند  و آنها را برای  کارکنان مهیا سازند تا به وسیله آن بتوانند زمینه توسعه و توانمندی کارکنان را ایجاد کنند. البته نیاز سنجی در مرحله اول قرار دارد و بعد آن اجرا و ارزیابی می باشد. ارزیابی آموزش نشان می دهد که آیا مدیریت منابع انسانی سازمان در شناسایی نیازها موفق بوده است و اینکه چقدر این آموزشها موثر می باشد؟.برای ارزیابی درست بهتر است عملکرد کارکنان را قبل از اجرا وبعد از آن ثبت شود تا بتوان نتایج حاصله را درست  ارزیابی نمود.

 

برای تاثیر بهتر دوره های آموزشی در سازمان  بعد از شناسایی نیازهای دوره آموزشی،موارد آموزش را به کارکنان معرفی کنند وبه آنها اجازه دهند تا خودشان مراحل را برحسب نیاز خود انتخاب کنند  به طور مثال به  کارمندان بگویند باید ۵ دوره آموزشی را بگذرانند و به کارکنان آزادی در انتخاب دوره ها را  بدهند تا خودشان انتخاب کنند که کدام دوره را ابتدا انتخاب و به ترتیب سپری کنندتا همه ۵ دوره را طدی نمایند .ممکن است کارمند شماره ۱ دوره چهار را برای خود ضروری بدارند و کارمند شما ۲ دوره شماره دو را به همین ترتیب کارمندان برحسب نیاز خودشان ۵ دوره را طی نمایند


شاید بیشترین مشکلی که افراد جدید الورود به سازمانها با آن مواجه می شوند این است که نمیدانند دقیقا در سازمان چه وظایفی را باید انجام دهند.

درمواردی  پیش می آید که افراد در آزمون استخدامی قبول شده و وارد سازمان مربوطه می شود و تا هفته ها در گنگی به سر می برد و این عامل باعث می شود در ابتدای ورود افراد در سازمانها دچار یک فشار روحی شوند و دربرخور  اول تمامی ذهنیت آنها در مورد سازمان از بین برود و از ورود خود پیشمان شوند.

.
برای جلوگیری از  این کار لازم است در سازمانها شخصی مسئول خوش آمدگویی به نیروهای جدید الورود به سازمان شود، این شخص ممکن است که از رئیس سازمان گرفته تا معاونین و.  متفاوت باشد،البته اشتباهی که سازمانها انجام می دهند و هزینه زیادی برای آنها در بر دارد این است که شخصی را به عنوان راهنما انتخاب می کنند که از نظر کارکنان سازمان وجه مناسب ندارد، معمولا این فرد را به طور تصادفی یا سلیقه ای معرفی می کنند و اگر آن شخص در کار خود ناموفق باشد و به گونه ای سازمان را برای کارمند جدید الورود به تصویر می کشد که فرد دچار ناامیدی می شود.برای ممانت از  این کار لازم است که از افرادی استفاده شود که اولا دارای قدرت برقراری ارتباط با کارکنان باشند دوما در نوع لباس و ظاهر اراسته و شیک باشد و سوما شخصی باشد که در نظر کارکنان فردی موفق است و به زبان ساده باید گفت که به عنوان  برند شرکت باشد و کارکنان جدیدالورود با دیدن وی انگیزه در خود ایجاد کنند و شخص را به عنوان الگوی خود قرار دهند.در ضمن می توان از بازنشستگان که دارای سه ویژگی گفته شده باشند نیز استفاده کرد چون این ذهنیت در کارکنان جدیدالورود بوجود می آید که سازمان برای بازنشستگان خود اهمیت قائل است و آنها را بعد از بازنسشتگی به حال خود واگذار نمی کند(البته این جمله نشان دهنده آن نیست که بازنشستگان را دوباره به کار بگمارند چون سازمانهای امروزی ایران درکمار  احتیاج به نیروهای جوان و متخصص ، احتیاج به یک اصلاح اساسی دارند ازنظر بازنشستگان می توان به عنوان م در کارها استفاده نمود  گرفت و از تجربه آنها بهره برد)


وجود برخی از مشکلات در سازمانها در حوزه عدالت سازمانی مانند استفاده از نظامهای جبران خدمت ناکارامد وغیر منصفانه که توانایی تشخیص وارزیابی درست وبهینه ای از انجام وظایف کارکنان ندارد وبه تخصیص نابرابر حقوق ودستمزد در سازمان می انجامد،باعث به وجود آمدن بیامدهای نامطلوب وجبران ناپذیری در سطح سازمان می شود و کاهش رضایت شغلی وعدم مسئولیت پذیری کارکنان در انجام وظایفشان را به دنبال دارد وباعث بروز پدیده های فساد مالی وانحراف اخلاقی در کارها می شود  وزمانی که کارکنان احساس بی عدالتی در سازمان کنند برای فرار از وضع موجود  به فکر ترک سازمان یا انتقال به سازمان دیگر می شود  ویا در کار خود کم کاری میکند.


ماتریس رشد وسهم بازار یا ماتریس گروه مشاوران بوستون یا ماتریس  BCG


ماتریس گروه مشاوره بوستون مسوم به BCG سرواژه عبارت Boston Consulting Group است. این ماتریس جزو اولین ماتریس های تدوین استراتژی در عرصه اقتصاد و برنامه ریزی به شمار میرود. در این ماتریس ساده ترین راه شناسایی وضعیت سرمایهگذاری معرفی شده است. میتوان این ماتریس را یک رابطه ریاضی تلقی کرد که دامنه آن نرخ رشد و سهم بازار بوده و برد آن چهار مقدار (گاو شیرده، ستاره، سگ و علامت سوال ) می باشد. ماتریس BCG دارای دو محور است، محور افقی سهم شرکت از بازار محصول را نشان می دهد و محور عمودی نمایانگر نرخ رشد بازار است.


ستاره : این خانه نمایانگر بهترین فرصت های بلند مدتی است که موجب رشد و سودآوری شرکت مادر می شوند. این واحدها دارای سهم نسبی بالایی از بازار و نرخ رشد صنعت بالا می باشند که در نتیجه شرکت مادر باید سرمایه گذاری قابل ملاحظه ای در آن بنماید و آن را تقویت کند که بتوانند موضع برتر خود را حفظ کنند. شرکت مادر باید برای این واحدها استراتژی های زیر را مورد توجه قرار دهد : یکپارچگی عمودی به بالا یکپارچگی عمودی به پایین یکپارچگی افقی رسوخ در بازار ، توسعه بازار، توسعه محصول و مشارکت.

گاو شیرده: واحد هایی که در این قسمت قرار می گیرند ، دارای سهم نسبی بازار نسبتا” زیادی هستند ، ولی در صنعتی که آهنگ رشد بسیار کندی دارد به رقابت می پردازند. از آن جهت آن را گاو شیرده می نامند که می تواند وجوه نقد مازاد بر نیاز خود را تامین نمایند. اغلب می توان شیر آنها را دوشید. بسیاری از گاوهای شیرده امروز” ستارگان ” دیروز هستند. واحدهایی که در گروه گاوهای شیرده ” قرار می گیرند.

علامت پرسش یا بچه های مستقل : واحدهایی که در این خانه قرار دارند در وضعی هستند که سهم نسبی بازار آنها اندک است ولی در صنعتی که رشد بسیار بالایی دارد ،به رقابت می پردازند. معمولا این شرکت ها نیاز بسیار شدیدی به پول نقد دارند و توان .آنها در تهیه پول نقد اندک است. از آن جهت این واحدها یا شرکت ها را علامت سوال می نامند که شرکت مادر باید در این باره تصمیم بگیرد که آیا از طریق اجرای استراتژی های تمرکز از رسوخ در بازار ، توسعه بازار یا توسعه محصول باید در صدد تقویت آنها براید یا اینکه تصمیم به فروش آنها بگیرد.

سگ ها : واحدهایی که در این خانه قرار می گیرند سهم نسبی بازار اندک دارند و در صنعتی به رقابت می پردازند که رشد بسیار کندی دارند و یا هیچ رشدی ندارند. هنگامی که یک واحد برای نخستین بار به صورت یک سگ” در می آید ، بهترین استراتژی این است که مقداری از فعالیت آن را کاهش داد. این مدل ساده است و به آسانی قابل درک است این پایه ای برای مدیریت برای تصمیم گیری و آماده شدن برای عملیات آینده فراهم می کند.

نتیجه تصویری برای ‫ماتریس bcg‬‎



با توجه به اینکه عصر کنونی ، عصر رقابتی است سازمانها یه دنیال کسب مزیت رقابتی از  طریق خلق ایده های نو هستند  که از این طریق  بتواند موجب رشد وبهره وری سازمانها شوند وعملکرد نوآوری سازمانی را بهتر کنند. تمام این مراحل زمانی انجام می شود که سازمان دارای یک سرمایه  انسانی خوب ویک فرهنگ قوی  باشد.با توجه به اینکه دیگر سازمانها کارهای خود را به صورت دستی انجام نمی دهند وبا ظهور دستگاههای ماشینی ،امروزه احتیاج به سرمایه های فکری ونیروهای خلاق ونوآور در سازمانها بسیار احساس می شود  ،این سرمایه دارای سه بعد انسانی، رابطه ای وساختاری است  وسرمایه انسانی قلب تپنده  وعامل اصلی درموفقیت سازمانها است. اگر نیروهای انسانی که در سازمانها وجود دارند نتوانندبا تغییرات دانش، محیط را تغییر دهند و خود را با آن منطبق کنند فرهنگ آسیبی جد ی خواهد دید و بهایی که بشر به خاطر فقدان وعدم درک ارتباط آن با دیگر عوامل خواهد پرداخت، نه تنها باعث ناسازگاری فرد خواهد شد بلکه فرهنگ خود را هم از دست خواهد داد و در حالی که افراد خلاق و مبتکر می توانند فرهنگ را پویا و زنده نگه دارند همه سازمانها برای بقا نیازمند اندیشه های نو و نظریات بدیع وتازه اند. وجود فرهنگ سازمانی ضعف وعدم بیان ایده ها نوآورانه از سوی کارکنان باعث    می شود که سازمان به صورت مدیریت سلطه جو اداره شود که تنها حرف حرف مدیران است وکارکنان تنها مجری دستورات هستند واین عامل ضمن سوق دادن کارکنان  به سمت سکوت سازمانی ،باعث کاهش تعهدسازمانی ،رضایت شغلی و. می شود که عومل زمینه  نابودی سازمانها را بوجود می آورند.افکار وایده های نو و جدید هم چون روحی در کالبد سازمان دمیده می شوند و آن ها را از نیستی و فنا نجات می دهند و زمینه های رشد انها را فراهم می کند .وجود فرهنگ  سازمانی قوی ونواورانه  سبب توسعه سازمانها می شود واین چیزی است که امروزه سازمانها به دنبال آن هستند.




وقتی کلمه صادر یاصادرت بیان می شود ناخوداگاه ذهن انسان  به سمت صادرات محصولات نفتی و کالاهای غیرنفتی سوق پیدا میکند اما در واقع  اینگونه نیست ،صادارات اصلی کشور سرمایه های انسانی آن است، سرمایه های که در  کشور  برای آنها هزینه  زیادی صرف می شود و آموزش می بینند اما بخاطر وجود عدم شایسته سالاری در انتخاب و عدم استفاده نبوغ و آموخته هایشان به ناچار به کشورهای دیگر مهاجرت میکنند و تمام دانش خود را در اختیار کشور مقصد قرار می دهند که در علم اقتصاد می توان از آن به عنوان نشت  نام برد. اگر در یک سازمان نیروهای انسانی آن دچار مشکل شوند یا عملکرد آنها کاهش یابد   آن سازمان برای کارکنان خود دوره های آموزشی برگزار میکنند حال اگر این نیروها بعد از اتمام دوره ها و تکامل یافته تر شدن از سازمان خارج شوند اعلام می شود که آن سازمان هزینه زیادی صرف کرده است بدون آنکه چیزی بدست آورد .زمانی که نیروهای انسانی یک کشور خارج می شوند و عملا یک کشور سرمایه عظیمی از خود را از دست میدهد. از آنجایی که سرمایه های انسانی یکی از ابعاد سرمایه است و جزیی از‌ داراییهای نامشهود محسوب می شود بنابراین این هزینه در ترامه های مالی کشور ثبت نمی شود و   به همین خاطر دولت ها از این هزینه های بی فایده خبری ندارند اما زمانی خود را نمایان می کنند که کشور دچار کمبود جمعیت و  نخبگان باشد  و کشور بجای پیشرفت به سمت عقب گام بردارد. کشورها  همواره برای توسعه  خود لازم است به سرمایه های انسانی چه از لحاظ علمی وفنی توجه خاصی داشته باشند تا بدین وسیله بتوانند  به سمت کشور توسعه یافته گام بردارند.

 پیشرفت های مداوم تکنولوژی  و اهمیتی که نیروهای انسانی درسازمانها دارند، لازم می باشد که سازمانها به نیروهای انسانی خود توجه کنند به طوری که سرمایه انسانی را قلب تپنده  سازمانها می دانند به همین دلیل لازم می باشد مدیران در انتخاب سبک مدیریت خود توجه نمایند .

فایل زیر سبک مدیریت منابع انسانی در شرکت اپل را به نمایش می

گذارند


جهت دانلود برروی تصویر دانلود کلیک کنید



نتیجه تصویری برای دانلود


در حکایتی از گذشته معروف است که پادشاه یک کشور به پادشاه یک کشور دیگر یک فیل سفید هدیه می‌دهد، کس‌ که هدیه را پذیرفته، هزینه‌های زیادی را صرف نگهداری و خوراک این فیل سفید می‌کرد، نسل‌های مختلف بدون آن‌که بدانند این فیل سفید به چه درد می‌خورد هزینه‌های زیادی را برای آن متحمل می‌شدند و دلشان هم نمی‌آمد که آن‌را کنار بگذارند یا رها کنند زیرا می‌گفتند:

 

".حیف است تا کنون هزینه زیادی برای آن شده است و نمی‌توان آن‌را رها کرد"

فیل سفید در مدیریت استعاره از موضوعی‌است که هزینه زیادی برای آن شده است و هیچ خاصیت مفیدی ندارد! و از آن‌جهت کنار گذاشته نمی‌شود که صرفاً برای آن هزینه شده است.
در نظر بگیرید کسی وارد دانشگاه می‌شود و متوجه می‌شود استعدادی در آن رشته ندارد اما آن را رها نمی‌کند به‌خاطر هزینه‌هایی که برای قبولی آن داده است و زمانی‌که صرف کرده است و میداند در آینده نیز آن رشته منبع درآمد او نخواهد شد، به آن رشته دانشگاهی و آن مدرک می‌توان فیل سفید آن فرد گفت. در مورد کسب‌و‌کار هم همین‌طور است. شاید محصولی آن‌قدر ارزش ندارد که برای آن هزینه بیشتر صرف گردد
.


در زندگی فیل‌های سفید زیادی داریم و بدون آن‌که خاصیتی داشته باشند برای آن‌ها هزینه میکنیم! فیل‌های سفید زندگی‌تان را رها کنید

منبع داستان: آموزش پدیده تبار

 حکایت مدیریتی فیل سفید


جهت دانلود فابل صوتی فیل سفید بر روی  دانلود کلیک کنید


نتیجه تصویری برای دانلود


از نیازسنجی به عنوان پایه واساس هر فعالیتی می توان نام برد .به زبان ساده می توان گفت نیازسنحی یعنی گردآوروی اطلاعات مورد نیاز افراد وسازمانها برای پیشبرد اهداف وتوسعه فعالیت ها. برای اینکه یک سازمان بتواند به اهداف مورد نظر خود دست یابد لازم در وهله اول به شناسایی نیازهای خود بپردازد.

درسازمانها قسمت مدیریت منابع انسانی با استفاده از نیازسنجی  می تواند تعیین نمایند که کارکنان سازمان نیاز به چه آموزش هایی دارند  و آنها را برای  کارکنان مهیا سازند تا به وسیله آن بتوانند زمینه توسعه و توانمندی کارکنان را ایجاد کنند. البته نیاز سنجی در مرحله اول قرار دارد و بعد آن اجرا و ارزیابی می باشد.

ارزیابی آموزش نشان می دهد که آیا مدیریت منابع انسانی سازمان در شناسایی نیازها موفق بوده است و اینکه چقدر این آموزشها موثر می باشد؟.برای ارزیابی درست بهتر است عملکرد کارکنان را قبل از اجرا وبعد از آن ثبت شود تا بتوان نتایج حاصله را درست  ارزیابی نمود.

 

برای تاثیر بهتر دوره های آموزشی در سازمان  بعد از شناسایی نیازهای دوره آموزشی،موارد آموزش را به کارکنان معرفی کنند و به آنها اجازه دهند تا خودشان مراحل را برحسب نیاز خود انتخاب کنند  به طور مثال به  کارمندان بگویند باید ۵ دوره آموزشی را بگذرانند و به کارکنان آزادی در انتخاب دوره ها را  بدهند تا خودشان انتخاب کنند که کدام دوره را ابتدا انتخاب و به ترتیب سپری کنندتا همه ۵ دوره را طدی نمایند .ممکن است کارمند شماره ۱ دوره چهار را برای خود ضروری بداند و کارمند شما ۲ دوره شماره دو را به همین ترتیب کارمندان برحسب نیاز خودشان ۵ دوره را طی نمایند.




وقتی کلمه صادر یاصادرت بیان می شود ناخوداگاه ذهن انسان  به سمت صادرات محصولات نفتی و کالاهای غیرنفتی سوق پیدا میکند اما در واقع  اینگونه نیست ،صادارات اصلی کشور سرمایه های انسانی آن است، سرمایه های که در  کشور  برای آنها هزینه  زیادی صرف می شود و آموزش می بینند اما بخاطر وجود عدم شایسته سالاری در انتخاب و عدم استفاده نبوغ و آموخته هایشان به ناچار به کشورهای دیگر مهاجرت میکنند و تمام دانش خود را در اختیار کشور مقصد قرار می دهند که در علم اقتصاد می توان از آن به عنوان نشت  نام برد.

 اگر در یک سازمان نیروهای انسانی آن دچار مشکل شوند یا عملکرد آنها کاهش یابد   آن سازمان برای کارکنان خود دوره های آموزشی برگزار میکنند حال اگر این نیروها بعد از اتمام دوره ها و تکامل یافته تر شدن از سازمان خارج شوند اعلام می شود که آن سازمان هزینه زیادی صرف کرده است بدون آنکه چیزی بدست آورد .

زمانی که نیروهای انسانی یک کشور خارج می شوند و عملا یک کشور سرمایه عظیمی از خود را از دست میدهد. از آنجایی که سرمایه های انسانی یکی از ابعاد سرمایه فکری است و جزیی از‌ داراییهای نامشهود محسوب می شود بنابراین این هزینه در ترامه های مالی کشور ثبت نمی شود و   به همین خاطر دولت ها از این هزینه های بی فایده خبری ندارند اما زمانی خود را نمایان می کنند که کشور دچار کمبود جمعیت و  نخبگان باشد  و کشور بجای پیشرفت به سمت عقب گام بردارد.

 کشورها  همواره برای توسعه  خود لازم است به سرمایه های انسانی چه از لحاظ علمی وفنی توجه خاصی داشته باشند تا بدین وسیله بتوانند  به سمت کشور توسعه یافته گام بردارند.

استراتژی به معنای برگزیدن مجموعه اقدامات متفاوتی در مقایسه با رقبا است که پیاده سازی و پیگیری انها منجر به دستیابی به جایگاه یگانه و ارزشمندی در بازار خواهد شد. به اعتقاد نورتون(2002)، سازمانها از استراتژی جهت ایجاد ارزش برای ذینفعان خود استفاده می کنند. به عبارت دیگر، استراتژی یک سازمان مشخص میکند که سازمان چگونه میخواهد برای سهامداران، مشتریان و شهروندان ارزش ایجاد کند (Kaplan & Norton, 2005 ).

 به نظر مینزبرگ، آلستراند و لمپل(2005)، استراتژی برنامه های مدیران ارشد، برای دستیابی به نتایجی است که با رسالت و هدفهای سازمان سازگار باشد(Ahmadpour Dariani, 2005).استراتژی را می توان راه و روش تحقق مدیریت سازمان تلقی کرد، به گونهای که از این راه سازمان عوامل خارجی( و تهدیدها) و عوامل داخلی(قوتها و ضعفها)را بررسی و شناسایی کرده و از قوتهای داخلی وفرصتهای خارجی به درستی بهره برداری نموده، ضعفهای داخلی را از بین ببرد و از تهدیدهای خارجی نیز بپرهیزد.

نکته: استراتژیها باعث می شوند که سازمان با طی مراحل تدریجی از حالت کنونی خود پافراتر گذاشته و به جایگاه مورد نظر (در آینده)دست یابد.

سطوح استراتژی

استراتژی را می توان در سه سطح تفکیک کرد: استراتژی بنگاه یا سازمان ، استراتژی تجاری یا کسب و  کار  و استراتژی های وظیفه ای یا کارکردی.



باتوجه به چالشهایی که سازمانهای دولتی در تمام جوامع وعلی الخصوص سازمانهای دولتی در کشور ایران با آن درگیرند و از مهمترین چالش پیش روی در سازمانها را     می توان فساد نام برد و فساد هم  انواع مختلفی دارد، اما تنها کار محققان و مدیران در سازمانها شناسایی این چالشها نیست، بلکه باید برای پیشگیری ودرمان آن ،راه حل های درست انتخاب کنند اصلی ترین چیزی که می تواند در سازمانها از این نوع معضلات جلوگیری کند اخلاق محوری بودن مدیران وکارکنان آن سازمانها است زیرا وجود اخلاقیات و ایجاد منشور اخلاقی در سازمانها می تواند در جلوگیری از فساد کارایی داشته باشد اما باید توجه داشته باشیم که هر سازمان همانند هر انسانی دارای ویژگی ها و ساختارهای  متفاوتی است و نمیتوان برای همه سازمانها یک نسخه واحد تجویز کرد . عامل دیگری که بعد فساد در سازمان به عنوان چالش مطرح می شود روحیه فردگرایی یا قدر خواهی مدیران است. خود محوری مدیران وخود برتر بینی آنها در سازمانها باعث می شود که بسیار از سازمانها تا مرز نابودی و مرگ پیش بروند زیرا حس قدرت طلبی گاه انسانها را کر وکور  می کند همانطور که حضرت علی (ع) درخطبه های  نهج البلاغه هم کارگزاران خود را به دوری از آن تشویق می کردند و پیشنهادی که می توان در جهت برطرف کردن این معظل بیان کرد ایجاد یک مدیریت مشارکتی و راه اندازی  و احیای نظام پیشنهادات در سازمانها است زیرا از طرفی باعث رشد وشکوفایی استعدادهای کارکنان می شود از طرف دیگر باعث میشودکه مدیران نظرات دیگر افراد را شنیده وسپس  در مورد آن تصمیم گیری کنند ویک تصمیم درست بگیرند همه این کارها زمانی انجام می شود که اخلاقیات در سازمانها درست اجرا شود وکارکنان ومدیران همه خودرا مسئول بدانند و به این امر واقف باشند که کم کاری آنها باعث لطمه به سازمان وجامعه می شود و تا زمانی که اخلاقیات اجرا نشود وخود فرد نخواهد به آن پایبند باشد نمی توان به نتیجه درست رسد حتی اگر در برخورد با متخلفین قوانین ومقررات سختگیرانه وضع شود. علاوه بر چالشهایی که باید اخلاق محوری در آنها بیان شود چالشهایی هم وجود دارد که پایه واساس آن دانش هستند وکارکنان را مم می کند که دنبال روی دانش باشند مانند مدیریت دانش وفناوری اطلاعات که البته در بخش فناوری اطلاعات باید زیر ساخت های سازمان را بازسازی یا از نوع ساخت وآن را به کارکنان آموزش دهند. فناوری اطلاعات ومدیریت دانش هم تا حدودی به اخلاق محوری افراد بستگی دارد زیرا افراد باید به سطحی از اخلاقیات برسند که دانش خود را بدون چشم داشتی  در اختیار دیگر افراد قرار دهند و وآموزشهای لازم را به آنها ارایه دهند .شاید بتوان چنین بیان کرد که چالشهای موجود در سازمان همانند قفلی هستند که کلید این قفل، اخلاقیات و رعایت آن است .


اقیانوس آبی همواره به دنبال نوآوری در فضای رقابتی است به طوری که استراتژی آبی اقیانوس نشان می دهد که سازمان باید تقاضای جدیدی را در یک فضای بازار بدون تردید یا "اقیانوس آبی" ایجاد کند، نه رقابت با سرپرستاران دیگر در یک صنعت موجود. سنگ بنای استراتژی آبی اقیانوس "نوآوری ارزش" است. اقیانوس آبی هنگامی ایجاد می شود که یک شرکت نوآوری ارزش ایجاد کند که به طور همزمان برای هر دو خریدار و شرکت ارزش ایجاد می کند ( بورلیدز،2014).

شرکت هایی که در صنایع به سرعت در حال رقابت هستند، همیشه تلاش می کنند تا خواسته های مشتریان خود را برآورده کنند. بازارهای جهانی این شرکت ها را هدایت می کنند تا عرضه های متنوعی را برای تقاضای رو به رشد مشتریان ایجاد کنند و رقابت های شدید در صنایع موجود ایجاد کنند(رفیق،اونس و نواز، 2015، لوهاندر،آهولاینن،ولوتنن،پلتاکاسکی،راتاو،2017). دلیل ایجاد استراتژی اقیانوس آبی  این است که می تواند ارزش های جدید را در رقابت یا حتی بازارهای جدید و مشتریان ایجاد کند(همان)


اقیانوس های قرمز همه صنایع موجود امروزه را نشان می دهند و فضای بازار شناخته شده است. در اقیانوس های قرمز، مرزهای صنعت تعریف و پذیرفته شده و قوانین رقابتی بازی شناخته شده است. در اینجا شرکت ها سعی می کنند خود را از رقبا بهتر کنند تا سهم بیشتری از تقاضای محصول یا خدمات را به دست آورند. با افزایش  فضای بازار رقابت  ، چشم انداز سود و رشد کاهش می یابد( بورلیدز،2014).

بیشتر محصولات، کالاهای مصرفی هستند یا بخش خاصی از بازار را پوشش می دهند. این رقابت باعث از بین رفتن بسیاری خواهد شد و این اقیانوس را خونین خواهد کرد   ( صمدی میارکلائی و همکاران ،1391).

در اقیانوسهای قرمز، رقابت سخت و کشنده ای میان سازمانها وجود دابرد به همین دلیل به اقیانوس قرمـز وخون آلود تشبیه شده است (تولاهی 1388).اقیانوسهای قرمز معرف کلیه صنایعی هستند که امروزه وجود دارند و فضاهای شناخته شده حوزه های کاری و خدماتی هستند (تولایی، 1387 ، صمدی میارکلائی و همکاران،1391).



تفات اقیانوس آبی و اقیانوس قرمز


استراتژی اقیانوس قرمز

استراتژی اقیانوس آبی

رقابت در فضای بازار موجود

خلق فضای بازار بی رقابت

پیروزی در رقابت

بی معنا ساختن رقابت

بکارگیری تقاضای موجود

خلق و تسخیر تقاضای جدید

جایگزینی بین ارزش- هزینه

شکستن جایگزینی بین ارزش هزینه

همراستا سازی کل سیستم فعالیتهای بنگاه با انتخاب استراتژیک آن برای تمایز یا هزینه پایین

همراستا سازی کل سیستم فعالیت های بنگاه برای تحقق همزمان تمایز و هزینه پایین


چگونه آموزش موجب سودمندی سازمان می شود

-موجب بهبود منافع ویا برخورد مثبت تری نسبت به سودگرایی می شود.

-دانش کاری را در تمام سطوح سازمان بهبود می بخشد.

-روحیه نیروی کار را بهتر می کند.

-به افراد کمک می کند تا خود را با اهداف سازمان همسو کنند.

-به توسعه سازمانی کمک می کند.

-به ارتقای سازمان از درون کمک می کند.

-رفتارهای ناسالم را کاهش می دهد

منافع برای فرد در نهایت موجب سودمندی سازمان می شود

-به افراد در حل مشکل واخذ تصمیم به گونه ای اثر بخش کمک می کند

 -اعتماد به نفس ودستاوردهای فردی را ارتقا می دهد.

-حس یادگیری را ارتقا می دهد.

-مسیر رشد آتی کارآموز را فراهم می کند

-ترس از قبول وظایف جدید را کاهش می هد

-رضایت حرفه ای را افزایش میدهد.

منافع در روابط انسانی وپرسنل،روابط درون وبین گروهی ،واجرای ت.

-ارتباط میان افراد وگروه ها را بهبود می بخشد.

-تهای سامانب،مقررات وقوانین را پایدار می کند

-اخلاقیات را ارتقا می دهد.

-پیوستگی را در گروه به وجود نی آورد.

-فضای مناسبی را برای رشد ، هماهنگی ویادگیری فراهم می کند.

فساد در سازمانها همانند یک غده سرطانی است که به سرعت رشد می کند  وتمام قسمتهای سازمان را با خود درگیر می کند واگر با آن مقابله نشود سازمان تا مرز شکست وحتی نابودی پیش می رود . به همین خاطر دیگر مسئله فساد را نمی توان یک مشکل سازمانی دانست بلکه با گسترش سیستم های اطلاعاتی وفناوری وشبیه شدن جهان به یک دهکده کوچک حال آن یک مسئله فراملی است وتمام کشورها در جهت مبارزه با این پدیده در تلاشند .در همه ادیان فرستادگان الهی رسالت خود را مبارزه با بدی ها وظلم و برقراری عدالت بیان کردند .قران کریم درسوره حدید آیه 25 درمورد مبارزه با بدی ها وبرقراری عدالت بیان می کند: " براستى(ما)پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم عدالت را برپا دارند.اهمیت مبارزه با فساد بر هیچ کس پوشیده نیست زیرا اگر درسازمانی فساد گسترش یابد باعث می شود کارکنان آن سازمان دچار بی انگیزه گی ودچار یاس ونا امیدی شوند ودر نتیجه کارایی واثر بخشی سازمان کم می شود واز آنجایی که مجموع کارایی و اثر بخشی تشکیل عملکرد را می دهد می توان این طور بیان کرد که وجود فساد در سازمان باعث می شود که عملکرد سازمان کم شود و یک چهره نامطلوب وزشت از خود در میان جامعه معرفی کند .

رویکرد های مدیریت منابع انسانی

دو مدل گسترده از مدیریت منابع انسانی که تا کنون شناخته شده و به تصویب رسیده است عبارتند از: مدل نرم مدیریت منابع انسانی  و مدل سخت مدیریت منابع انسانی  است که براساس دیدگاههای مختلف توجه به انسان و استراتژی های کنترل مدیریتی است. اساس مدل سخت بر مفهوم کنترل استراتژیک شدید و ترسیم یک مدل اقتصادی از انسان است همانند نظریه x مک گریگور و مکتب مدیریت علمی در حالی که مدل نرم براساس کنترل از طریق تعهد مطابق نظریه Y و براساس مکتب روابط انسانی( کاترین تراس و دیگران ،1997 ؛ نژاد،1394).

مفهوم رویکرد نرم مدیریت منابع انسانی

مدیریت منابع انسانی نرم با روابط انسانی، استفاده از استعدادهای فردی و تئوری Y مک گریگور از دیدگاه فردی( رشد و توسعه- انسان گرایی ) مرتبط است. همچنین این مدل برابر با مفهوم " تعهد بالا سیستم کار" والتون (1985) می باشد که بیان می کند میتوان با ایجاد تعهد به جای اعمال تحریم و فشارهای خارجی به فرد ، سطح بالایی از اعتماد را در سازمان بوجود آورد (وود ،1996). از طرفی دیگر مدیریت منابع انسانی با اهدافی مانند انعطاف پذیری و سازگاری همراه است و نشان می دهد که ارتباطات نقش اصلی را در مدیریت بازی میکند( استوری و سیسون ،1993 ،همان).

*استوری(1992) بیان می کند رویکرد نرم مدیریت منابع انسانی شامل رفتار با کارکنان بعنوان دارایی با ارزش و ایجاد یک مزیت رقابتی از طریق تعهد و سازگاری و کیفیت بالا (استوری، 1992 ،همان).

* لگ (1995) بیان میکند مدل نرم مدیریت منابع انسانی بر رفتار کارکنان بعنوان دارایی با ارزش و یک منبع و مزیت رقابتی از طریق تعهد ، سازگاری و مهارت و عملکرد بالا متمرکز می باشد. کارکنان فعال در تولید قادر به ایجاد به توسعه، اعتماد و همکاری از طریق مشارکت میباشند(لگ،1995).مدل نرم مدیریت منابع انسانی یک روش افزایش ذخایر بکر انسانی از طریق افزایش تعهد کارکنان و مشارکت دیده می شود.

رویکرد سخت مدیریت منابع انسانی

مدیریت منابع انسانی بر جنبه های کمی و حسابگرانه و استراتژیک مدیریت کسب و کار بعنوان یک راه منطقی برای هر یک از عوامل تولید تأکید می کند)استوری، 1992،همان).

مدیریت منابع انسانی سخت برای اهمیت استراتژیک مناسب تأکید دارد که در آن ت ها و شیوه های منابع انسانی ارتباط نزدیکی با اهداف استراتژیک سازمان )هندی و پتی گرو،19986) وافزایش مزیت رقابتی دارد(دوانا و همکاران،1984).لگ(1995)بیان مدیریت منابع انسانی سخت بر " منابع" از منظر مدیریت منابع انسانی تاکید می کند و از آن بعنوان" ابزار سودمند گر" یاد می کند. مدل سخت مدیریت منابع انسانی اهمیت یکپارچگی ت منابع انسانی ،سیستم ها وفعالیت ها با استراتژی کسب و کار تمرکز دارد. ازین منظر منابع انسانی تا حد زیادی یک عامل تولید به جای هزینه انجام کار،تنها منبعی است که قادر است از عوامل بی جان ، تولید ثروت کند) لگ،(1995.در دیدگاه مدیریت منابع انسانی سخت، مانند دیدگاه مدیریت علمی ، مردم به عنوان شیء منفعل هستند که بعنوان یک انسان گرامی داشته نمیشوند و براساس اینکه آیا آنها دارای مهارت و ویژگی های مورد نیاز سازمان هستند یا خیر، مورد ارزیابی قرار می گیرند) لگ،  1995 ،همان).



توانمندسازی کارکنان عبارت است از مجموعه سیستمها، روشها و اقداماتی که از راه توسعه قابلیت و شایستگی افراد در جهت بهبود و افزایش بهره وری، بالندگی و رشد و شکوفایی سازمان و نیروی انسانی با توجه به هدفهای سازمان  به کار گرفته می شوند.


عوامل مؤثر بر توانمندسازی کارکنان

عوامل مؤثر بر توانمندسازی کارکنان عبارتند از:

1. دانش و مهارت کارکنان: ارتقای مهارت و دانش کارکنان که رابطه مستقیمی با کارآفرینی و اثربخشی کارکنان دارد و جایگزینی دانشگران به جای صنعتکاران ناشی از تغییر پارادایم در توسعه منابع انسانی است و توسعه دانش و مهارت کارکنان برگ برنده سازمانهای دانشی است.

2. اعتماد: رهبران، نیازمند اعتماد و انتشار قدرت و پذیرش ایده های جدیدی هستند. جریان اطلاعات و دانش تأثیر مثبت بر این بعد و بر پاسخگویی و مسئولیت پذیری کارکنان دارد.  

3. ارتباطات: ارتباطات دوجانبه وسیله ای است که دانش کارکنان را در مجاری ارتباطی سازمان برای خدمت بهتر به مشتریان گسترش خواهد داد. توزیع اطلاعات برای کارکنان به منظور عملکرد بالای سازمان، حیاتی است. کانالهای ارتباطی و اطلاعاتی در سازمان ها موجب ارتقای دانش و اعتماد سازمانی نیز می شود.

4. انگیزه: توجه به نیازها و انگیزه های کارکنان و پرداخت پاداش بر اساس عملکرد در این مدل مورد نظر است و پاداشهای معنوی ( غیرمادی ) نسبت به پاداشهای مادی از اهمیت بیشتر برخوردارند.


در سال های 1986 و1987 برای اولین بار اصطلاح سقف شیشه ای در مجله وال استریت ژورنال و توسط موریس و همکارانش به کار گرفته شد. این اصطلاح درباره ارتقاء ن در محیط های کاری و سازمانی به کار گرفته می شود. به این معنا که مجموعه ای از موانع و چالش بر سر راه ن و در محیط های کاری شان وجود دارد که اجازه پیشرفت به آنان  نمی دهد. سقف شیشه ای  شامل چیزهایی است که دیده نمی شوند؛ عرف ها وهنجارها و نه قوانین. در ایران قوانین ممکن است در بسیاری  مواقع مانعی برای ن ایجاد نکرده باشند، اما سقف شیشه ای که همان محدودیت های موجود اما  غیر قابل رویت است، موانع پیش رو را ایجاد می کند. زیر سقف شیشه ای، ن زیر نظارت بیشتری از همه نظر نسبت به دیگران قرار دارند.(رومه کارون،1393)و نردبان  ترقی در سازمان می شود(ریدگوای ،2001؛کارلی و اگلی ،2001؛ وایر ، 2007). بر اساس تعریف کمیسیون فدرال از سقف شیشه ای در سال1995، این پدیده تنها خاص ن نبوده بلکه شامل اقلیتها ( قومی و مذهبی) نیز میشود: موانعی نامرئی و غیرقابل عبور که از دستیابی اقلیتها و ن به رده های بالای سازمانی جلوگیری می کند، صرف نظر از قابلیتها وموفقیت های آنها» ( کوترو همکاران، 2001 ). سقف شیشه ای نگرشها و تعصب های منفی است کــه مــانع از آن می شود  ن و گـروه های اقلــیت ورای یک سطح خاص در سلسله مراتب سازمانی بروند(سنزو و رابینز، 2001). سقف شیشه ای نوعی نابرابری است که البته با تبعیض جنسی، نژادی یا مذهبی متفاوت است. وقتی از تبعیض جنسی در مورد ن صحبت می شود؛ یعنی در تمامی سطوح سازمانی درصد حضور ن یکسان است، اما سقف شیشه ای برای مواقعی استفاده می شود که درصد حضور ن در سطوح مختلف متفاوت است؛ به عبارت دیگر در سطوح پایین سازمانی حضور ن زیاد بوده، بتدریج با نزدیک شدن به سطوح بالاتر سازمانی تعداد ن کاهش پیدا می کند. در این صورت این نوع نابرابری محدود و متفاوت است و به این علت هم نیازمند متمایز شدن است( ماومی،2004). گاهی نیز برای اشاره به شکاف عمیق دستمزد در سطوح بالای توزیع درآمدها به کار رفته است. به این معنا که کارکنان زن درگروه های بالای درآمدی، در مقایسه با همردیفان مرد خود دریافتی کمتری دارند. سقف شیشه ای بیان می کند که ن و اقلیت ها در دستیابی به سطوح بالای سلسله مراتب شکست می خورند. آنها به پست های عالی در سازمان نزدیک می شوند، اما بندرت آن را به چنگ می آورند. این سرخوردگی باعث می شود که تصور کنند یک سقف شیشه ای وجود دارد، یعنی موانعی تبعیض آمیز، در راه تلاش خود برای دستیابی به سطوح عالی مدیریتی در سازمانها، مشاهده می کنند(میرغفوری،1390).

موانع پیشرفت ن در سازمان ها امروزه یک دلیل نسبتا ساده دارند. اکثر سازمان ها به واسطه مردان و بر اساس تجارب مردانه ساخته شده اند. اگرچه ن در نسل گذشته وارد نیروی کار شده اند و به طور کلی توافق شده اند که ارزش عظیمی را افزوده اند، تعاریف سازمانی از شایستگی و رهبری هنوز بر صفاتی است که کلیشه ای با مردان مرتبط است: سخت گیر، تهاجمی، قاطع.(دبرا، 2003)




سازمان شاد

سازمان شاد سازمانی است که ذی نفعان کلیدی را شاد میسـازد. بـرای شـادنمـودن ذینفعـان، سازمان باید تا جایی که امکان دارد نیازها و خواستههای آنها را برآورده سازد(چرمنیـک،2013) .سـای روتـا،مشکیند و ملتزربیان میدارند عوامل مهم در ایجاد شادی و نیروی کـار مشـتاق، برابـری (رفتـاراحترام آمیز، انصاف و امنیت)؛ موفقیت (غرور و افتخار به شرکت، توانمندسازی، بازخورد، چـالش شغلی) و اعتماد متقابل همکاران می باشند ( نجاری، ضماهنی، آذر، معارفی،1394) .


مزایای شادی برای سازمان

الف-افزایش تولیدکارکنان شاد مولدتر هستند.هنگامی که کارکنان شاد هستند توانایی انجام کار در آنها افزایش مییابد، شادی نه تنها باعث بهبود کمی تولید میشود بلکه با افزایش بهرهوری موجب ایجاد محصول با کیفیت بهتر و همچنین افتخار و غرور و تعهد به کار در کارکنان میشود.
ب-بهبود توانایی تصمیم گیری شادی استرس و عدم اطمینان را که نوعی سردرگمی است کاهش میدهد و با این کار آنها به جای بخشی از یک مساله شدن یا ایجاد مشکل تبدیل به ابزاری برای حل مشکلات میشوند.وقتی کارکنان احساس خوبی در مورد کارشان داشته باشند آن را بهتر انجام میدهند.
ج-تجربه کارکنان شاد برای مشتریان کارکنان شاد عموما با مشتریان بهتر رفتار میکنند. رفتار و آرامش کارکنان، طرز حرف زدن آنها، حتی آهن صدای آنها باعث ایجاد احساس مطلوبی در مشتریان شده و آنها را به تعامل با سازمان ترغیب میکند. اگر کارکنان سازمانی شاد باشند، مشتریان آن شادی را دریافت میکنند ومشتریان جدیدتری جذب کارکنان شاد سازمانها میشوند و بدین شکل شادی باعث فروش بیشتر میشود



مدیران به عنوان رهبران سازمانی برای آنکه بتوانند در زیردستان نفوذ کنند و رفتار آنها را مطابق با خواست خود تغییر دهند، شیو ههای متفاوت رهبری را برمیگزینند. اجرای هر یک از شیو ههای رهبری به پشتوانة قدرت نیاز دارد. از این رو به تناسب سطح آمادگی کارکنان رهبران سازمان ها نیازمند استفاده از هر یک از انواع قدرت هستند. آمادگی یعنی نحوة آمادگی مشخص برای انجام تکلیف خاص که شامل دو بخش اصلی توانایی و تمایل  است که توانایی یعنی دانش، تجربه و مهارتی که فرد برای تکلیف خاص همراه دارد. تمایل یعنی میزان وجود اطمینان، تعهد و انگیزش در شخص برای انجام موفقیت آمیز یک فعالیت ( مودی،  بهاری،1396).

هرسی و بلانچارد معتقدند میان سطح آمادگی افراد و گروه ها و محتمل ترین نوع پایگاه قدرت برای به دست آوردن فرمانبرداری آن افراد رابطة مستقیم وجود دارد. در نمودار زیر رابطة بین سطح آمادگی کارکنان و منبع قدرت مورد استفادة مدیران نشان داده شده است.


سطح امادگی کارکنان


تأثیر پایگاه های قدرت در سطح آمادگی کارکنان

    


تعریف:

قدرت در سطح سازمانی، توانایی فرد به منظور تأثیرگذاری بر فرد یا افراد گروه، به عبارتی توانایی رهبر در استفاده از منابع و امکانات مادی و معنوی به منظور دستیابی به اهداف سازمان رامی توان در سطح سازمانی قدرت قلمداد کرد (امیرکبیری،1380)


انواع:

*قدرت قانونی: قدرتی است که از مقام وموقعیت فرد در سازمان ناشی می شود. این قدذرت زمانی وجود دارد که زیردست یرای رئیس یا مقام بالاتر خود این حق را قائل می شود که دستور بدهد ویا اینکه از نظر قانونی وی را مستحق دادن چنین دستور یا اعمال نفوذ می داند.میزان قدرت قانونی بر حسب نوع سازمان تغییر می کند. قدرت قانونی در سازمانهای نظامی که در ماهیت هر مقام سازمانی نهفته است، به دقت مشخص شده،به طور وسیع شناخته شده وبه شدت از ان اطاعت می شود( مورهد وگریفین،1384)و

استفاده مبرم از این قدرت دارای آثار زیر است:

1-دلسردی،بی تفاوتی  ودر نهایت احساس بی اعتبار شدن این قدرت از دید کارکنان

2- کارد این نوع قدرت چنانچه توام با قدرت تخصصی نباشد،باعث هدر رفتن نیروی انسانی می شود.

3- کاربرد این نوع قدرت ممکن است متضاد فلسفه جدید مدیریت در زمینه مشارکت کارکنان در تصمیم گیری مربوط به سازمان باشد

4- اتکای صرف به این قدرت باعث عدم تمکین کارکنان و در نهایت نیتی می شود(مشبکی 1385).

*قدرت پاداش: منظور از رقدرت پاداش این اسن که رهبر از طریق اعمال کنترل بر پاداش هایی که برای افراد تحت نظارت اوبا ارزش تلقی می شود، آنان را به انجام دادن وظایف شغلی ترغیب کند. به طور کلی اگر مدیر بتواند بر حقوق دریافتی کارکنان کنترل  داشته باشددرموردار تقای آنان اظهار نظر کند و در واگذاری شغل،صاحب رای و دارای نظر قابل توجهی باشد از قدرت پاداش بسیاری برخوردار است(قاسمی،1382).

از دیدگاه فرنچ و ریون(1959)، قدرت پاداش منجر به پذیرش ساده افراد می شود که تا حدودی تعهد را بوجود می آورد ومقاومت کارکنان نیز در برابر قدرت پاداش به حداقل می رسد وعدم مقاومت ساده کارکنان باعث بوجود آمدن فضای نسبتا باز می شود. اتکای به این نوع قدرن، سازمان را با مشکلات زیر روبرو میکند:

1-استفاده دائمی از امکاناتی  چون ارتقا واعطای پاداش مادی وما همیشه در اختیار  مدیران نیست، بخصوص در سازمانهایی که اتحادیه های کارگری ویا گروه های غیر رسمی نفوذ زیادی دارند.

2-آثار استفاده از این نوع قدرت کوتاه مدت است.

3-کارکنان ممکن است فکر کنند که مدیران با استفاده از این نوع پاداش می خواهند آنان را دستاویز قرار داده  وآنان را جدی نگیرند(مشبکی ،1385)

*قدرت اجبار: زمانی پدید می آید که شخصی از توانایی تنبیه و  یا وارد آوردن لطمه جسمی یا روانی به شخص دیگر  برخوردار باشد، استفاده از  قدرت اجبار  به  قدرت رنجش  ودشمنی کارکنان تمام خواهد شد (مورهد و گریفین،1384) این نوع قدرت مبتنی بر توانایی شخص به تنبیه شخص دیگر ، در صورت اطاعت نکردن  یا انجام ندادن وظیفه در سازمانها است و از محروم کردن امتیازات کوچک شغلی تا اخراج از کار، دامنه تنبیه را تشکیل می دهد(علاقه بند،1382).

اجرای قدرت اجبار به طور مستمر ومداوم باعث دلسردی، ترس، یاس و در نهایت پایین آوردن کارایی و عملکرد در سازمان، نیتی وترک سازمانی خواهد شد. نکته ای که می توان گفت این است که سازمانهایی که براساس  مدیبریت قدیمی اداره می شوند، بیشتر  از این روش استفاده می کنند وآن را به عنوان مبنایی برای کنترل ونظارت کارکنان  به کار می برند.

*قدرت تخصص: توانایی برای تاثیر گذاری بر رفتار دیگران به علت مزیت رقابتی،هوش یادانش خاص. قدرت تخصص جنبه شخصیتی ندارد و به ماهیت کاری مربوط است ودر کارهایی مه احتیاج کمتری به نظارت دارد، موثرواقع می شود وممکن است به مرور احتیاج به نظارت راکم اهمیت سازد.قدرت تخصص دارای نفوذ گسترده ای است که به تجربیات،مهارت ویژه یادانش بستگی دارد. این قدرت در جایگاه های مختلف سازمانی ظاهر می شود. مدیران سطح بالای سازمان در مورد یک موضوع مهم وحیانی سازمان  تصمیم     می گیرند، ولی بر عکس کارکنان سطح پایین تر سازمان ممکن است تخصصی داشته باشند که مدیران بالا برای تصمیم گیری  به آن تخصص نیاز دارند(مورهد وگریفین،1384). تخصص از مهمترین منابع اثرگذاری  در دنیای فناوری امروز است.

*قدرت مرجعیت: توانایی تاثیر بر رفتار دیگران به علت اینکه فرد مذکور از طرف دیگران مورد احترام وعلاقه است. قدر تی که  از ویژگی ها منحثر به فرد شخص ایجاد می شود  واحترام  وتحسین دیگران را برای او به همراه دارد.این قدرت دارای ماهیتی احساسی است وکارکنان در ارنباط با اعمال این نوع قدرت ، حالت مجذوبیت و شیفتگی، وفاداری وتعهد نسبت  به رئیس دارند(مشبکی،1385).

*مرجعیت قدرتی است ناشی از کاریزما یا جاذبه شخصی که از طریق روابط مطلوب میان اشخاصی که شتایش  واحترام به یکدیگر را تشویق می کنند ، پدید می اید و حفظ می شود(1991levenson,)




                                                                                    تشابه

هردو دیدگاه بر اینکه مدیریت هنر وعلم وهمچنین تکنیک ها وروش های به کارگیری صحیح افراد وامکانات در جهت وصول به اهداف سازمانی است با هم موافق هستند

برای سرجمع کردن، مدون کردن، منظم کردن و نظامند کردن منابع خام موجود در مدیریت اسلامی ، گرفتن  پایه های علم مدیریت و نگاه علمی به مدیریت می توان از مدیریت غربی استفاده کرد و در نهایت فلسفه مدیریت غربی چارچوبی ارائه می دهد تا بوسیله آن بتوان منابع مدیریت اسلامی مدون ونظام مند شده وجنبه کاربردی پیدا کند.

هردو مدیریت اسلامی وغربی قدرت را ابزاری می دانند که به رهبر این امکان را می دهد تا در دیگران نفوذ کند و رفتار آنان را تحت تاثیر  قرار دهد و بدین وسیله کارکنان سازمان را در جهت انجام وظایف و ماموریت های مربوطه و دستیابی به اهداف پیش بینی شده هدایت و راهنمایی کند که این مسئله در مشترک می باشد.

مواردی مانند صداقت،تعهد ، وفاداری، تواضع، عدالت که در دیدگاه اسلام مبانی اساسی در روابط رهبران و پیروان (در هر سطح) به شمار رفته و از بدو ظهور اسلام به وسیله پیامبر (ص)، سپس ائمه معصومین(ع) مورد توجه اکید قرار گرفته وبه تازگی مورد توجه صاحب نظران علوم مدیریت غرب قرار گرفته اند. به عبارت دیگر، می توان گفت مدیریت غربی در حال نزدیک شدن به رویکرد اسلامی مدیریت است.

تفاوت

مدیریت اسلامی

مدیریت غربی

مبدا جهان بینی مدیریت اسلامی وحی و الهام است که ارزش نظری و عملی دارد.

مبدا جهان بینی مدیریت رایج حس،تجربه و آزمایش است که فقط ارزش عملی دارد

انگیزه ی معنوی قوی ترین انگیزه هاست

انگیزه مادی قوی ترین انگیزه هاست

برای رسیدن به هدف وسیله نیز باید صحیح  و الهی باشد.

هدف وسیله را توجیح می کند

منافع و مصلحت جامعه بر منافع و مصلحت فرد مقدم است

منافع و مصلحت فرد بر منافع و مصلحت مقدم        می باشد.

ارزشها معنوی و مبتنی بر وحی است

ارزشها مادی و سودگرا است

نظریه پردازی دانشمندان اسلامی در باره نظریه های قدرت برای حق و قدرت برای عدالت است

نظریه پردازی دانشمندان مغرب زمین درباره ی    نظریه های اصالت قدرت  و قدرت برای رفاه است

قدرت وسیله است جهت اجرای عدالت  ومبارزه با ظلم

قدرت ابزاری است جهت کسب ثروت و شهرت و تامین منافع فردی

افراد سازمان امانت الهی هستند و هدایت آنان به سوی کمال وظیفه مدیریت است

افراد سازمان وسیله تحقق هدف هاس سازمان   می باشند بنابراین کمال انسان مطرح نیست

مدیریت آزمایش الهی  برای طی مدارج کمال است

مدیریت فرصتی است برای تکاثر قدرت و ثروت

الگوهای مدیریت، انسان های خداگونه هستند

الگوی مدیریت ، قطب های قدرت اقتصادی و ی است


کارت امتیازی متوازن را نورتون و کاپلان در سال 1992 به منظور تبدیل راهبردها و دیدگاه مدیران به مجموعة گسترده ای از مقیاس‌های عملکردی طراحی کردند. کارت امتیازی متوازن، سازمان را از چهار دیدگاه مورد بررسی قرار می‌ دهد و به گسترش سنجه ‌ها و گردآوری و تحلیل داده ‌ها برای هر یک می ‌پردازد (Kaplan and Norton, 1996 ؛ فطرس و بیگی،1388). یک کارت امتیازی خوب، منطقی راهبردی، یعنی روابط علی و معلولی بین فعالیتهای جاری و موفقیت درازمدت را مستند میکند.  از آنجا که وابستگی شرکتها و سازمانها به سرمایه نامشهود خود، روز به روز در حال افزایش روشهای متفاوتی است، کارت امتیازی متوازن در حال تبدیل شدن به ابزاری مهم برای کنترل مدیریت است (Soleimani, 2010؛ صالحی و همکاران،1392). این الگو از چهار منظر  زیر تکیل شده است که عبارتند از:

- منظر(جنبه) مالی (چگونه به سهامداران خود می نگریم؟ )

- منظر(جنبه) مشتری (مشتریان چگونه ما رو می بینند؟ )

- منظر(جنبه) فرایند های داخلی ( به چه فرایندهای داخلی باید دست یابیم؟)

- منظر(جنبه) رشد و یادگیری ( چگونه می توانیم بهبود و ایجاد ارزش در سازمان را تداوم بخشیم؟ ). عبارت متوازن نیز به تعادل و توازنی اشاره دارد که این روش بین اهداف مالی و غیر مالی، اهداف کوتاه مدت و بلند مدت ، اهداف داخلی و اهداف خارجی برقرار می کند(نیکومرام و اسحقی،1389).  کاپلان ونورتون(2004 Kaplan and Norton,) در مقاله خود با عنوان کارت امتیازی متوازن: تبدیل استراتژی به عمل » به بیان هریک از این جنبه ها می پردازند که عبارتند از:

 1ـ کارت امتیازی مالی:

 به ‌منظور شناخت نیازمندی ها و عملکرد‌ مالی سازمان مورد استفاده قرار می‌گیرد. معیارهای مالی از مهمترین اجزای نظام ارزیابی متوازن هستند. به ‌ویژه در سازمان ‌های‌انتفاعی این معیارها به ما می‌گویند که اجرای موفقیت آمیز اهدافی که در سه منظر قبلی تعیین گردیده ‌اند، در نهایت، موجب چه‌ نتایج و دستاوردهای ‌مالی‌ خواهدشد.  تمام ‌تلاشی ‌که ‌برای ‌بهبود‌ رضایتمندی ‌مشتریان، ارتقای‌کیفیت ‌و کاهش‌ زمان ‌‌تحویل ‌محصولات و خدمات خود انجام می‌دهیم؛  اگر به نتایج مالی ملموس ختم نشوند،  هیچ ارزشی نخواهند داشت.

 

 2ـ کارت امتیازی مشتری:

 به‌منظور آگاهی از سطح رضایت مشتریان(از طریق سنجش‌های کمی و کیفی در مورد کالا و یا خدمات ارائه شده) مورد استفاده قرار می گیرد.

 3ـ کارت امتیازی فرایندهای‌داخلی:

در جهت ارزیابی ‌فرایندهای مورد نیاز در سازمان به ‌کارگرفته می‌شود. در این منظر سازمان ‌ها ‌باید فرایندهایی را مشخص نمایند که با برتری یافتن در آن‌ها، بتوانند به ارزش‌آفرینی برای مشتریان و نهایتاً سهامداران خود ادامه ‌دهند. تحقق هریک از اهدافی که در منظر مشتری تعیین می‌شود، نیازمند انجام یکسری از فرایندهای عملیاتی به صورت کارا و اثربخش است. این فرایندها باید در منظر فرایندهای داخلی تعیین گشته و معیارهای مناسبی نیز برای کنترل پیشرفت آنها توسعه داد.

 4ـ کارت امتیازی دانش، رشد و یادگیری:

 این وجه بر نحوه‌ی آموزش کارکنان، کسب دانش و چگونگی استفاده از آن، به‌ منظورحضور و بقاء در بازار رقابتی موجود، تمرکز می‌نماید.  وقتی شما اهداف و معیارهای مربوط به منظر مشتری و فرایندهای داخلی را تعیین می‌نمایید، بلافاصله متوجه شکاف موجود بین مهارت‌ها و قابلیت‌های مورد نیاز کارکنان و سطح فعلی مهارتها و قابلیتها می‌شوید(رضایی قهرمان و آقا سیدحسینی،1390).

 


تفویض اختیار به افرادی که دارای عملکرد بالا هستند داده می شود. تفویض اختیار غنی سازی شغل و رشدی و بالندگی افراد می باشد. تفویض اختیار با عملکرد بالاتر زیردست همبستگی دارد  در صورتی که مشارکت در قدرت با عملکرد پایین تر نیز همبستگی دارد. وجود چنین بازده های سازمانی بالقوه  در نفس تفویض اختیار برخلاف مشارکت در قدرت،امری مشخص است وتوانایی و مسولیت زیردستان  را برای  تکلیفی که برعهده دارند در نظر می گیرند.به کارکنان که واجد عملکرد بالاهستند در مقایسه با کارکنانی که واجد عملکرد پایین اند وظایف بیشتری در تفویض اختیارسپرده می شود. گرچه تفویض هم قدرت را تقسیم می کند اما اینکار بیشتر بصورت انتخابی است نه بطور مساوی



در گذشته یادگیری سیار اغلب به کاربرد فناوریهای سیار محدود بوده است اما امروزه ملاک تفکر در این زمینه تحرک یادگیرندگان است. یادگیری سیار قابلیتهایی برای برقراری ارتباط و دستیابی به اطلاعات را از طریق وسایل سیار و بیسیم گسترش داده و بهبود میببخشد. یادگیری سیار به عنوان یک یادگیری که از طریق وسایل بیسیم مانند تلفن همراه، دستیار دیجیتال شخصی و کامپیوترهای جیبی صورت میگیرد، گفته میشود . یادگیری موبایل میتواند روشهای گوناگون یاددهی – یادگیری را که در محیطهای موبایل روی میدهد و یا از طریق وسایل همراه مانند تلفنهای همراه، PDA ، تلفنهای هوشمند یا کامپیوترهای کوچک دستی رخ میدهد؛ را در برمیگیرد. به عبارت دیگر در یادگیری، نیز یادگیری الکترونیکی صورت میگیرد و مانند هر فرایند آموزشی الکترونیکی با استفاده از کامپیوتر از طریق شبکه و به خصوص اینترنت انجام میشود. با استفاده از وسایل همراه یادگیری، دیگر لازم نیست که یادگیری در محیطهای ثابت یا در زمانهای مرده اتفاق افتد. بنابراین یادگیری سیار جزیی جدایی ناپذیر از فرایند آموزشی در آینده خواهد بود.

یادگیری از وسایل سیار به عنوان یک وسیله یادگیری تعریف میشود که دارای این قابلیت هستند که همراه با یادگیرنده جا به جا شوند به عبارت دیگر، تلفن همراه محدودیت مکان یادگیری را با ایجاد انعطاف در آن کاهش میدهد. بنابراین از این جهت دارای اهمیت است که در هر مکان، امکان دسترسی به مواد یادگیری وجود دارد.


کلاس درس مع یک استراتژی آموزشی و نوعی از یادگیری ترکیبی است که آموزش را به یک مدل دانشجو (شاگرد )محور تبدیل می کند که در آن، زمان کلاس صرف بررسی موضوعات در عمق بیشتر و ساخت موقعیتهای یادگیری جذاب می شود. درس های داخل کلاس در یک کلاس درس مع ممکن است شامل یادگیری بر اساس فعالیت هایی باشد که در آموزش سنتی بعنوان تکلیف خانگی بودنداز سویی دیگر در این نوع از یادگیری میتوان، زمان بیشتری را در کلاس برای مهارت های تفکر گذاشت، همچنین فراگیران به صورت فعال، در یادگیری و ایجاد دانش بیشتر فعال هستند و همزمان دانش خود را آزمایش و ارزیابی می کنند.

کلاس مع یک روش آموزش برای مع کردن روش آموزش سنتی به منظور رهایی از تدریس آموزشی است. در روش سنتی، کلاس درس به محتوای آموزشی اختصاص پیدا میکند و در این راستا تکالیفی جهت به کار گرفتن آن در بیرون از کلاس درس برای فراگیران، در نظر گرفته میشود اما کلاس مع یک راهبردی است که سخنرانیهای آموزشی را از طریق فیلمبرداری ضبط کرده و آن را به بیرون از کلاس درس منتقل میکند.

از سویی دیگر کلاس مع فقط شامل صرف کردن زمان کلاس درس برای یادگیری فردی نیست بلکه شامل استفاده از انواع آموزش و یادگیری، تشویق فراگیران به پذیرش مسئولیت یادگیری خود، تقویت آنان در جهت رسیدن به یادگیری در حد تسلط در محتوا می شود؛از این رو حامیان کلاس مع تبیین میکنند که این رویکرد میتواند باعث بهبود تعامل معلم و شاگرد، تسهیل یادگیری عمیق از طریق فعالیتهای یادگیری در کلاس درس،منجر به پویایی کلاس، افزایش انگیزه و یادگیری عمیق تر؛ کمک به درک فراگیران نسبت به سبکهای یادگیری و عملکردشان و پرورش درگیری فراگیران شود؛همچنین در این رویکرد ارائه محتوا در کلاس درس کنار گذاشته میشود و مدرسان میتوانند فعالیتهای کلاسی را از طریق آموزش اینکه چگونه فراگیران به علت مسائل دست یابند و اطلاعات را در زندگی واقعی به کار گیرند، فراهم کنند. اجرای راهبردهای کلاس مع باعث افزایش درک فراگیران نسبت به اهمیت فعالیتهای قبل از کلاس درس و تقویت آن در داخل کلاس درس میشود.


کاویانی  ، حسن، لیاقت دار  ، محمدجواد،  زمانی، بی بی عشرت، عابدینی،یاسمین.1396 .فرآیند یادگیری در کلاس مع: بازنمایی از برنامه درسی تجربه شده در آموزش عالی،دو فصلنامه مطالعات برنامه درسی آموزش عالی،سال 8 ، شماره 15 ،صص 214 - 179



سازمان رسمی


 *سازمانی است که به طور قانونی بنیان گذاری و تصویب می شود وتعداد مشاغل و حدود وظایف و اختیارات و نحوه انجام فعالیتها درآن مشخص می شود.


خصوصیات سازمان های رسمی


- اختیارات و قدرت سازمانی هر مقام مشخص است.

-نوع مشاغل کارکنان سازمان و محل سازمانی آنها مشخصاست.

-کیفیت سلسله ارتباطات رسمی بین افراد مشخص می باشد.

-حدود قلمرو و وظایف هر یک از مشاغل و صاحبان مشاغل مشخص می باشد.


سازمان غیر رسمی


*عبارتست از سازمانی که به هر گونه فعالیت مشخص منتهی، بدون هدف آگاهانه دست بزند )چستر بارنارد(


*یک شبکه روابط شخصی و اجتماعی است که در قالب سلسله مراتب سازمانی وجود ندارد.  بلکه خودبخود و در شرایط روابط افراد با یکدیگر شکل می گیرد )کیت دیویس(.


خصوصیات سازمان های غیررسمی


-نمی توان آنها را با آموزش آنلاین با استفاده از فن آوری برای ارائه دوره ها استفاده می‌کند. آموزش و پرورش با فناوری به عنوان بیشترین توسعه در آموزش در نظر گرفته می‌شود. با جهانی شدن فناوری، مفهوم یادگیری و تدریس دست‌خوش تغییر عظیمی شده‌است. استفاده از تکنولوژیکی در آموزش و پرورش، محیط آموزشی یادگیری جهانی را فراهم می کند، که امکان دسترسی مطالب درس را در هر زمان و هر کجا فراهم می کند، اتصال دیگر دانشجویان و دسترسی به محتوا را بدون توجه به مرزهای جغرافیایی امکان پذیر می سازد و تغییرات قابل‌توجه در استفاده از تکنولوژی در آموزش آنلاین ظهور مفهوم " "دوره های همگانی آموزش آزاد درونخطی" (MOOC)را مشاهده کرده‌است.

ارائه دوره‌های آنلاین، در سطح جهانی. MOOC یک دوره بزرگ است که برای حمایت از مشارکت نامحدود (منطقی)طراحی شده‌است و از طریق یک پلت فرم ارایه می‌شود. محبوبیت زیادی از زمان توسعه آن در سال ۲۰۰۸ به دست آورده‌است. تا دسامبر ۲۰۱۶، حدود ۵۸ میلیون دانشجو برای دوره‌های MOOC ثبت‌نام کرده‌اند که بیش از ۷۰۰ دانشگاه و تقریبا ۶۸۵۰ دوره توسط ارایه دهندگان مختلف از قبیل، Coursera، edx، Udacity ارائه شده‌اند.


تعریف موک:

موک از حروف اول Massive Open Online Course  گرفته شده است.موک   نوعی دوره آنلاین با هدف دسترسی آزاد از طریق وب و مشارکت در مقیاس بزرگ می باشد. دوره موک  بطور معمول شبیه دوره دانشگاه  می باشد ولی معمولا گواهینامه معتبری برای گذاراندن دوره برای فراگیران صادر نمی شود البته با بررسی یادگیری میتوان گواهینامه ای هم صادر کرد.


ویژگی های موک (Massive Open Online Course) چیست؟

از ویژگیهای مهم دوره های همگانی موک، می توان به تعاملی بودن دانش، رایگان بودن، عدم اعطای مدرک رسمی، نداشتن محدودیت سنی یا مکانی خاص، آزاد بودن، نداشتن محدودیت در دانشجویان ثبت نامی، کوتاه بودن و اختیاری بودن دوره ها اشاره کرد .در واقع آموزش آزاد، فرصتهای جدیدی را برای نوآوری در آموزش عالی ایجاد می کند که نه تنها از مؤسسات برای پیاده سازی و اجرای ارزشهای اساسی آموزش دانشگاهی پشتیبانی خواهد کرد، بلکه تمرکز را از سخنرانی سنتی به یادگیری فراگیر محور در آموزش عالی، تغییر خواهد داد .در این راستا ترکیب سخنرانیهای ویدئویی، پادکستها (Podcast) و آزمونهای سنجش یادگیری و حضور فعال در جامعه درونخطی می تواند ابزار مناسب یادگیری برای بعضی فراگیران باشد. درحرکت به سوی آموزش آزاد، موک فرصتهایی را برای اشتراک گذاری ایده ها و همکاری مؤسسات به صورت محلی یا بین المللی و تسهیل تعامل معنادارتر در آموزش، ایجاد میکند. در واقع فناوری موک به صورت بالقوه می تواند، بستر مفیدی برای آموزش و یادگیری درونخطی با تعداد بسیار زیادی از فراگیران و با هزینه های پایین فراهم آورد. موک مشکل محدودیت بودجه دانشگاهها، مؤسسات و مشکل فراگیران ازنظر هزینه مالی را با کاهش هزینه دوره های آموزشی حل میکند. لازم به ذکر است که تفاوت اصلی میان موک و یادگیری سنتی در اندازه کلاس و روش ارزشیابی است.

دو نوع موک بسیار مورد توجه هستند

xMOOCs

این نوع موک ها بر روی اندازه پذیری یا مقیاس پذیری دوره های آموزشی تاکید دارند. و کلا برداشت های کمی از بزرگ بودن ، بازبودن ، آنلاین بودن و دروه ی آموزشی دارند.

cMOOCs

این نوع موک ها بر روی راوبط اجتماعی و ارتباطات انسانی تاکید دارند.


منابع:

Chauhan, Jyoti.(2017). An Overview of MOOC in India, International Journal of Computer Trends and Technology (IJCTT),49(2)

https://pafcoerp.com

https://raveshtadris.com



نظارت صرفا یک امر اداری است که با هزینه ومدیریت اجرای طرح سروکار دارد درحالی که ارزیابی امری پیچیده تر بوده وبه منظور مقایسه بین نتایج حاصل و هدف های تعیین شده، برنامه انجام می شود

روشهای ارزشیابی آموزشی عبارتند:

1-تعیین پیش آزمون وپس آزمون:در این روش پیش از آنکه کارآموزان دوره آموزشی را آغاز کنند ازآنها آزمونی به عمل آورده ودر پایان دوره نیز آزمون مجددی به عمل می آوریم در این روش میزان آموزش کسب شده براساس ارزش امتیازی معین می گردد، اما به روشنی نمی توان تغییرات به وجود آمده را در عملکرد آموزش گیرندگان  شناسایی نمود

2-روش آزمون عملکرد قبل وبعد از آموزش:در این روش پیش آزمون وپس آزمون بروز احتمال خطا در  اثر بخشی آموزش فراوان است، اما روش آزمون عملکرد قبل وبعد از آموزش خطای ناشی از روش قبلی را کاهش می دهد.در این روش هر یک از شرکت کنندگان پیش از آموزش آزمایش می شوند وبر پایه عملکرد شغلی خود امتیاز میگیرند .با اتمام دوره آموزش دوباره از شرکت کنندگان آزمایش به عمل می آید وبر پایه عملکرد به او امتیاز می دهند روش آزمون عملکرد قبل وبعد از آموزش به طور مستقیم با رفتار شغلی مر تبط می باشد

3-روش تجربی کنترل گروهی: پیشرفته ترین روش ارزشیابی آموزش تلقی شده،در این روش دو گروه از افراد که از نظر مهارت ها، هوش وتوانایی های یادگیری که قابل قیاس با یکدیگر هستند، بر پایه عملکرد شغلی ارزیابی می شوند. گروه نخست را گروه کنترل می نامیم بی آنکه به آنها آموزشی عرضه شود به کار خود ادامه می دهند وگروه دیگر را که آموزش به آنها ارایه می گردد ، گروه تجربی می نامیم .از سه روش مطروحه در ارزشیابی ، روش تجربی مطلوب تر است ، اما هزینه وزمان بیشتری را به خود اختصاص می دهد.ضمن آنکه از نظر اخلاقی محروم نگهداشتن گروه کنترل از آموزش مطلوب به نظر نمی رسد.


همواره در سازمانها با توجه به گسترش فناوری و پیچیدگی های محیطی و گستردگی آن کارکنان در انجام کارهایشان دچار مشکل می شود که بیشترین مشکلات ناشی از آمورش آنها می باشد و برای حل مشکلات باید به یک سوال اساسی پاسخ داده شود،آیا در سازمانها احتیاج است رئیس در نقش مدیر حضور یابد  یا مربی؟ برای جواب به این سوال ابتدا لازم است بدانیم که این دو چه نقشهایی  در سازمان دارا می باشند.

مدیریت در سازمانها افراد را وادار به کار می کنند ، آنها را از طریق ترساندن به انجام وظایف مشغول می سازند و همواره سعی می کنند در حیطه قوانین و مقررات حرکت کنند و از ریسک پذیری و نوآوری واهمه دارند و بیشتر  به اقتدار خودشان متکی هستند و در سازمانها سعی می کنند حرف آخر را خود بزنند و به پیشنهادات کارکنان توجه زیادی نمی کنند اما مربی گری سعی می کند وظایف افراد را در حین کار تصحیح کند ونقش هدایت کنندگی برای کارکنان داشته باشد و ارتباط نزدیکی با کارکنان یا کاراموز خود برقرار کنند که در صورتی که به درستی انجام گیرد می تواند یک محرک سازمانی درستی ایجاد و عامل انگیزه شود. وجود یک رابطه صمیمی در سازمان می تواند به ایجاد محیط جو سازمانی حمایتی انجامد که از این طریق بتوانند بر مشکلات پیش روی سازمان فائق بیایند.

امروزه سازمانها به توجه به مشکلات و پیچیدگی های محیطی و.  به مربی نیازمند هستند تا مدیر، از این طریق می توانند محیطی خلاق ایجاد نمایند که عاملی برای انگیزه کارکنان شوند و فشارات روانی و که در محیط کار وجود دارند را کاهش دهند و بتوانند برای سازمان خود مزیت رقابتی ایجاد کنند  و زمینه رشد و تعالی سازمان را فراهم نمایند. 

برای نقد در مورد مدیریت دولتی نوین لازم است که به طریقه اداره جوامع قبل از آن نگاه شود و سیر رسیدن جوامع به مدیریت دولنی نوین می تواند از اهمیت زیادی برخودار باشد ، طی دورانها جوامعه از یک سیستم چپاول و استبدادی  و دیوان سالارانه به سمت اداره امور سنتی حرکت نمود و در خود اداره امورسنتی نیز با مشکلاتی شبیه مدیران اتوبوسی و رابطه مداری  بجای شایسته سالاری مواجه شده اند که برای رفع آن  به انجام کارهای شبیه قانون پندلتون (قانون خدمات کشوری) و استفاده از بورکراسی دست زده اند و بعد از این مرحله به مدیریت دولتی نوین رسیده اند. اما نمی توان گفت که مدیریت دولتی نوین به طور کامل می تواند سیستم دولتی یک کشور را بهبود یا ارتقا بخشد بنابراین می توان از دو دیدگاه مثبت ومنفی  در مورد آن سخن به میان آورد  که در ادامه به آن پرداخته می شود:

دیدگاه مثبت:

-کاربرد مدیریت دولتی نوین در جوامع می تواند سازمانها را از حالت مصرف کننده یا هزینه زا به سمت سودآور سوق داد زیرا دیدگاه مدیران دولتی اینگونه است که آنها فقط باید بودجه ای که به آنها می رسد را به مصرف برسانند و مدیران دولتی توجه ندارند  که این بودجه در کجا وچگونه صرف می شود زیرا آنها به سودآوری  طرحی که بودجه به آن اختصاص داده شده است توجه ای نمی کنند.

- با این نوع مدیریت می توان مدیران را براساس نظریه اصل و وکیل پاسخگو نموده زیرا آنها مسئول تصمیمات خود هستند و باید در مقابل تصمیم خود به دولت وسهامداران و مردم پاسخگو باشند.

- با کوچک نمودن دولت می توان هزینه های گزافی که بردوش دولتها وجود دارد را کم نمایند  و اعمال تصدی که در اختیار دولت است را  به بخش خصوصی سپرد و بخش خصوصی را فعال نمود.

 - با وجود سپردن بسیاری از فعالیتها به بخش خصوصی مانع خروج نخبگان از کشورها می شود زیرا بخش خصوصی حاضر است در مقابل دانش ومهارت آنها سرمایه گذاری زیادی نماید و از دانش آنها را  در کشور استفاده نماید.

دیگاه منفی:

شاید بزرگترین نگاه منفی به این نوع مدیریت،کوچک سازی دولت است، زیرا کوچک سازی دولت باعث آسیب رسانی به بخش فقیر وکم درآمد جامعه می شود. اگر بخواهیم کوچک سازی دولت و سپردن به بخش خصوصی را توضیح دهیم، می توان آن را با دو مثال بیان نمود:

مثال اول: خصوصی سازی مراکز درمانی: اگر مراکز درمانی به طور کامل براساس نگاه مدیریت دولتی نوین از دولت به صورت کوچک سازی به بخش خصوصی سپرده شود، بخش خصوصی در اولین قدم اقدام به ساخت مراکز درمانی می کند که باید برای استفاده از آنها هزینه های زیادی پرداخت شودکه  افراد کم درآمد از پرداخت آن عاجز می باشند و به زبان ساده می توان بیان کرد که نگاه مدیریت دولتی نوین به افراد به عنوان مشتری می باشد و درمقابل هرمقداری که افراد هزینه  کنند از خدمات می توانند استفاده نمایند.

مثال دوم:طریقه نگهداری زندانیان: اگر سیستم نگهداری زندانیان به بخش خصوصی سپر ده شود و باتوجه به اینکه زندانیان در زندانها به انجام فعالیت ها وتولید کالاها می پردازند و نیروی کار ارزان قیمت محسوب می شوند ، به همین دلیل زندانها سعی می کنند به طرق مختلف میزان مدت زندانی افراد را افزایش داده تا مدت زمان بیشتری از این نیروی کار ارزان بهره ببرند و سود و منفعت افزایش دهند.

کوچک سازی دولت و سپردن اختیارات تصدی گری به بخش خصوصی و برون سپاری فعالیت های دولت موجب می شود که نظام بازار دچار تغییرات شود و قیمتها افزایش یافته و اقشارکم درآمد توانایی خرید بسیاری از محصولات را نداشته باشند و از طرفی خط مشی گذاری های اقتصاد دواتی با اقتصاد بازاری تفاوت دارد و در صورتی که اقتصاد بازار دچار شکست شود صدمات زیادی به قشر کم درآمد وارد می شود و از طرفی بخش خصوصی همواره به دنبال سود برای خود می باشد و قبل از این بسیاری از کالاهای عمومی را دولت ها تهیه می کردند حال بخاطر سود پایین کالاها ، بخش خصوصی راغب به این کار نمی شود و درنتیجه قشر کم درآمد دچار ضربات شدید می شود.

با توجه به مطالب گفته شده می توان بیان کرد که مدیریت دولتی نوین در کنار مزایای که برای آن درنظر گرفته می شودند دارای یک عیب بزرگ است که آن افزایش فاصله طبقاتی می باشد که میتواند باعث نابودی جامعه شود و از طرفی کوچک کردن بیش اندازه دولت ها باعث می شود که دولت نتواند اعمال حاکمیت وتصدی خود را انجام دهد و باعث قدرت گرفتن بیش از اندازه بخش خصوصی شده و انتظار داشت که دولت قدرت نفوذ خود از دست بدهد و همچنین دیگر قادر به پرداخت کمکهای بهداشتی وآموزشی و به اقشار کم درآمد نباشد. به بیان ساده می توان گفت مدیریت دولتی نوین ضمن نگاه کردن به افراد به عنوان مشتری و ارایه خدمات به افراد براساس میزان پرداختی، به اقشار کم درآمد توجهی ندارد و تنها به جوامع مرفه ارایه خدمات می پردازد.

***سیستم یا نظام آموزشی آمریکا به لحاظ تمرکز چگونه است ؟

با توجه به ملاحظات ی و اجتماعی در آمریکا ، نوع حکومت فدرالی بوده و هر ایالت اختیار تصمیم گیری در زمینه های مختلف را برای اداره ایالت خود دارد . بنا براین نظام آموزشی آمریکا غیر متمرکز بوده و باعث شده است خط مشی ها و برنامه ها ی آموزشی در آن کشور از تنوع بالایی برخوردار باشد.


***آموزش و استخدام معلمان در آمریکا به چه صورت است ؟

در برخی ایالات معلمین برای استخدام باید در آزمون ورودی پذیرفته شده و در طی دوره خدمت، آموزش های تکمیلی متناسب با پیشرفت های علمی را بگذرانند و در برخی دیگر از ایالات آزمونی جهت ورود معلمان در نظر گرفته نمی شود اما از معلمان خواسته می شود که در دوره های آموزشی متناسب با رشته خود شرکت کنند. گروهی دیگر از ایالات تنها آزمون اولیه استخدامی برگزار می کنند ولی دوره آموزشی خاصی برای دوره خدمت معلمان در نظر نمی گیرند .


***آموزش سواد آموزی در امریکا بطور کلی در چند بخش قابل تعریف می باشد ؟

دو بخش : 1 . سواد آموزی پایه یا مقدماتی که هدف آن افزایش توانایی فرد در زمینه خواندن و نوشتن و حساب کردن است .2 . آموزش های کاربردی و پیشرفته که با هدف افزایش آمادگی افراد برای ورود به عرصه های کاری و داشتن زندگی متمدن دربین دیگر افراد جامعه می باشد .  


***سیستم دو گانه آموزش فنی و حرفه ای در آلمان را شرح دهید ؟

از آن جا که هدف آموزش های فنی و حرفه ای در آلمان متمرکز بر پرورش نیروی کار صنایع و کارخانه ها می باشد سعی شده است از همان ابتدا آموزش های نظری و آموزش های عملی نزدیک به حوزه صنعت طراحی گردد در این سیستم کار آموز دو تا سه روز هفته را صرف گذراندن اموزش های نظری می کند و بقیه روز ها را براساس قرار دادهای کاری بین وزارت آموزش و وزارت صنایع زیر نظر کار فرمای مربوطه و به صورت نیمه وقت در کارخانه می گذراند در این دوره فرصتی برای کار اموز فراهم می شود تا بتواند آینده شغلی خود را نیز تضمین کند.


***یکی از آثار فرهنگی و اجتماعی آلمان بر نظام آموزشی را شرح دهید ؟

تفاوت های فردیدر فرهنگ آلمان امری پذیرفته شده و پر رنگ است از این رو افراد اعتقاد دارند نمی توان همه افراد را به یک شکل یا شیوه آموزش داد ، از این رو دانش آموزان در همان سال های اولیه تحصیل باید توسط معلمان ، مشاوران و والدین ، تحت نظر بوده و استعداد یابی صورت گیرد ، افرادی که از هوش بالایی برخوردار بوده باید با هدف مدیران و متخصصان برجسته جامعه آموزش ببینند ، افرادی که از هوش متوسط برخوردارند با هدف مشاغل پشتیبانی و امور اداری آموزش بینند و دسته سوم که هوش بالایی ندارند جهت تأمین نیروی کار ماهر برای کارخانه و بیشتر جهت انجام کارهای یدی آموزش ببینند این سه دسته پس از استعداد یابی در مدارسی متفاوت و متناسب با سطح هوش خود آموزش می بینند .


***موقعیت جغرافیایی و پراکندگی مناطق در استرالیا چه نوع آموزشی را دارای اولویت کرده است ؟

از یک طرف اهمیت حق همه افراد جهت برخورداری از آموزش و از طرف دیگر پراکندگی جغرافیایی و وجود هزینه های بالای رفت و آمد و حمل و نقل در استرالیا باعث شده است تا آموزش از راه دور در حد زیادی مورد توجه مسئولین امر اموزش قرار گیرد و عده کثیری از افراد نیز تمایل به تحصیل در این دوره ها را داشته باشند .


*** دو اصل فرهنگی پویایی و پایداری چه تأثیری بر نظام آموزشی فرانسه گذاشته است ؟

1 . اصل پایداری که اشاره به حفظ ارزش ها و سنت های ملی کشور فرانسه دارد و باعث شده است که اصول کلی نظام آموزشی به صورت متمرکز تدوین و به عنوان چهار چوبی برای سایر تصمیم گیری ها مد نظر قرار گیرد 2 . اصل پویایی که اشاره به پذیرش و سازگاری با تغییرات جهانی در راستای پیشرفت و رفاه دارد از این رو پژوهش در حوزه های گوناگون جهت کشف روش ها و محصولات جدید متناسب با نیاز روز نیز از اهمیت برخوردار است . در مجموع تمرکز آموزش و تأکید بر پژوهش در نظام آموزشی فرانسه را می توان ناشی از این دو اصل دانست .


*** معلمان در کشور فرانسه از چه سطحی برخوردارند ؟

معلمان تمامی مقاطع هم باید آموزش های پیش از خدمت را بگذرانند و هم متناسب با مقطع تحصیلی از آموزش های ضمن خدمت برخوردار شوند ، شرط استخدام معلمان ، قبولی در آزمون های متمرکز وزارت بوده و افراد بر اساس میزان اموزش و مدرک مورد نظر رتبه بندی می شوند.

 

***سیستم مدیریت اموزشی در کانادا به چه صورت است؟

کانادا دارای یکی از نامتمرکز ترین سیستم های مدیریت آموزشی در جهان است به نحوی که هیچ نهادی در سطح ملی در امر آموزش و پرورش تعریف نشده و این امر به ایالات مختلف واگذار شده است و هر ایالت اختیارات کامل در زمینه ی برنامه ریزی ، طراحی ، اجرا و ارزشیابی آموزشی را دارد ، تنها نهادی که در سطح ملی فعالیت می کند وظیفه اعتبار سنجی مدارک صادره از ایالات مختلف را به عهده دارد .

*** مدیریت آموزشی در انگلستان به لحاظ تمرکز یا عدم تمرکز به چه صورت است؟

پس از یک دوره علاقه مندی نسبت به اجرای سیستم نامتمرکز، انگلستان مجددا حرکت به سمت تمرکز را برنامه ریزی نمود به طوری که در حال حاضر سیستم در زمینه ی ت گذاری و برنامه ریزی در سطح نهاد های ملی متمرکز می باشد اما در زمینه ی اجرا و پیاده سازی نظام آموزشی نهادهای محلی دارای اختیار می باشند، ارزشیابی نیز برای اشخاص و مدارس هم به صورت متمرکز و هم غیر متمرکز انجام می شود بدین ترتیب که در پایان هر دوره آزمونی سراسری جهت ارزشیابی کیفیت نظام آموزشی از سوی دولت اجرا می شود اما ارزشیابی دانش آموزان و مدارس هر منطقه در اختیار مدارس ونهاد های محلی می باشد .


***هدف اصلی دولت ایتالیا در زمینه آموزش بزرگسالان چه بوده است

با توجه به بالا بودن نرخ بیسوادی در این کشور و شاغل بودن بخش زیادی از این افراد در بخش کشاورزی و صنعت ، ایتالیا به دنبال ایجاد برنامه ای بوده است که بتواند زمینه تحصیل این افراد همزمان با اشتغالشان را فراهم سازد بنابراین دو رویکرد اصلی زیر را در پیش گرفت :1 . افزایش سطح سواد پایه و سواد کارکردی از طریق مدارس شبانه 2 . افزایش سطح تحصیلات افراد در مقاطع پیشرفته از طریق احداث بیش از 350 دانشگاه نسل سوم که وظیفه آموزش مداوم بزرگسالان و ایجاد انگیزه در آنان جهت انجام بهتر فعالیت های فرهنگی ، اجتماعی واقتصادی .


***براساس سیستم دو گانه به کار رفته در آموزش فنی و حرفه ای سوئیس ، متولیان آموزش چه کسانی بوده و هدف اصلی چیست؟

1 . دانشسرای فنی که وظیفه آن ارائه دروس نظری مرتبط با شغل کارآموز و دروس عمومی می باشد که معمولا آموزش را برای یک یا دو روز در هفته برنامه ریزی می کنند 2 . کار فرمایان که وظیفه اصلی آن ها آموزش های عملی مربوط به شغل برای کار آموزی در محل واقعی کار می باشد.

هدف نهایی این است که با همکاری کار فرمایان و طراحان آموزش در دانشسرا دروس نظری با دروس عملی هماهنگ شده تا کار آموز بتواند پس از اتمام تحصیلات ، مهارت های مورد نیاز و دانش کافی برای انجام شغل را در کار خود به کار گیرد.


*** بزرگترین نظام آموزش از راه دور در جهان متعلق به چه کشوری است؟ توضیح دهید؟

کشور چین / که به علت وسعت زیاد، جمعیت بالا و بودجه مالی و فضای آموزشی کم ، آموزش از راه دور را به عنوان مناسب ترین روش آموزش مورد توجه قرار داده است به طوری که تقریبا تمام نسل های فنی آموزش از راه دور در این کشور به طور برنامه ریزی شده و منسجم مورد استفاده قرار گرفته است : نسل اول که مبتنی بر منابع چاپی بوده و به صورت مکاتبه ای انجام شده است نسل دوم که از امکانات تصویری و شنیداری همچون رادیو و تلویزیون های کافی در جهت آموزش به کار گرفته شده است .نسل سوم که تکنولوژی ماهواره امکان دسترسی افراد در نفاط دور دست را فراهم نمود که این نسل در برخی موارد با استفاده از کامپیوتر نیز موازی شده است .نسل چهارم ورود اینتر نت به عرصه آموزش و امکان دستیابی به محتوای آموزشی در هر زمان و هر مکان برای افراد به همراه امکان برقراری تعامل بین افراد در گیر در آموزش .

*** در نظام اموزشی ژاپن مهمترین مقطع آموزشی چیست و چرا ؟

در ژاپن اعتقاد بر این است که مهمترین عامل پیشرفت و توسعه کشور منابع انسانی ان می باشد بر خورداری از انسان های توانمند به لحاظ علمی و اجتماعی زمینه ساز رشد و توسعه اقتصادی، اجتماعی ، فرهنگی و تکنولوژیکی است و از آن جا که در صد بالایی از شخصیت و الگوهای رفتاری افراد در سنین کودکی شکل می گیرد باید توجه خاصی به  تربیت علمی و تربیت اجتماعی کودکان در سطوح اولیه آموزش نمود بنابراین مقطع ابتدایی در این کشور از اهمیت خاصی برخوردار است و در آن علاوه بر آموزش های علمی ، آموزش های مربوط به مهارت زندگی به دانش آموزان ارائه می شود و بهترین معلمان برای این مقطع در نظر گرفته می شوند .


تنظیم : آقای مرتضوی     arshad94m.blogsky.com 


توسعه ی منابع انسانی براساس نقاط مرجع استراتژیک


دسته  از مدل ها تلاش می کنند تا هم آهنگی میان استراتژی های کسب وکار واستراتژی منابع انسانی و زیرمجموعه های آن را برقرار کنند. این الگوها و یا مدل ها، مبتنی بر نقاط مرجع استراتژیک (SRPs)  هستند که براساس تلاش های بامبرگر و فیگن بام شکل گرفته است . بامبرگر و فیگن بام(1996) تلاش کردند تا بین این دو رویکرد (عقلایی و طبیعی) سازگاری ایجادکنند. آن ها نظریه نقاط مرجع استراتژیک را به عنوان چارچوبی برای تدوین استراتژی منابع انسانی ارایه کردند . نقاط مرجع استراتژیک منابع انسانی؛ هدف ها یا الگوهای شاخصی است که تصمیم گیرندگان سازمانی برای ارزیابی راه ها یا گزینه های خود به کار میبرند تا بتوانند بدا ن وسیله تصمیمات استراتژیک را اتخاذ کنند و اولویت کل سیستم را به آگاهی گروه های اصلی ذی نفع برسانند. آنها بر این باورند که استراتژی منابع انسانی در اصل بر پایه تعیین هدف ها یا نقاط مرجع قرار دارد که تصمیم گیرندگان سیستم در نظر می گیرند(بامبرگر،1384 ) .براساس نگرش نقاط مرجع استراتژیک، استراتژی های زیر برای منابع انسانی قابل تصور است

 

بازار کار داخلی

بازار کار خارجی

کنترل محصول (بازده)

متعهدانه

پیمان کارانه

کنترل محصول (بازده)

پدرانه

ثانویه

                                  استراتژی منابع انسانی(بامبرگر ومشولیم،1384)

õاستراتژی ثانویه: این استراتژی برای مشاغل ساده، تکراری و استانداردپذیر مناسب است

ارتباط بین فرهنگی، ارتباط بین آن دسته از مردم است که ادراکات فرهنگی و سیستم نمادینشان به اندازه کافی مجزا هستند تا رویداد ارتباطی را تغییر دهند.در ارتباطات بین فرهنگی، فرهنگ عمدتاً با مرزهای جغرافیایی و ی تعریف میشود. دولتهای ی حاکم، فرهنگ واحدی را نیز ایجاد م یکنند. فرهنگ اغلب با زبان نیز محدود میشود، اما این مرزبندی خیلی دقیق نیست؛ زیرا مثلاً فرهنگ آلمان و اتریش، که هر دو آلمانی زبان هستند، بسیار متفاوت از فرهنگ آلمان و انگلستان است. این تفاوت حتی در بین انگلیسیها و آمریکایی ها، که به زبان انگلیسی صحبت میکنند، وجود دارد ادوارد تی هال، مردم شناس آمریکایی معتقد است که ارتباطات بین فرهنگی ریشه در مردم شناسی و زبان شناسی دارد. وی عقیده دارد که ارتباطات میان فرهنگها می تواند شامل ارتباطات غیرکلامی نیز باشد که در سطح غیر آگاهانه تبادل اطلاعات رخ می دهد.

فرهنگ های مختلف، الگوهای رفتاری، ارزشها و قوانین خاص خود را دارند. بسیار دیده میشود که فرهنگ های گوناگون برای یک مقوله مشترک، قوانین و ارزشهای مختلفی را تعریف کرده اند. همچنین مردم فرهنگ های مختلف، معانی متفاوتی را از یک رخداد مشابه استنباط میکنند. بنابراین یک رفتار ممکن است در جوامع گوناگون معانی مختلفی داشته باشد. برای مثال، در جامعه ایران، تکان دادن سر به سمت پایین، علامت تأئید است، در حالی که در کشور هندوستان بردن سر به سمت راست و چپ علامت تأئید است. همچنین میتوان فرض کرد که اگر یک استاد عرب برای تدریس به کشور آمریکا برود، هنگامی که ببیند دانشجوی آمریکایی پایش را به دیوار چسبانده و روی صندلی خود لم داده است، احساس کند که به او بی احترامی شده است؛ در حالی که مطابق فرهنگ دانشجوی آمریکایی، او اشتباهی مرتکب نشده است. به علاوه، در برخی کشورهای شرقی، تعارف کردن یعنی احترام گذاشتن؛ در حالی که در بسیاری از کشورهای غربی، تعارف کردن یعنی معذب کردن دیگری.


مفهوم همسویی توسط نظریه پردازان مکتب اقتضایی مطرح شده است . محققان این نظریه معتقدندکه راهبرد منابع انسانی زمانی از بیشترین کارایی و اثربخشی برخوردار است که با راهبرد کسب وکار هماهنگ باشد(استوارت و براون،  1389 ؛ خلیلی شورینی، جبارزاده پرنق،1395) .مفهوم همسویی دراین معنا که چگونه یک سازمان می تواند راهبرد خود را با ساختار، فناوری، شرایط بازار، منابع انسانی و سایر مؤلفه های سازمانی هماهنگ کند، به حوزة مدیریت راهبردی نیز راه یافت (شیه و چانگ، 2005 ؛همان). برخی از محققان به ارتباط و هماهنگی میان جهت گیری راهبردی در سطوح مختلف سلسله مراتب سازمانی متمرکز شده و آنها را معیار همسویی می نامند . جهت گیری راهبردی درسطح عملیاتی می بایست همسو و پشتیبان راهبرد کسب وکار باشد (شنهار و همکاران، 2007  ؛ سریوانابون و میلوسیویک،2004 ،همان). به عبارت دیگر نقاط تلاقی میان راهبرد منابع انسانی و راهبرد کسبوکار که جهت گیری راهبردی منابع انسانی نامیده میشوند، به عنوان عامل همسویی در نظر گرفته میشود. البته عوامل استانداردی برای همسویی در تمامی سازمانها وجود ندارد (بکر و همکاران، 1388 ،همان ).دو روش متداول همسویی عبارتند از: همسویی عمودی (بیرونی) و همسویی افقی (درونی). همسویی عمودی، مبین هماهنگی راهبرد منابع انسانی با راهبردهای کسب وکار است و همسویی افقی به هماهنگی و ارتباط داخلی بین بخش ها و فعالیت های مختلف اشاره دارد .در مورد مدیریت منابع انسانی، همسویی افقی زمانی برقرار میشود که فعالیتهای گوناگون منابع انسانی با یکدیگر هماهنگ شوند(استوارت و براون، 1389،همان)

 




1.       در بسیاری از تئوریهای رهبری، بهترین سبک رهبری وجود ندارد. اما در تئوری رهبری حضرت علی(ع) ، یک بهترین سبک وجود دارد و آن، سبک ایدهآل» یا شایسته» میباشد.

2.       جستجو و تفحص در نهجالبلاغه و منابع تاریخی، ما را به این نتیجه میرساند که حضرت علی (ع) از طرفی، به دلیل وظیفه و تکلیف هیچ مصلحتاندیشی، اهمال و سستی را نمیپذیرفتند و از طرف دیگر، ارتباط انسانی، اخلاقی و صمیمی را در کانون توجه خود قرار میدادند؛ به طوری که امام (ع) به نیکوکاران نیکی میکردند، نسبت به آدمهای مشکوک، مغرض و متکبر، سرسخت بودند، و توجه به خدا و کسب رضای الهی، شعار همیشگی ایشان در همة شرایط و موقعیتها بود. بنابراین، از دیدگاه امام اول شیعیان، علی(ع)، بنیانهای رهبری، برچهار پایة اساسی: خدا، کار، کارمند و موقعیت قرار میگیرد که بیتوجهی به هر کدام از آنها، موجب موفق نبودن در امر رهبری ایدهآل میشود

3.       در بسیاری از تئوریهای موجود رهبری، به انسانها ذاتاً توجه نمیشود، بلکه توجه به انسانها به خاطر افزایش کارآیی و بهرهوری است. اما در رهبری علی(ع)، افزایش کارآیی و در نتیجه افزایش رفاه و برخورداری کارکنان، وسیلهای برای تکامل، رشد و بلوغ فکری، انسانی و اخلاقی کارکنان است.

4.       تئوری رهبری حضرت علی(ع)، به انسان یک دید بلندمدت و عاقبتاندیش القا میکند. اما تئوریهای موجود رهبری، دیدگاه کوتاهمدتی به انسان القا میکند که حداکثر برد آن از نظر زمانی، از چندین سال فراتر نمیرود.

در تئوری رهبری علی(ع)، هم به مبدأ آفرینش و هم به غایت و مقصد آن، توجه جدی میشود. اما در تئوریهای موجود،  فقط منافع آنی و کوتاه مدت در نظر گرفته میشود. بنابراین، رهبری حضرت علی(ع) را میتوان به معنای واقعی کلمه، رهبری نامید


یکی از رایج ترین اشتباهات در میان مدیران به تاکید بیش از حد آنها بر کنترل فعالیت‌های کارکنان و استفاده از اجبار برای ایجاد تغییرات در سازمان مربوط می‌شود. متاسفانه این رویکرد قرون‌وسطایی و اشتباه همچنان در بسیاری از رهبران و مدیران امروزین مشاهده می‌شود و آنها عادت کرده‌اند که از موضع قدرت و با استفاده از قوه قهریه‌ای که بر اساس الگوهای کنترل و فرمان به آنها اعطا شده است، عمل کنند و به اهدافی چون افزایش بهره‌وری و ایجاد تغییر برسند. با این همه ثابت شده که در دنیای پویا و پر تحول امروز ما، چنین رویکردهایی به هیچ‌عنوان کارآیی نداشته و راه به جایی نخواهد برد. در مقابل، توجه خاص به عوامل نامرئی و نرم مرتبط با رفتار افراد می‌تواند عامل شکل‌گیری و گسترش تغییرات چشمگیری در سازمان شود و تداوم آن را نیز تضمین کند.

هنگامی که تنها انگیزه یک کارمند برای انجام کار ترس از توبیخ شدن توسط مقام مافوق و به دردسر افتادن در محیط کار باشد، مدیران مجبورند برای حصول اطمینان از انجام وظیفه کارمندان و زیردستانشان و یا ایجاد هرگونه تغییری در سازمان‌های متبوع‌شان، به‌طور دائمی رفتار و کارکرد تمام کارکنان را کنترل و رصد کنند، چراکه اگر چنین نکنند کسی کاری را انجام نخواهد داد. در نتیجه مدیری که چنین رویکردی را دنبال کند، باید بخش عمده‌ای از وقت و انرژی خود را صرف کنترل و رصد کارمندان و زیردستان» کند و در نتیجه از عمل به سایر وظایف و کارکرد‌های خود باز می‌ماند. علاوه بر این، اجرای چنین روشی در محیط‌های کاری بزرگ و شلوغ عملا غیرممکن است و در صورت عدم تداوم یافتن نیز نتیجه‌ای جز بازگشت شرایط به وضعیت قبلی یا حتی بدتر شدن شرایط به‌بار نخواهد آورد. یکی از واقعیت‌های دنیای کسب و کار امروز، وجود قدرت انتخاب کردن و حق انتخاب فردی کارمندان و زیردستان است که در سیستم‌های مدیریتی مبتنی بر اجبار و کنترل جایگاهی ندارد و در نتیجه فقدان این حق انتخاب در یک سازمان است که بسیاری از نیروهای کارآمد و مستقل آنجا را ترک کرده و به سازمان‌های آزادتر و مشارکتی‌تر نقل‌مکان می‌کنند. به همین دلیل هم هست که بسیاری از صاحب‌نظران دنیای مدیریت بر این نکته پافشاری می‌کنند که بهترین و مطمئن‌ترین راه برای ایجاد تغییرات مثبت و پایدار در هر سازمانی عبارت است از ایجاد تغییر دائمی در رفتار کارکنان که از طریق متحول‌سازی فکرها و الگوهای رفتاری تحقق می‌یابد. در این میان باید توجه داشت که برای دگرگون‌سازی فکرها و الگوهای رفتاری در ابتدا باید به سراغ عوامل نامرئی شکل‌دهنده رفتار رفت و آنها را به نحو مطلوبی تغییر داد.


به‌طور کلی، سه عنصر نامرئی در شکل‌گیری عملکرد افراد وجود دارد که تاثیر شگرف وتعیین‌کننده‌ای بر عملکرد کلیه سطوح شرکت‌ها و سازمان‌ها داشته و قدرت و کارآمدی هر مدیری بر اساس میزان توجه او به این سه عنصر و عامل تعیین‌کننده مشخص می‌شود. نخستین عامل نامرئی موثر بر عملکرد، کیفیت نتایج و دستاوردها است که به کیفیت اقدامات و رفتارهای کارکنان سازمان و میزان تاثیرگذاری مدیران بر شکل‌گیری آنها مربوط می‌شود. هنگامی که یک مدیر بتواند با ایجاد و تقویت تغییرات مثبت در رفتار و فعالیت‌های کارمندان، موجب به‌دست آمدن نتایج مطلوب‌تری شود، در واقع توانسته نقش مدیریتی خود را به شکل مطلوبی انجام دهد.

دومین عنصر نامرئی عملکرد به تاثیرگذاری مدیران بر بهبود رفتارهای سازمانی کارکنان مربوط می‌شود. اگرچه بسیاری بر این باورند که عامل اصلی و کلیدی در شکل‌گیری الگوهای رفتاری کارکنان حول محور مهارت‌ها متمرکز می‌شود، اما باید دانست که عواملی چون احساسات و عواطف کارکنان نیز در این میان نقش بسزا و تعیین‌کننده‌ای دارد و چنانچه مدیری بتواند کاری کند که کارمندانش همان احساسی را داشته باشند که او دارد و همان چیزی را بخواهند که او می‌خواهد، آن گاه همه مشکلات حل خواهد شد و در چنین حالتی است که مدیر مطمئن خواهد بود کارمندانش با کمال میل و از صمیم دل به خواسته‌های او جامه‌عمل خواهند پوشاند؛ بدون اینکه خود را مجبور و مم به این کار ببینند. بنابراین باید توجه داشت که احساسات و عواطف کارکنان نقشی کلیدی در بروز تغییرات رفتاری و عملکردی مثبت از سوی آنها دارد و این همان عامل نامرئی سومی است که بر بهبود عملکرد‌ها تاثیر بسزایی دارد. همه ما بارها دیده‌ایم که وجود نگرش‌های احساسی و عاطفی مثبت در محیط کار چه معجزاتی را رقم زده و چه ناممکن‌هایی را ممکن ساخته است.بنابراین مدیران می‌توانند با توجه کافی به عوامل نامرئی عملکرد و تمرکز بر بخش‌های نرم و تغییرپذیر ذهن کارکنان، آنها را برای پذیرش و انجام هرگونه تغییر و تحولی در سازمان بسیج کنند و هرگونه مقاومت و ایستادگی در برابر تغییر و تحولات سازنده را درهم بشکنند.


مدل ارزیابی موقعیت و اقدام استراتژیک (SPACE)

به منظور غلبه بر محدودیت های روش های موجود، مدل SPACE به عنوان شکل توسعه یافته تری از مدل ماتریس BCG ارائه شده است. محورهای ماتریس ارزیابی موقعیت و اقدام استراتژیک نشان دهنده ی دو بعد درونی و بیرونی صنعت می باشد. توان مالی (FS) و مزیت رقابتی (CA) از جمله شاخص های اصلی عوامل داخلی صنعت بوده و دو عامل ثبات محیط (ES) و توان یا استحکام صنعت (IS) نیز از جمله شاخص های اصلی عوامل خارجی می باشندکه به وسیله آنها وضعیت وشرایط شرکت را ارزیابی می نمایند. برحسب این که موقعیت استراتژیک شرکت در کدام یک از مناطق چهارگانه ی مدل قرار داشته باشند، چهار استراتژی زیر پیشنهاد می شود:

1. تهاجمی                                               2. رقابتی (ترکیبی)              

3. محافظه کار                                           4. تدافعی


نحوه انجام ماتریس (SPACE )

برای تعین ارزیابی موقعیت لازم است متغیرهایی را که معرف موارد چهارگانه شامل:

* توان مالی (FS) مزیت رقابتی (CA)   ،ثبات محیط   (ES)و قدرت صنعتی  (IS) می باشد مشخص شده ومقدار آنها سنجش شود

* به این متغیرها از  1+ (بدترین) تا  6+ (بهترین) نمره بدهید و دو بازوی  FSو  IS را تشکیل دهید. دو بازوی  ESو   CAرا برای هر یک از متغیرها تشکیل و از  1- (بهترین) تا 6- (بدترین) نمره بدهید.

* مقادیر هر یک از متغیرهای موجود بر بازوی هر یک از محورها را با هم جمع کنید و سپس  بر تعداد متغیرها تقسیم نماییدتا نمره میانگین برای  ES,CA,IS,FSبه دست آید.

* بر روی محورهای ماتریس ارزیابی موقعیت و اقدام استراتژیک ، میانگین نمره های ES,CA,IS,FSراقرار دهید.




روش تحلیلSPACE

*هنگامی که نوع استراتژی سازمان تهاجمیباشد، نشان دهنده ی آن است که سازمان در بهترین شرایط ممکن قرار دارد و می تواند با استفاده از نقاط قوت خود، از فرصت های موجود حداکثر استفاده را نماید، نقاط ضعف خود را برطرف نماید و جلوی تهدیدهای خارجی را بگیرد.

بنابراین، سازمان در حالت تهاجمی با استراتژی هاینفوذ در بازار، توسعه بازار، یکپارچگی عمودی به بالا و پایین و یکپارچگی افقی و تنوع همگون و ناهمگون و یا ترکیبیاز این استراتژی ها مناسب است

* اگر نتیجه حاصله در بخش رقابتی قرار گبرد،نشان دهنده این است که بدون تغییر خاصی در وضعیت سازمان؛ثبات محیطی کاهش یافته است.لذا برای حفظ موقعیت به تامین منابع مالی برای دفاع از جایگاه سازمان وحفظ موقعیت رقابتی نیاز است.در این حالت سازمان باید از توانمندی های فعلی خود بیشترین بهره برداری را به عمل آورد واز ریسک تن دادن به اقدامات جدید پرهیز کند.یکپارچگی عمودی به بالا وبه پایین،یکپارچگی افقی،رسوخ در بازار،توسعه بازار،توسعه محصول وتشکیل مشارک استراتژی هایی هستند که در این حالت توصیه می شوند.

*هنگامی که مختصات بردار ارزیابی سازمان در منطقه ی محافظه کار قرار گیرد، بدین معنی است که سازمان باید نقاط قوت و شایستگی های کلیدی خود را حفظ نماید و خود را در معرض ریسک های بزرگ قرار ندهد. اغلب، استراتژی های محافظه کارانه شامل : نفوذ در بازار، توسعه بازار،تولید محصولات جدید همگون(تنوع همگون).

* چنانچه تحلیل ها نشان دهنده قرار گرفتن سازمان در موقعیت تدافعی باشد،به این معنی است که سازمان قدرت رقابت خود را از دست داده وتوان کافی در تامین منابع مالی بر خوردار نیست .در چنین وضعیتی توصیه می شود تا از تهدیدات محیطی بپرهیزد ونقاط ضعف خود را تقویت نماید .استراتژی های توصیه شده برای موقعیت تدافعی عبارتند از ؛تنوع همگون، کاهش فعالیت ها،تقلیل سرمایه و فروش یا واگذاری بخش هایی از سازمان.

کاربرد عملی ماتریس SPACE :

دقت شود که SPACE برای انتخاب نهایی استراتژی‌ها نیست. یعنی اینگونه نیست که اگر جهت گیری استراتژی ها تهاجمی شد، به هیچ وجه نباید از استراتژیهای دیگر استفاده کرد. بلکه ابزاری است برای:

پیش بینی کردن استراتژی های اصلی که در مرحله تدوین استراتژیها می‌تواند بر روی جهت گیری کلی ما تاثیر بگذارد. و نیز یک ابزار بررسی در پایان فرآیند است.

 


ماتریس SWOT 

SWOT سرواژۀ عبارات قوت ها (Strengths) ، ضعف ها (Weaknesses) ، فرصتها(Opportunities) و تهدیدات (Threats) استSWOT.یکی از تکنیک های جدولی ومفهومی قابل استفاده برای همه سازمان هااست.این ماتریس با بررسی عوامل داخلی وتعیین نقاط قوت وضعف سازمان ونیز تحلیل عوامل محیطی وشناسایی فرصت ها وتهدیدات، استراتژی هایی را برای بهره برداری حداکثری از فرصت ها ،تقویت نقاط قوت،کاهش نقاط ضعف وکاهش اثر تهدیدات محیطی پیشنهاد می نماید

نقطه قوت: عبارت است از شایستگی ممتازی که بوسیله آن سازمان می‌تواند در زمینه‌هایی مانند نوع منابع مالی، تصویر مثبت ذهنی میان خریداران، روابط مثبت با تأمین‌کنندگان و مواردی از این دست نسبت به رقبا برتر باشد.

نقطه ضعف: نوع محددیت یا کمبود در منابع، مهارتها و امکانات و توانایی‌هایی است که بطور محسوس مانع عملکرد اثر بخش سازمان بشود. عملکرد مدیریت نیز در تشدید نقاط ضعف موثر است.

فرصت: عبارت است از یک موفقیت مطلوب عمده در محیط خارجی سازمان مانند شناخت بخشی از بازار که پیش از این فراموش شده بود. تغییر در وضعیت رقابت یا قوانین و بهبود در روابط با خریداران و فروشندگان

تهدید: یک تهدید موفقیت نامطلوبی در محیط خارجی سازمان است مانند قدرت چانه زنی خریداران یا تامین‌کنندگان کلیدی، تغییرات عمده و ناگهانی تکنولوژی و مواردی از این است که می‌توانند تهدید عمده‌ای در راه موفقیت سازمان باشند.


از ویژگی های اصلی ماتریسSWOT ارائه استراتژی های مشخص به جای استراتژی های کلی وعمومی است:

استراتژی های SO: در قالب این استراتژی ها سازمان با استفاده از نقاط قوت داخلی می کوشد از فرصت های خارجی بهره برداری نماید و با بهره گیری از نقاط قوت، فرصت ها را به حداکثر برساند. معمولا سازمان ها برای رسیدن به چنین موقعیتی از استراتژی های WO،ST و WT استفاده می کنند تا بدان جا برسند که بتوانند از استراتژی های SO استفاده نمایند. به عنوان مثال استفاده شرکت بنز از توانمندی های تکنولوژیکی و وجه مناسب برای ورود و افزایش سهم در بازار خودروهای لوکس. 

 استراتژی های WO: هدف از این استراتژی ها این است که سازمان با بهره برداری از فرصت های موجود در محیط داخل بکوشد نقاط ضعف داخلی را بهبود ببخشد. در این حالت سازمان به دلیل داشتن ضعف داخلی نمی تواند از این فرصت های بدست آمده بهره برداری نماید. لذا لازم استراتژی های نظیر استفاده از تکنولوژی های جدید و غیره بکارگرفته شود تا با از بین بردن نقاط ضعف از فرصت ها استفاده مناسب گردد. 

استراتژی های ST: شرکت ها با اجرای این استراتژی ها می کوشند با استفاده از نقاط قوت خود اثرات ناشی از تهدیدات موجود را کاهش داده یا آنها را از بین ببرند. 

 استراتژی های WT: سازمان هایی که این استراتژی را بکار می گیرند حالت تدافعی به خود می گیرند و هدف از این استراتژی کم کردن نقاط ضعف داخلی و پرهیز از تهدیدات ناشی از محیط خارجی است. در واقع چنین سازمانی می کوشد برای حفظ بقای خود از فعالیت های خود بکاهد (استراتژی های کاهش یا واگذاری) در شرکت های دیگر ادغام شود، اعلام ورشکستگی کند و یا سرانجام منحل شود.

برخی مزایا ومعایب ماتریسSWOT:

  *این ماتریس راهبردهای مشخصی را برای حالت های مختلف ارائه می دهد

* این روش برای کلیه سازمان های خصوصی ودولتی وسازمان های بزرگ وکوچک قابل استفاده است

* این ماتریس استراتژی های گوناگونی را ارائه می نمایداما تکنیکی برای اولویت بندی استراتژی ها ازائه

 نمی دهد

* در این روش پویایی محیط وتغییر شرایط تا حدی نادیده انگاشته شده است

 


هوش معنوی در رابطه با زندگی درونی ذهن و روح و رابطه آن با در دنیا بودن و هستی است. هوش معنوی حاکی از ظرفیت درک عمیق سوالات مربوط به هستی و بینش نسبت به چندین سطح آگاهی و هوشیاری می باشد. هوش معنی همچنین بیانگر آگاهی از روح به عنوان اساس هستی یا به عنوان نیروی تکامل و تحول زندگی خلاق می باشد. هوش معنوی، قلب را می گشاید، ذهن را روشن می کند و به روح الهام می بخشد، روان انسان را به پایه اساسی هستی وصل  می کند. هوش معنوی را می توان با تمرین توسعه داد و می تواند به شخص کمک کند تا واقعیت را از خیال تشخیص دهد . وقتی معنی سوالاتی مثل: "من که هستم؟ چرا اینجا هستم؟ و چه چیزی واقعا اهمیت دارد؟" را بررسی می­کنیم به هوش معنوی اتکا می کنیم. شاید هوش معنوی بتواند به شخص کمک کند تا سرچشمه های نهان عشق را کشف کند و در کنار استرس و آشفتگی زندگی روزمره لذت ببرد.

کینگ(2008) هوش معنوی را این چنین تعریف کرده است: مجموعه ای از ظرفیت های ذهنی که به هوشیاری، یکپارچگی و کاربرد انطباقی جنبه های معنوی و جهان مافوق وجودی شخص، کمک می کند و منجر به خروجی هایی مثل تفکر وجودی عمیق، افزایش معنا، شناسایی عالم مافوق و سلطه حالت های معنوی می شود

داشتن هوش معنوی بالا با داشتن اطلاعاتی در مورد هوش معنوی متفاوت است . این تمایز فاصله میان دانش عملی و دانش نظری را مطرح می کند. لذا نباید داشتن دانش وسیع در مورد مسائل معنوی و تمرین های آنها را هم ردیف دستیابی به هوش معنوی از طریق عبادت و تعمق برای حل مسائل اخلاقی دانست ؛ هرچند می توان گفت برای بهره مندی موثر از معنویت ، داشتن توامان دانش نظری و عملی لازم است.

در واقع این هوش بیشتر مربوط به پرسیدن است تا پاسخ دادن ، بدین معنا که فرد سوالات بیشتری در مورد خود و زندگی و جهان پیرامون خود می کند

بروس لیچفیلد  (1999) مشخصات هوش معنوی را چنین مطرح می کند:

1.آگاهی از تفاوت

2.شگفتی ، حس ماوراء الطبیعه و تقدس

3.حکمت و خرد

4.گاهی و دور اندیشی ، توان گوش دادن ( ساکت بودن و به ندای خداوند گوش دادن )

5.هنگام آشفتگی و تناقض و دوگانگی آرام بودن

6.تعهد ، فداکاری و ایمان.

یکی از پیامدهای ایجاد و تمرین هوش معنوی توانایی حفظ آرامش و تمرکز در مواجهه با بحران و آشوب، گرایشی فداکارانه و عاری از خودخواهی نسبت به سایرین، و دیدگاه روشن‌تر و آرام‌تر نسبت به زندگی. با وجود این که بسیاری افراد تصور می‌کنند هیچ چیز معنوی در کار یا محیط کاری وجود ندارد، حوزه‌های بسیاری در زندگی کاری وجود دارند که می‌توان هوش معنوی را در آنها بکار گرفت. سه حوزه مهم‌ از نظر جورج (2006) عبارتند از:

1. امنیت شخصی و تاثیر آن بر اثربخشی شخصی: هوش معنوی کمک می‌کند که ثبات و اعتماد به نفس افراد افزایش یابد و راحت‌تر با مسائل کاری کنار بیایند.

2. ایجاد روابط و ادراک بین افراد: به بهبود ارتباطات و درک دیگران در محیط کار کمک می‌کند.

3. مدیریت تغییر و از میان برداشتن موانع: به غلبه بر ترس‌های ناشی از تغییر کمک می‌کند.


هوش رقابتی (competitive intelligence):

     تعداد بسیار زیادی از کنکاش های محیط خارجی به صورت فردی و غیر رسمی صورت می گیرد. اطلاعات زیادی از صنایع متفاوت مانند مشتریان، عرضه کنندگان، بانکداری، مشاوران، سرپرستان و همکاران به دست می آید. به عنوان نمونه یک نفر از بخش خرید شرکت A می تواند با معرفی کردن خود به عنوان یک خریدار از نمایندگی عرضه کننده شرکت B اطلاعات هوشمندی به دست آورد.

        هوش رقابتی به عنوان یک ابزار مدیریت استراتژیک و یکی از سریع ترین زمینه های رشد کسب و کار دنیا به شمار می آید و از تکنیک های مهم در ایجاد مزیت رقابتی است. دریافت اطلاعات از محیط بیرونی کسب و کار بر موقعیت رقابتی شرکت تأثیر گذار بوده و این در حالی است که حدود 90% اطلاعاتی که شرکتی برای تصمیم های حیاتی خود نیازمند است، می تواند از راه هوشمندسازی رقابتی کسب کند.

     هوش رقابتی را می توان به عنوان یک برنامه رسمی جمع آوری اطلاعات در مورد شرکت های رقیب دانست. فقط 7% از شرکتهای آمریکایی برنامه های اطلاعاتی مناسبی دارند، در حالی که تقریباً همه شرکتهای ژاپنی که در کسب و کار جهانی فعالیت دارند و بیش از نیمی از شرکتهای آلمانی و سوئدی دارای برنامه های اطلاعاتی فعال هستند. هوش رقابتی را نباید با جاسوسی صنعتی مترادف دانست. جاسوسی صنعتی جمع آوری اطلاعات در مورد رقبا به هر طریقی را شامل می شود، حتی اگر غیر اخلاقی و مذموم باشد. ولی هوش رقابتی جنبه مثبت دارد و یک موضوع عقلایی است که محدودیت اخلاقی را رعایت می کند. با گسترش شبکه جهانی وب (اینترنت) اطلاعات را می توان به سرعت از سایت های مختلف به دست آورد. یک سازمان هر چقدر هم که خوب کار کند باز هم باید از فعالیت ها  و مقاصد رقبای خود آگاه باشد، تا بتواند موقعیت برتر خود را حفظ کند و این اهمیت موضوع هوش رقابتی را می رساند.

فرآیند هوشمندی رقابتی : شامل شش مرحله است:

 1- مرحله مقصد: مرحله آماده شدن و کسب قابلیت لازم برای انجام وظایف است.دوره زمانی که در خلال آن شرکت برای بررسی محیط آماده می شود و شامل آموزش کارشناسان و کارکنان است. فعالیت های این مرحله در زمره کارهای روزمره محسوب نمی گردد، بلکه بخشی از فرآیند برنامه ریزی و توسعه هوشمندی سازمان است.  2- مرحله تقاضا: نیازهای اطلاعاتی و رویکردی که باید اختیار شود تعیین می شود. به دلیل حجم زیاد داده ها، در این مرحله شرکت باید محدوده ای را برای فعالیت هوشمندی رقابتی مشخص کند تا بتواند بر حوزه های با اهمیت و مورد علاقه شرکت متمرکز شود.  3- مرحله اکتشاف: جستجو و گردآوری اطلاعات با روش های قانونی و اخلاقی پرداخته می شود. خبرگان هوشمندی رقابتی از نشریات، مشتریان و تأمین کنندگان به عنوان معمولی ترین منابع و از کارکنان،متخصصان صنعت، اینترنت، همایش های صنعتی و پایگاه های اطلاعاتی تجاری به عنوان منابع دیگر استفاده می کنند.  4- مرحله توسعه: شامل ارزیابی قابلیت استفاده داده هاست که از طریق اثبات صحت ارزش واقعی قابلیت درک و کفایت و اهمیت و به روز بودن اطلاعات صورت می پذیرد. اطلاعات جمع آوری و مطابق نظر استفاده کنندگان ترکیب و الویت بندی می شود.  5- مرحله تحویل: اطلاعات غربال و ذخیره می شود تا براساس علایق گروههای ذینفع و از طریق گزارش های کتبی، شفاهی، پست الکترونیکی در زمان مناسب در اختیار افراد واجد شرایط قرار گیرد.  6- مرحله بهبود: شامل کسب و انعکاس نقطع نظرات و اطلاعات مشتریان برای بهبود فرآیند هوشمندی رقابتی است.

طبقه بندی هوشمندی رقابتی:

 1- روحیه مبارزه جو: در این حالت سازمان پیش فعال است و مدیر دائماً به دنبال شکار فرصت جدید برای سرمایه گذاری و جنگ علیه عدم آگاهی از محیط است.  2- روحیه تهاجمی: در این حالت سازمان بسیار فعالانه عمل می کند و مدیر آشکارا به دنبال کسب اطلاعات استراتژیک تجزیه و تحلیل و استفاده از آن است.  3- روحیه فعال: مدیر همواره به دنبال اطلاعات استراتژیک از منابع معمولی است و سیستم اطلاعاتی شرکت هنوز کاملاً شکل نگرفته است.  4- روحیه انفعالی: سازمان زمانی عکس العمل نشان می دهد که از خارج مورد حمله و تهدید واقع شود و از فرصت طلبی برای کسب اطلاعات استفاده می شود.  5- روحیه در خواب رفتگان: در این حالت سازمان علاقه ای به هوشمندی رقابتی ندارد و مدیران ترسی از رقابت به دل راه نمی دهند که ناشی از عدم آگاهی است.

 


تکنولوژی آموزشی عبارت است از روش منظم )سیستماتیک( طراحی، اجرا و ارزشیابی کل فرایند تدریس و یادگیری بر اساس هد فهای مشخصو بر اساس تحقیقات در زمینه یادگیری و ارتباطات انسانی و به کارگیری منابع انسانی و غیر انسانی به منظور فراهم آوردن یادگیری و آموزش مؤثر، پایدارتر و عمیق تر.

تکنولوژی آموزشی را می توان به » مهندسی آموزشی تشبیه کرد که از طریق آن یک تکنولوژیست آموزشی می تواند با استفاده از تکنیک هایی که می داند برای آموزش طرحی ارائه دهد که ضمن تسهیل آن یادگیری سریع تر، مؤثرتر و پایدارتری را به همراه داشته باشد.

تکنولوژی آموزشی فراتر از کاربرد ابزار و وسایل است

همچنین تکنولوژی آموزشی عبارت است از بهره گیری از یافته های پژوهش در روانشناسی و ارتباط انسانی و بکارگیری ترکیبی از منابع انسانی و غیر انسانی بمنظور ایجاد یادگیری موثر تر ، عمیق تر و پایدار .

به طور خلاصه تکنولوژی آموزشی روشی است منظم برای طراحی، اجرا و ارزشیابی فرایند تدریس و یادگیری








منبع:تکنولوژی آموزشی،دکتر محمد رضا زمانی(مدرس دانشگاه و مشاور کسب و کار و مدیریت)

امروزه جوامع از یک  دوره ی سنتی به یک دوره ی  مدرن  وارد شده انده که در آن جوامع شاهد پیشرفت ها در تکنولوژوی، دانش و اطلاعات  می باشیم واکنون آن جوامع کوچک به جوامعی گسترش یافته تبدیل شده اند و محیط های رقابتی موجود در این جوامع برای سازمانها از حالت ایستا به حالت پویا تبدیل شده است ولازم است اینگونه سازمانها به سمت سازمان  یادگیرنده حرکت کنند ودست به تغییراتی و بر موج پیشرفت وترقی سوار شوند  تا  بتوانند در این بازار رقابتی موجود حضور داشته باشند وبرای خود مزیت رقابتی ایجاد کنند برای همین لازم ابتدا سازمان یادگیرنده معرفی شود وسپس به عوامل ومواتع آن بپرداریم.

پیترسنگه سازمان یادگیرنده را به عنوان سازمانی تعریف می کند که در آن، افراد به طور مستمر تواناییهای خود را ارتقاء     می بخشند تا به نتایجی که مدنظر است، دست یابند و بدین ترتیب الگوهای جدید تفکر، رشد یافتـه و اندیـشه هـای جمعـی و گروهی گسترش یابند در سازمان های یادگیرنده، تمامی اجزا به هم ربط و پیوندی عمیق دارند، به طوری که» پیتر دراکر این گونه سازمان ها را به ارکستری تشبیه می کند که هر کس ساز خود را می زند، اما نکته مهم این است که تمامی نوازندگان عمیقاً تابع و مرتبط با رهبر ارکستر هستند و نتیجه کار، یک آهنگ موزون است.

طبیعت سازمان های یادگیرنده امروزی نیز چنین است که با پرسنل گسترده و با فرهنگ های متفاوت، همچنان در حاال رشد و فعالیت هستند نظیر شرکت های آی بی ام یا مایکروسافت. از ویژگی های دیگر سازمان های یادگیرنده، روانی جریان  اطلاعات در این سازمان هست. این روانی، باعث افزایش دانش و رشد مدیریت نیروی انسانی در سازمان می شود. با رشد دانش پرسنل، میزان هوش سازمان ها افزون و بهره وری آنان ارتقاء می یابد. از سوی دیگر در این سازمان ها، کارکنان به علت آموزش های مکرر و تفویض اختیاری که به آنها می شود، با ایجاد تیم های متعدد و انجام بحث های گروهی به ارتقای اطلاعات و توانمندی خود می پردازد. چنین روندی باعث می شود فرهنگ بسیار قوی در سازمان حاکم و آرمان یا دیدگاه مشترکی میان نیروی انسانی و سازمان فراهم آید. چنین آرمان یا دیدگاه مشترک در یک سازمان ایجاد نمی شود مگر در سایه یک رهبر قوی سازمانی سازمان یادگیرنده فرصت یادگیری برای تمامی اعضای خود را فراهم می سازد . سازمانها ی یادگیرنده پیوسته در حال افزایش توانایی خود برای ساختن آینده هستند علت پدیدار شدن چنین سازمان هایی، شرایط، نظریه ها و تغییر و تحول در محیط های سازمانی بوده است به گونه ای که تمام سازمان ها تلاش گسترده ای را برای بقای خود آغاز کرده بودند و برای آنکه بتوانند خود را در محیط پرتلاطم اطراف خود حفظ کنند،   می بایست از قالب های غیرپویا خارج و به سمت سازمان یادگیرنده متحول شوند. یعنی در ساختار و اساس خود تغییرات عمیقی ایجاد کنند.

 

نکات مهم در ارتباط با  سازمانهای یادگیرنده وجود دارد:

سازمانها تطبیق پذیر با محیط خارجی خود هستند.

به صورت مداوم قابلیت خود را برای تغییر و تطبیق افزایش می دهند.

یادگیری جمعی را همانند یادگیری فردی توسعه می دهند.

نتایج یادگیری را برای رسیدن به نتایج بهتر استفاده می کنند

ویژگیهای افراد در سازمان یادگیرنده:

 1- بلند نظر و دید باز قادر به تفکر درمناسبتهای گروهی

 2- نوآور ریسک پذ یر و ذاتا توانایی برانگیختن دیگران را دارند

 3- دارای مهارت بالا و توانایی رهبری

 4- قادر به رها کردن وابستگی های قدیمی و ایجاد وابستگی جدید

 5- نگرش آنچه می تونی انجام بده بجای کار من نیست

 6- بیان صادقانه اشتباهات بعنوان لازمه یادگیری و تقدیر از تلاشهای شرافتمندانه

سازمان یادگیرنده چه مشخصاتی دارد؟

سازمان یادگیرنده از نظر پیتر سنج، سازمانی است که با استفاده از افراد، ارزشها و سایر خرده سیستمها، و با تکیه بر درسها و تجربه هایی که به دست می آورد، به طور پیوسته عملکرد خود را تغییر می دهد و آن را بهبود می بخشد. به نظر وی اجزای اصلی هر سازمان یادگیرنده عبارتند از:

مدل های ذهنی

تسلط فردی

خودیادگیری

گفتگو

تفکر سیستمی

 1- مدلهای ذهنی: در این سازمانها ، همه افراد شیوه های قدیمی اندیشیدن را کنار می گذارند.

 2- تسلط فردی (مهارت شخصی) : در این سازمانها، افراد خودآگاه بوده، به طور باز با دیگران برخورد دارند. پیتر سنج، تسلط فردی را به عنوان بنیاد سازمان یادگیرنده می داند.

 3-خود یادگیری: هدف کارکنان فقط ارائه کار و انجام وظایف موجود به نحو احسن نیست، بلکه یادگیری مستمر و مداوم نیز جزو وظایف آنهاست. افراد باید یاد بگیرند،چگونه به طور مستمر بیاموزند و این نیازمند تعهد به خودیادگیری است.

 4-گفتگو:همه اعضای این سازمانها به شناسایی و تعریف برنامه های عملی خود می پردازند و در مورد آنها توافق حاصل می کنند

5-تفکر سیستمی: همه اعضای این سازمانها یاد می گیرند که کل سازمان چگونه کار می کند.

الگوهای کلان (تصویر بزرگ) را ببینیم.

برای اینکه سیستمی را قادر سازیم که به گونه ای اثربخش، عمل کند باید آن را بفهمیم، یعنی بتوانیم رفتارآن را توضیح دهیم؛ و این مستم آگاهی از کارکرد و نقش آن سیستم در سیستم بزرگتر است

ویژگیهای سازمان یادگیرنده:

تشویق و ترغیب افراد در همه سطوح برای یادگیری منظم از کارشان؛

در اختیار داشتن سیستمها و فرایندهایی برای برقراری یادگیری و انتشار آن در سازمان؛

ارزش قایل شدن برای یادگیری.

تطابق با چالشها و عدم اطمینان ها

 عوامل موثر در سازمان یادگیرنده:

- توانمندسازها: توانمندسازها عواملی هستند که سازمان را در تبدیل به یک سازمان یادگیرنده یاری می کنند.

- محیط: اگر تمامی عوامل توانمندساز مهیا باشد اما محیط لازم برای رشد سازمان یادگیرنده وجود نداشته باشد، تمامی کوششها بی ثمر و یا لااقل کم اثر خواهند بود.


قلدری سازمانی، یک حالت جمعی است که شامل انواع رفتارهای بیمارگونه و خصمانه در محیط کار میشود بنا به گفته اینارسان و همکاران (2003) قلدری سازمانی، دارای چهار ویژگی اصلی است: 1)فرد در معارض رفتارهای مستقیم یا غیر مستقیم منفی قرار میگیرد که شامل رفتارهای حیله گرانه، حتی ناخود آگاه، رفتارهای گستاخانه، رفتارهای خشن و تحریکهای عمدی عاطفی میشود و 2) این رفتارهای منفی فوق، بطور منظم ، تکرار میشوند. بنابراین قلدری سازمانی، یک رخداد یا یک رفتار ایزوله شده نیست، بلکه یک رفتار پرخاشگرانه است که بطور مستقیم برای یک یا چند کارمند، تکرار میشود. (3 ماهیت طویل المدت تجربه منفی، عبار است از مد زمانی است که رخدادهای تکراری، رخ میدهند. برحسب تعدد و مد زمان، لیمان (1996) باور دارد که افرادی که حداقل در معرض یک رفتار منفی در هفته و در طول شش ماه یا بیشتر، قرار دارند، در معرض قلدری سازمانی می باشند. 4) قلدری سازمانی، یک عدم تعادل درک شده قدر بین قلدر و فرد در معرض این قلدری، است. بطور نمونه، فردی که در معرض قلدری قرار دارد، چنین احساس میکند که قادر به توقف یا خنثی سازی رفتارهای منفی که در معرض آن قرار میگیرد، نمی باشد. بنابراین، قلدری سازمانی، یک فرایند ناراحت کننده است که در طی آن فرد در یک موقعیت پست و حقیرانه و در معرض رفتارهای اجتماعی منفی و سیستماتیک، قرار میگیرد. تمیز قائل شدن بین قلدری سازمانی و  نزاع های بین فردی، از اهمیت بسزایی برخوردار میباشد. نزا های بین فردی، به صورت پراکنده رخ میدهد، در حالی که قلدری سازمانی، بنا به تعریف ، یک فرایند سیستماتیک و طویل المدت برای رفتارهای پرخاشگرانه و منفی است که عمدتا دارای ماهیت روانی است و شامل محرومیت های اجتماعی رفتاری و غیر رفتاری میشود.

قلدری ممکن است به صورت جسمی نیز رخ دهد ولی مطالعات نشان می دهد که حالت شفاهی رایج تر است . قلدری شامل طیف وسیعی از رفتار های منفی و ناخواسته می شود که در اکثر محیط های کار رخ می دهد. رفتارهای رایجی مثل انزوا، حمله به حریم شخصی، مسخره کردن، تحقیر کردن، تهد ید شفاهی و دخالت در وظایف کاری اگر از روی قصد نباشد قلدری به حساب نم یآید، چرا که قلدری مداوم و هدفمند است. دو راه برای رهایی از بحران قلدری چنین پیشنهاد می شود:

1. حذف قلدری و درمان قربانیان آن

استفاده از راهبردهای غلبه کارکنان بر قلدری سایر همکاران

تهیه گزارش برای کارفرمایان، سازمان کار و سایر انواع حمایت های دولتی

دستیابی به متخصصان برنامه خدمات آموزش کارمندان یا بقیه متخصصان مراقبت از سلامت

2. جستجو برای جبران خسارت  شامل جبران مالی و جبران غیرمالی

اغلب روش های جبران غیرمالی از مدل قوانین دولت های فدرال و ت های ضد قلدری در ز مینه چشم انداز بین المللی، قوانین حقوق مدنی آمریکا، قوانین امنیت و سلامت شغلی آمریکا، قوانین رایج و معمولی آمریکا، و ت های سازمانی نشات

می گیرد و نباید از نظر دور داشت که فرهنگ هر کشور هم در پذیرش قلدری مؤثر است.

دو رویکرد برای رهایی و جبران خسارت قلدری سازمانی وجود دارد:

1. قانون گذاری ضد قلدری

2. اعمال تهای سازمانی

اثرات روانی قلدری ، استرس، افسردگی، حس بی کمکی، کج خلقی، زودرنجی، عصبانیت، زخم های روانی و خودکشی است. وقوع قلدری ارتباط مستقیم با شکل محیط اجتماعی در محل کار دارد  شیوه مدیر یت می تواند قلدری را تعدیل کند . وارتیا و اینرسن بیان می کنند بین قلدری و شیوه رهبری ، مدیران ارتباط مستقیم وجود دارد . منظور از شیوه رهبری سو ءاستفاده از قدرت، شیوه استبدادی و ارتباطات ضعیف می شود که هر چه بیشتر باشد قلدری بیشتر می شود.

منبع:

ولیان، حسن؛ کوشکی جهرمی، علیرضا؛ نیلوفری، پونه . (1396) . بررسی تأثیر قلدری سازمانی بر کیفیت خواب فردی با توجه به نقش تعدیلکننده نشخوار فکری در میان پرستاران زن ،پژوهشهای مشاوره، جلد 16 ، شماره 64 .

قلی پور، آرین؛ بد، مهدیه؛ فاخری کوز هکنان، سمیرا ؛ باغستانی برزکی، حوریه. (1388) . رابطه قلدری سازمانی ادراک شده با فشار روانی ن، رفاه اجتماعی، دوره  9، شماره  34 ، صص 187 - 206 .


قتی هنگام شطرنج درحال باختم از جای خود بلند شده و صفحه را از پشت سر رقیبم نگاه کرده و به حرکت‌های اشتباهی که انجام داده‌ام پی می‌برم، ناکارآمدی وحشتناکی در برخی سازمان‌ها وجود دارد که تامل در کارکرد آن‌ها این فکر را به ذهن می‌رساند که مدیران شان به مدیر بودن خود بسیار دلخوش اند.

نوعی بازی

در این سازمان‌ها مدیران با سرمایه های سازمان به نوعی بازی مشغولند که بسیار شبیه خاله بازی کودکان است کودکان در هنگام خاله بازی به نتایج کار فکر نمی کنند. بلکه دائم به فرایند انجام کار و تشابه هرچه بیشتر فرایند به موقعیت مشابه واقعی فکر می کنند.

باید:

تمام تلاش خود را می کنند تا مانند بزرگترها اعضا را دور هم جمع و مراسم مختلف جمعی یا فردی برگزار کنند. نظارت ها را حتما انجام داده و در آنها سختگیری کنند و خلاصه نقش منِ والدینی خود را هر چه بهتر انجام دهند، صرف نظر از اینکه آیا اهدافی را که بزرگترها در این رفتارها دنبال می‌کنند در رفتار کودکانه آنها نیز محقق می شود یا خیر؟

 

تکنیک‌های خاله‌بازی در سازمان‌ها:

1. مهم جلوه‌دادن کارهای کم اهمیت

2. توجیه مدیران نادان به مهم انگاشتن کارهای خود

3. حضور در همه جلسات سازمان و تاکید بر ضرورت کارهای کم اهمیت

4. جمع‌آوری تیم کاری برای انجام کارهای کم اهمیت و خاله بازی

5. بکارگیری منابع انسانی و مالی سازمان برای انجام کارهای غیرمهم

6. صرف هزینه سازمان برای کارهای کم اهمیت

7. نمایش مکرر کارهای غیرمهم خود در سازمان

8. در بوق و کرنا کردن نتایج کارهای کم اهمیت شان.

9. سرگرم‌ کردن بدنه سازمان به کارهای غیرمهم

 

سازمان‌های ایرانی

خاله‌بازی در سازمان‌های ایرانی در واقع بسیاری از مدیران به خاله بازی مشغولند و بهترین سخنرانی ها و ارائه ها را در محافل سازمانیِ به نمایش می گذارند اما غالباً نتایج عملکردی بسیار ضعیفی دارند. سازمان‌ هایشان شبیه انباری از منابع سازمانی است که به دورِ خود می چرخند.

 

بخش دولتی ایران

متاسفانه در بخش دولتی ایران سازمان هایی وجود دارند که مدتها بدون کسب موفقیت در کسب اهداف و ماموریت های محول شده به ارتزاق مشغول بوده و هستند، اگر مسئولیت یک صحرا را به بخش دولتی واگذار کنید بعد از گذشت پنج سال با کمبود شن مواجه می‌شوید.

-خاله بازهای سازمانی افرادی هستند که بدنه سازمان را به انجام کارهای غیر مهم و غیر ضروری خود سرگرم می کنند،خاله بازهای سازمانی همه جا هستند هم میان مدیران و هم کارمندان و قطعاً جزء هزینه های سازمانی بی نتیجه اند که باید فوراً حذف شوند.

منبع:

https://agiso.ir


مدل 10: 20: 70؛ تغییر پارادایم از آموزش های مستقیم به تجربیات یادگیری:

 

در سال‌های اخیر، یادگیری در محیط کار به عنوان یکی از استراتژی‌های سازمان‌های معاصر تبدیل شده است. اما برگزاری برنامه های آموزشی در قالب کارگاه ها و دوره های آموزشی بزرگترین روش اجرای برنامه های آموزشی بسیاری از سازمان های ایرانی می باشد.به بیان دیگر،تمامی دست اندرکاران و متخصصین آموزشی به خوبی می‌دانند که تغییر پارادایم از آموزش به سمت یادگیری به عنوان یک اصل به شمار می آید. ولی تغییر ابزار، روش و سازوکار اجرای برنامه های آموزش به سمت رویکرد یادگیری نیز بسیار حائز اهمیت است. بنابراین هیچ سازمان و دپارتمان آموزشی نمی تواند ادعا کند که با ابزارها، فرم ها، دستورالعمل ها و روش های اجرایی گذشته می تواند به سمت یادگیری و توسعه منابع انسانی گام بردارد.

یکی از الگوهای نوین یادگیری، مدل 70:20:10 است.  مدل 70-20-10 رویکردی برای یادگیری و توسعه منابع انسانی، یک فرمول رایج در ارائه آموزش های حرفه ای است که برای توصیف منابع بهینه یادگیری استفاده می شود. مدل 10: 20: 70  به عنوان یک راهنمایی کلی برای سازمان هایی است که به منظور به حداکثر رساندن اثربخشی یادگیری و برنامه های توسعه کارکنان، از طریق توجه به سایر فعالیت ها و ابزارهای یادگیری(به غیر از آموزش‌های مستقیم)، در نظر گرفته  می شود. این مدل همچنین به طور گسترده ای توسط سازمان های سراسر جهان مورد استفاده قرار می گیرد.

 

http://rtda.ir/wp-content/uploads/2019/03/%D9%85%D8%AF%D9%84-102070-rtda-300x150.jpg

 

در این مدل بیان می شود که کارمندان؛

70 درصد از دانش خود را از تجارب مربوط به کار،

20 درصد از تعامل با دیگران

و تنها 10 درصد از برنامه های آموزشی رسمی، به دست می آورند.

 

مورگان مک کال، مایکل لمباردو و رابرت ایکینگر که سه تن از محققان و نویسندگان مؤسسه ” رهبری خلاقانه”می‌باشند، در دهه 1980 با بهره مندی از تجربیات مدیران موفق این مدل را خلق کردند.  آن ها معتقدند که تجربه عملی 70 درصد برای کارکنان سودمند است؛ زیرا این کار آنها را قادر می‌سازد مهارت های مربوط به شغلی خود را کشف و تدوین کنند. آن ها در طول کار و تجربه می بایست تصمیم گیری کنند، چالش های شغلی را حل کنند و بتوانند با رؤسا و مدیران خود ارتباط اثربخش برقرار کنند.  آنها همچنین در طول تجارب شغلی از اشتباهات خود یاد می گیرند و بازخورد فوری را در مورد عملکرد خود دریافت می کنند.

کارکنان 20 درصد  از دیگران از طریق فعالیت های مختلف شامل یادگیری اجتماعی، مربیگری، منتورینگ (استاد-شاگردی)، یادگیری مشارکتی و سایر روش های تعامل با همکاران، یاد می گیرند. تشویق و بازخورد، منافع اصلی این رویکرد یادگیری با ارزش است.

این فرمول نشان می دهد که تنها 10 درصد پیشرفت حرفه ای به طور مطلوب از آموزش رسمی، آموزش‌های سنتی و سایر برنامه های آموزشی بدست می آید.

http://rtda.ir/wp-content/uploads/2019/03/rtda-102070-300x169.jpg

 

توجه ویژه به تجربیات و ارتباطات یادگیری:

پژوهش های اخیر نشان می دهد که برای طراحی برنامه‌های یادگیری و توسعه با کیفیت، به کارگیری الگوی 10: 20: 70 اامی است. یعنی ما باید بدانیم که فعالیت‌های تجربهمحور (کارهایی که بر اساس تجربه به انجام می‌رسند، بالاترین تأثیر (70%) را بر پیشرفت و توسعه فردی و حرفه‌ای دارند. روش‌های رابطهمحور حدود %20 در این امر مؤثر است و آموزش‌های رسمی و تشریفاتی کمترین تأثیر (10%) را در پیشرفت کامل و سریع افراد دارد.

بنابراین این امر ضروری است که واحد آموزش سازمان های کشورمان و حتی مؤسسات آموزشی که وظیفه ارائه خدمات آموزشی را به عهده دارند، تغییرات اساسی در نحوه ارائه خدمات آموزشی خود دهند. امروز دیگر شاخص نفر ساعت، تعداد دوره های آموزشی برگزار شده در طول یکسال یا یک فصل، درصد تحقق تقویم آموزشی، وملاکی برای سنجش آموزش ها نیست. سازمان هایی در ارائه خدمات آموزشی موفق خواهند بود که از تجربیات شغلی کارکنان خود نهایت استفاده را بکند. سازمانهایی در یادگیری و توسعه کارمندان خود موفق می‌شوند که ارتباطات رسمی و غیر رسمی کارکنان خود را به سمت یادگیری هدایت کنند. به بیان دیگر سازمان‌هایی به سمت توسعه می روند که همزمان از آموزش و مدیریت دانش نهایت استفاده را بکنند و کارمندانش بتوانند تجربیات و دانش خود را با سایر همکاران خود به اشتراک بگذارند. بنابراین متولیان آموزش های سازمانی موظفند زمینه انتقال دانش و تجربیات  کارکنان را به صورت رسمی تر درقالب برنامه های آموزشی فراهم نمایند.

 

منبع: شرکت توسعه تعالی فرتاک

 


سبکهای شبکه مدیریت ) لیک موتون (و سیستمهای مدیریت لیکرت

شبکه مدیریت از نگرشهای معروف در تعیین سبکهای رهبری مدیران اجرایی است . دو بعد شبکه در طول محو عمودی توجه به افراد و در طول محور افقی توجه به تولید دارد.

مدیریت به سبک 1 و 1 در شبکه مدیریت بی ثمر نامیده می شود زیرا رهبرنقش رهبری خود را به دیگران واگذار می کند .

مدیریت سبک 9 و 1 مدیریت باشگاهی  توجه زیاد به کارکنان و توجه کم به تولید (

مدیریت 1 و 9 مدیریت وظیفه یا مستبدانه  توجه بسیار به تولید و کارآیی و توجه کم به کارکنان (

مدیریت 5 و 5 مدیریت بینابینی یا میانه  توجه متوسط به تولید و رضایت کارکنان(

مدیریت 9 و 9 مدیریت تیمی یا دموکراتیک  توجه بسیار هو به تولید و هم به اخلاق و رضایت کارکنان(

ویژگیهای رفتاری مدیران شبکه مدیریت

مدیر 1 و 1 : حداقل کوشش را جهت انجام کار اعمال می کند.

مدیر 9 و 1 : به نیازهای افراد جهت روابط خشنود کننده به منظور داشتن فضای سازمانی راحت و دوستانه توجه دارد .

مدیر 1 و 9 :اگر عاملهای مداخله کننده حداقل باشند کارآیی عملیات سازمان بالا خواهد بود .

مدیر 5 و 5 : عملکرد سازمانی مناسب از راه متعادل نمودن انجام کار لازم با حفظ اخلاق کارکنان در یک سطح رضایت معقول.

مدیر 9 و 9 : انجام کارها توسط افراد متعهد وابستگی متقابل از راه هدف مشترک سازمانی و هدایت به سوی روابط توام با اعتماد و احترام.

سیستمهای رهبری مدیریت ) رنسیس لیکرت(

لیکرت در طبقه بندی سبکهای اصلی وظیفه مداری و کارمند مداری مدل چهار سطحی اثربخشی مدیریت را ارایه کرده است . این چهار سبک رهبری سازمانی که حاصل سالها مطالعه گروه میشیگان می باشد سیستمهای رهبری مدیریت نام دارند .

مدیران سیستم : 1 همه تصمیمهای مربوط به کار را خودشان اتخاذ می کنند چون اعتمادی به کارکنان ندارند .فقط به آنها دستور می دهند و انتظار دارند آنها و دستورها را اجرا کنند . به همین دلیل کارکنان از اینگونه مدیران می ترسند و با آنان احساس راحتی نمی کنند .

مدیران سیستم :2 این مدیران دستور صادر می کنند ولی فرودستان آزادی مختصری در اظهارنظر درباره آن دستورها .دارندفرودستان تحت شرایط تجویز شده تا حدودی در انجام وظایف خود انعطاف پذیری دارند . این مدیران در برابر کارکنان خودتا حدی منعطف هستند زیرا نسبتا به آنان اعتماد دارند .

مدیران سیستم :3 این مدیران پس ازبحث و مشاوره باکارکنان،اهداف را معین و دستورهای کلی راصادرمی کنند. کارکنان می توانند درباره چگونگی وظایف تصمیم گیرند،اماتصمیمهای عمده بامدیران سطهای بالاست.این مدران ازتشویق به جای تنبیه بهره می گیرند.مدیران

متغیرهای کلان فرهنگی

هم فرستنده و هم دریافت کننده پیام، تحت تأثیر محرکه ای داخلی و خارجی هستند. در هنگام برقراری ارتباط کاری و تجاری در یک کشور خارجی، باید از این تفاوتها آگاه بود

مذهب: در برخی کشورها مانند آمریکا مردم تنوع مذاهب را پذیرفته اند. در این کشور، پروتستانها،کاتولیکها، بهاییها، بوداییها، هندوها، مسلمانان، یهودیان و پیروان دیگر مذاهب با عقاید و باورهای خاص خود به طور مسالمت آمیز در کنار یکدیگر زندگی میکنند. این تنوع مذهب در کشورهای دیگر، کمتر دیده میشود و مردم هم کمتر پذیرای آن هستند. گاه حتی کینه ها و دشمنی های تاریخی میان پیروان مذاهب گوناگون، مانع از گسترش روابط تجاری میان افراد، شرکتها و کشورها می شود. .یه طور مثال مسلمانان، بودایی ها و هندوها در اکثر کشورهای دنیا زندگی میکنند و در هر سه مذهب، نوش یدن الکل امری ناپسند است.

بنابراین برای برقراری ارتباط کاری با افرادی که پیرو این مذاهب و آیینها هستند، پذیرایی با مشروبات الکلی، گاه می تواند مانعی در برابر برقراری ارتباط صمیمانه ایجاد کند. پس برای برقراری ارتباط بهتر و موثرتر، درک گوناگونی الگوهای مذهبی مختلف، ضروری به نظر میرسد.

زبان: زبان مهمترین عنصر محدودیت ساز در ارتباطات اس ت که تمامی متغیرها را تحت الشعاع خود قرار میدهد. جز در مواردی که فرستنده و دریافت کننده هر دو به زبانی مشترک صحبت میکنند، در بقیه موارد ارتباطات تجاری با مشکلاتی مواجه خواهد شد. از سوی دیگر، تفاوتهای گسترده ای که بین ساختار و قواعد و نیز معانی واژگان در زبانهای مختلف وجود دارد، ترجمه یکسان را مشکل ساخته است. یکی از دلایل این تفاوتها، این است که زبانها بر مبنای مفاهیم، تجربیات، دیدگاه ها و فرهنگ هایی ساخته میشوند که زمینه رشد آنها را ایجاد کرده اند. این تفاوتها، خود منجر به تفاوت معانی ضمنی کلمات از فرهنگی به فرهنگ دیگر میشود.  روزی یکی از نمایندگان فروش شرکت کوکاکولا، مایوس و ناامید از خاورمیانه بازگشت. دوستی از وی پرسید:چرا در کشورهای عربی موفق نشدی؟» وی جواب داد: هنگامی که من به آنجا رفتم، مطمئن بودم که میتوانم موفق شوم و فروش خوبی داشته باشم. اما مشکلی که داشتم این بود که من عربی نمیدانستم. پس تصمیم گرفتم که پیام خود را از طریق پوستر به آنها انتقال دهم. بنابراین سه پوستر را طراحی کردم: پوستر اول مردی را نشان میداد که خسته و کوفته در بیابان بیهوش افتاده بود. پوستر دوم مردی را در حال نوشیدن کوکاکولا نشان میداد. پوستر سوم مردی بسیارسرحال و شاداب را نشان می داد. پوسترها را در همه جا چسباندم.» دوستش پرسید: آیا این روش، به کار آمد؟» وی جواب داد: متاسفانه من نمی دانستم عرب ها از راست به چپ می خوانند و لذا آنها ابتدا تصویر سوم، سپس دوم و بعد اول را دیدند»

تعلیم و تربیت: نظام آموزش و پرورش در همه کشورها یکسان نیست. حتی نحوه تدریس و عملکرد دانشگاهها و دانشکده های بینالمللی نیز با یکدیگر متفاوت است.

برنامه درسی، روش آموزشی و نظام ارزیابی در جوامع مختلف، متفاوت است. همچنین مدارک تحصیلی مختلف، ارزشهای علمی متفاوتی در کشورهای مختلف دارند. به طور کلی شیوه آموزش، با تاریخ هر ملت و میزان توسعه اجتماعی آن ملت ارتباط مستقیمی دارد. برای نمونه، در حوزه مطالعات مدیریتی، تعداد اندکی از دانشکدههای آلمانی به مباحث ارتباطات مدیریتی و بازرگانی میپردازند و بیشتر این نوع آموزشها بیرون از دانشگاهها و در سمینارهای عمومی و خصوصی توسط افراد غیردانشگاهی که صاحب تجربه های موفق در این زمینه هستند، آموزش داده میشود. اما در کشورهایی چون ایران و هند، در بیشتر دانشکده های بازرگانی این واحدها در برنامه درسی دانشجویان قرار دارند و صرفا به صورت نظری تدریس می شوند. بنابراین فارغ التحصیلان رشته مدیریت از دانشگاه های مختلف، معلومات و برداشتهای متفاوتی نسبت به نحوه مدیریت و اداره یک نهاد یا سازمان خواهند داشت. همچنین میزان تعامل بین دانشگاهها و صنایع نیز در کشورهای گوناگون، متفاوت است.

اقتصاد: میزان در دسترس بودن سرمایه، میزان دسترسی به راه و ترابری پیشرفته و نیز الگوی متوسط زندگی، از اجتماعی به اجتماع دیگر تفاوت دارد. فرصت وام گرفتن،میزان تورم، نرخ برابری ارز، تجارت و توانایی کشورها در گسترش توان اقتصادی خود، همگی ارتباطات تجاری را تحت تأثیر قرار می دهند. در کشوری مانند آمریکا باسیستم کارآفرینی آزاد، رقیبان تجاری هر یک خود قیمت کالاها را تنظیم میکنند. این در حالی است که ده کشور عضو سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک،) قیمت نفت را توسط دولتهای خود تعیین میکنند. همچنین در ژاپن، بیشتر تولید کننده ها و بازرگانان قبل از تولید انبوه و یا تغییر در نوع تجارت خود، قیمتها را با دولت هماهنگ میکنند.
در نمونه ای دیگر، میتوان مشاهده کرد که بازرگانان آمریکایی معمولا با نادیده گرفتن جزئیات، حسن نیت خود را نشان میدهند. آنها بر این باورند که: بگذار درباره نکات اصلی توافق کنیم، جزئیات درست خواهند شد،»اما بازرگانان یونانی به جزئیات اهمیت بسیاری میدهند.

ت:  نوع حکومت و نیز مفهوم دموکراسی از کشوری به کشور دیگر متفاوت است. تغییرات ی گسترده در یک کشور، تجارت و اقتصاد آن کشور را تحت الشعاع خود قرار می دهند. در واقع، تغییرات ناگهانی می توانند علاقه یک شرکت را برای داشتن روابط تجاری با کشوری که در یک محیط ی نا آرام قرار دارد و احتمال میرود که این امر منجر به شکل گیری اقتصادی نابسامان در آن کشور شود، تحت تأثیر قرار میدهد. وجود یا نبود ثبات ی در کشوری که قرار است طرف تجاری قرار بگیرد، از اهمیت ویژه ای برخوردار است .

منبع:پازکی زاده ،زهرا و تیشه یار ،ماندانا(1389).چالشهای ارتباطی درروابط میان فرهنگی،تدبیر ،شماره 219


 متغیرهای خرد 

متغیرهای مربوط به شیوه زندگی خاص هر شخص و عادتهای شخصی فرهنگی می پردازیم. در هر فرهنگ، در سطوح و لایه های شخصی، تفاوتهایی در نشانه های کلامی و غیرکلامی که از طریق مفاهیم متفاوت زمان، گفتار فردی، غذا، پوشاک، منش و رفتار در خانه و محل کار، الگوهای     تصمیم گیری و دیگر متغیرهای غیرکلامی بیان میشوند، وجود دارد.

زمان: در برخی فرهنگها، مردم بسیار وقتشناس هستند. برای آنها ضرب الاجلها برای ارتباطی موفق در زمینه تجارت بسیار حائز اهمیت اند. سازمانهای آموزشی، دولتی و تجاری در آمریکا و ژاپن، قراردادها و جلساتشان را با ساعت و دقیقه تنظیم می کنند. این در حالی است که در بسیاری از فرهنگ ها برای تنظیم زمان از روز یا ماه صحبت میشود و مثلا قرار بعدی را به روز چهارشنبه موکول میکنند، بدون اینکه در مورد ساعت دقیق جلسه صحبتی شود. در بیشتر کشورهای آسیایی و آمریکای لاتین، مردم راحت تر با مقوله زمان برخورد میکنند. آنها به برنامه ریزی زمانی بسیار دقیق اهمیتی نمی دهند. در هندوستان، به هنگام قرار گذاشتن برای ملاقات یا شرکت در جلسه، گاه به شوخی از دو نوع قرار زمانی صحبت می شود: وقت بینالمللی و وقت هندی که ممکن است تا چند ساعت دیرتر از وقت بین المللی باشد

حریم خصوصی و رعایت فاصله: حریم خصوصی، فاصله ای است که بین اشخاص وجود دارد. مردم آمریکای شمالی، برخی کشورهای اروپای شمالی و آسیا تمایل به حفظ این حریم دارند، در حالی که در آمریکای لاتین، فرانسه، ایتالیا و کشورهای عربی، این فاصله و حریم خصوصی کمتر مورد توجه قرار می گیرد. حتی در یک فرهنگ هم این ویژگی افراد با یکدیگر متفاوت است. نتیجه تحقیقی که در آمریکا انجام شده است، نشان می دهد که مردها در مقایسه با زنها تمایل بیشتری به حفظ این حریم دارند به هنگام صحبت کردن نیز حریم خصوصی که افراد در فرهنگ های مختلف به آن نیاز دارند، متفاوت است.
در این وضعیت، آمریکاییها، آلمانیها و کاناداییها همیشه بین خود و شخصی که با او صحبت میکنند، فاصله ای  رارعایت می کنند. این در حالی است که در فرهنگهای غرب آسیا، مردم در هنگام صحبت کردن، برای نشان دادن صمیمیت، معمولا نزدیک به هم قرار می گیرند.

ارتباط چشمی: در آمریکای شمالی، نگاه کردن به چشم دیگران، نشانه صداقت است، اما در بسیاری از فرهنگها، اشخاصی که از نظر موقعیت اجتماعی در رده پایین تر قرار دارند، بهتر است به چشم رؤسا یا کارفرمایان خودخیره نشوند. در پورتوریکو به بچه ها یاد داده میشود که مستقیم به چشم بزرگترها نگاه نکنند. در ژاپن هم مردم بیشتر به جای خیره شدن به چشم افراد هنگام صحبت کردن، به گردن آنها نگاه می کنند. در کره، خیره شدن به چشم اشخاص نشانه بی ادبی است. در کشورهای مسلمان نیز زنها و مردها به هم خیره نمی شوند. ناآگاهی از این تفاوتها، میتواند منجر به سوء تفاهم در محیطهای کار چند فرهنگی شود.


ارزشها، باورها و عملکردها: ارزشها و باورها به طور غیرمستقیم و ناخودآگاه، پاسخ اشخاص به مردم و موقعیتها را تحت تأثیر قرار میدهند. بیشتر مردم در آمریکای شمالی، رقابت را برای تولید بهتر، ضروری و اساسی میدانند. در حالی که در ژاپن، به اعتقاد مردم، رقابت منجر به ناهنجاری می شود. در فرهنگ تجاری امریکا، مردم بر این باورند که موفقیت منوط به دستاوردهای اشخاص است و هر کسی میتواند موفق باشد.  بر اساس این فرهنگ، هر کسی که نسبت به دیگری برتری دارد، موفق تر است. این در حالی است که در برخی دیگر از کشورها، موفقیت هر شخص به طبقه اجتماعی او ارتباط دارد. در بسیاری دیگر از فرهنگها، مردمانی که به نژادها یا مذاهب خاصی تعلق دارند، از برخی فعالیتها در اجتماع محروم هستند. مردم در آمریکا به فردیت احترام میگذارند، حال آنکه در برخی دیگر کشورها، گروه از اهمیت ویژهای برخوردار است.
در آمریکا، در آموزش سنتی، دانش آموزان باید به تنهایی تکالیف خود را انجام دهند و کمک گرفتن از دیگران، تقلب محسوب می شود، در حالی که در ژاپن، مردم بیشتر به صورت گروهی کار میکنند. در آمریکا مردم هنگام کار کردن سکوت می کنند و با کسی صحبت نمیکنند. در ژاپن مردم با هم صحبت و م می کنند تا کار انجام شود. در ایران بسیاری از مردم برای انجام یک معامله یا خرید یک کالای نسبتا گران، مثلا فرش یا ماشین، کمتر به تبلیغات اعتماد میکنند و ممکن است روزهای متمادی با دوستان، آشنایان و بستگان صحبت کنند و با استفاده از تجربیات دیگران، جوانب کار را بسنجند و سپس اقدام به خرید یا معامله بکنند. این کار در کشورهای غربی که پیوندهای اجتماعی، استحکام پیشین را ندارند، کمتر صورت میگیرد و فرد معمولا خود در این زمینه تصمیم میگیرد و بیشتر به آگهی ها و تبلیغات ارائه شده در مورد آن کالا اعتماد میکند.

ارتباط غیرکلامی: در ارتباطات تجاری چند فرهنگی، علائم غیرکلامی نیز همانند زبان، متفاوت هستند. سلام و احوالپرسی غیرکلامی می تواند از تعظیم کردن تا دست دادن، در آغوش گرفتن، روبوسی و یا حتی بالا بردن ابرو باشد. عدم درک این تفاوتها و بی احترامی به آنها، موجبات قطع ارتباط را فراهم می آورد. در فرهنگ ژاپنی گذاشتن یک پا روی زانوی پای دیگر نشانه بی احترامی است. بهترین روش نشستن، چهار زانو است. این در حالی است که برای بسیاری از غربیان که عادت به نشستن بر روی زمین را ندارند، اینگونه طرز نشستن کاری دشوار است. همچنین در برخی فرهنگها رعایت حق تقدم یک ارزش است و در برخی دیگر از فرهنگها، پیشی گرفتن از دیگران نوعی زرنگی و ارزش مثبت تلقی می شود.

تصمیم گیری: هندی ها و ژاپنی ها به صورت گروهی با هم م میکنند و تصمیم میگیرند، در حالی که در آمریکا و آلمان، مردم به تنهایی از پس مشکلات خود برمی آیند. در ایران، به عنوان مثال انجام پروژههای گروهی، به ویژه دولتی، ممکن است مدت زیادی طول بکشد، در حالی که همان پروژه را افراد به صورت فردی در مدت بسیار کمتری انجام می دهند. از آنجایی که در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، مردم هنوز با کار گروهی آشنا نشده اند، زمان زیادی طول میکشد تا به نتیجه و راه حل مشترک درگروه برسند. بنابراین صبور بودن و مطلع بودن از سیستم تصمیمگیری در فرهنگ هایی که با آنها سر و کار تجاری داریم، فرایند ارتباطات را تسهیل میکند

منبع: پازکی زاده ،زهرا و تیشه یار ،ماندانا(1389).چالشهای ارتباطی درروابط میان فرهنگی،تدبیر ،شماره 219


هوش رقابتی (competitive intelligence)

  تعداد بسیار زیادی از کنکاش های محیط خارجی به صورت فردی و غیر رسمی صورت می گیرد. اطلاعات زیادی از صنایع متفاوت مانند مشتریان، عرضه کنندگان، بانکداری، مشاوران، سرپرستان و همکاران به دست می آید. به عنوان نمونه یک نفر از بخش خرید شرکت A می تواند با معرفی کردن خود به عنوان یک خریدار از نمایندگی عرضه کننده شرکت B اطلاعات هوشمندی به دست آورد.

 هوش رقابتی به عنوان یک ابزار مدیریت استراتژیک و یکی از سریع ترین زمینه های رشد کسب و کار دنیا به شمار می آید و از تکنیک های مهم در ایجاد مزیت رقابتی است. دریافت اطلاعات از محیط بیرونی کسب و کار بر موقعیت رقابتی شرکت تأثیر گذار بوده و این در حالی است که حدود 90% اطلاعاتی که شرکتی برای تصمیم های حیاتی خود نیازمند است، می تواند از راه هوشمندسازی رقابتی کسب کند.

هوش رقابتی را می توان به عنوان یک برنامه رسمی جمع آوری اطلاعات در مورد شرکت های رقیب دانست. فقط 7% از شرکتهای آمریکایی برنامه های اطلاعاتی مناسبی دارند، در حالی که تقریباً همه شرکتهای ژاپنی که در کسب و کار جهانی فعالیت دارند و بیش از نیمی از شرکتهای آلمانی و سوئدی دارای برنامه های اطلاعاتی فعال هستند. هوش رقابتی را نباید با جاسوسی صنعتی مترادف دانست. جاسوسی صنعتی جمع آوری اطلاعات در مورد رقبا به هر طریقی را شامل می شود، حتی اگر غیر اخلاقی و مذموم باشد. ولی هوش رقابتی جنبه مثبت دارد و یک موضوع عقلایی است که محدودیت اخلاقی را رعایت می کند. با گسترش شبکه جهانی وب (اینترنت) اطلاعات را می توان به سرعت از سایت های مختلف به دست آورد. یک سازمان هر چقدر هم که خوب کار کند باز هم باید از فعالیت ها  و مقاصد رقبای خود آگاه باشد، تا بتواند موقعیت برتر خود را حفظ کند و این اهمیت موضوع هوش رقابتی را می رساند.

 

فرآیند هوشمندی رقابتی : شامل شش مرحله است:

  1. مرحله مقصد: مرحله آماده شدن و کسب قابلیت لازم برای انجام وظایف است.دوره زمانی که در خلال آن شرکت برای بررسی محیط آماده می شود و شامل آموزش کارشناسان و کارکنان است. فعالیت های این مرحله در زمره کارهای روزمره محسوب نمی گردد، بلکه بخشی از فرآیند برنامه ریزی و توسعه هوشمندی سازمان است.
  2. مرحله تقاضا: نیازهای اطلاعاتی و رویکردی که باید اختیار شود تعیین می شود. به دلیل حجم زیاد داده ها، در این مرحله شرکت باید محدوده ای را برای فعالیت هوشمندی رقابتی مشخص کند تا بتواند بر حوزه های با اهمیت و مورد علاقه شرکت متمرکز شود.
  3. مرحله اکتشاف: جستجو و گردآوری اطلاعات با روش های قانونی و اخلاقی پرداخته می شود. خبرگان هوشمندی رقابتی از نشریات، مشتریان و تأمین کنندگان به عنوان معمولی ترین منابع و از کارکنان،متخصصان صنعت، اینترنت، همایش های صنعتی و پایگاه های اطلاعاتی تجاری به عنوان منابع دیگر استفاده می کنند.
  4. مرحله توسعه: شامل ارزیابی قابلیت استفاده داده هاست که از طریق اثبات صحت ارزش واقعی قابلیت درک و کفایت و اهمیت و به روز بودن اطلاعات صورت می پذیرد. اطلاعات جمع آوری و مطابق نظر استفاده کنندگان ترکیب و الویت بندی می شود.
  5. مرحله تحویل: اطلاعات غربال و ذخیره می شود تا براساس علایق گروههای ذینفع و از طریق گزارش های کتبی، شفاهی، پست الکترونیکی در زمان مناسب در اختیار افراد واجد شرایط قرار گیرد.
  6. مرحله بهبود: شامل کسب و انعکاس نقطع نظرات و اطلاعات مشتریان برای بهبود فرآیند هوشمندی رقابتی است.

طبقه بندی هوشمندی رقابتی:

  1. روحیه مبارزه جو: در این حالت سازمان پیش فعال است و مدیر دائماً به دنبال شکار فرصت جدید برای سرمایه گذاری و جنگ علیه عدم آگاهی از محیط است.
  2. روحیه تهاجمی: در این حالت سازمان بسیار فعالانه عمل می کند و مدیر آشکارا به دنبال کسب اطلاعات استراتژیک تجزیه و تحلیل و استفاده از آن است.
  3. روحیه فعال: مدیر همواره به دنبال اطلاعات استراتژیک از منابع معمولی است و سیستم اطلاعاتی شرکت هنوز کاملاً شکل نگرفته است.
  4. روحیه انفعالی: سازمان زمانی عکس العمل نشان می دهد که از خارج مورد حمله و تهدید واقع شود و از فرصت طلبی برای کسب اطلاعات استفاده می شود.
  5. روحیه در خواب رفتگان: در این حالت سازمان علاقه ای به هوشمندی رقابتی ندارد و مدیران ترسی از رقابت به دل راه نمی دهند که ناشی از عدم آگاهی است.

 

منبع: رسولی، رضا، صالحی، علی ( 1395)مدیریت استراتژیک پیشرفته، تهران: دانشگاه پیام نور

 

 


مدل رقابتی پورتر

     در تجزیه و تحلیل صنعت از رویکرد مایکل. ای . پورتر استفاده می شود. پورتر معتقد است که موفقیت یک سازمان با شدت رقابت در داخل صنعت خود بیشترین ارتباط را دارد. ابتدا باید صنعت را تعریف کرد  سپس به تجزیه و تحلیل آن پرداخت.

صنعت: عبارت است از گروهی از سازمان های تولید کننده کالاها یا خدمات مشابه. محصولات سازمانهای داخل یک صنعت قابل جایگزینی هستند. وی معتقد است که قدرت تمام نیروهای موجود در صنعت، حد نهایی سود بالقوه آن صنعت را تعیین می کند و این سود بالقوه بر حسب بازده بلند مدت سرمایه گذاری ارزیابی میشود. نیروهای پنجگانه مورد نظر پورتر به شرح زیر هستند:

  1. تهدید تازه واردها یا رقبای بالقوه: رقبای بالقوه سازمانهایی هستند که اکنون در صنعت  حضور ندارند ولی احتمال دارند در آینده به آن وارد شوند. در حقیقت رقبای بالقوه رقبایی هستند که از زیر ساختارهای لازم مانند تکنولوژی، خط تولید مشابه یا بسیار مشابه، سرمایه لازم، کانالهای توزیع و دیگر موارد برای حضور در یک صنعت برخوردار هستند. آنها برای یک شرکت قدیمی تهدید به شمار می روند. شرکت های تثبیت شده که مدتها قبل تأسیس شده اند، سعی می کنند از ورود رقبای جدید به صنعت جلوگیری کنند. زیرا به هر میزان که شرکت های بیشتری به یک صنعت وارد شوند، حفظ سهم بازار و سودآوری برای شرکت های تثبیت شده سخت تر می شود. به طور کلی  تعداد رقبای بالقوه بیشتر به معنای تهدید بیشتر  تعداد رقبای بالقوه کمتر به معنای تهدید کمتر ارزیابی می شود. مانع ورود مانعی است که ورود یک شرکت به یک صنعت را سخت تر و دشوار تر می کند. برخی از موانع ورود یک شرکت به یک صنعت عبارتند از:

الف) صرفه جویی ناشی از مقیاس:  با افزایش تولید، به دلیل گرفتن تخفیف های ناشی از خرید مواد و قطعات در حجم زیاد و متخصص شدن کارگران، میزان هزینه های کل کاهش می یابد. این امر باعث می شود که شرکت های تثبیت شده قادر به عرضه محصولات با قیمت کمتر نسبت به قیمت شرکت های تازه وارد باشند.

ب) تمایز محصول: محصولات تولیدی بعضی از شرکتها به دلیل سطح بالای تبلیغات و ترفیع و یا داشتن یک جنبه منحصر به فرد مانند کیفیت، قیمت پایین یا در دسترس بودن از سایر محصولات متمایز هستند و باعث وفاداری مشتریان به خود می شوند. مثلاً خودروهای بنز همواره تداعی کننده با کیفیت ترین خودروها بوده اند.

ج) نیازهای سرمایه ای: ورود به بعضی از صنایع مانند صنعت هواپیماسازی، پتروشیمی، سدسازی، نیروگاه سازی، صنایع مخابراتی و رایانه ای نیاز به سرمایه هنگفت دارد. برای مثال ورود به صنعت هواپیماسازی چندین میلیارد دلار سرمایه نیاز دارد. هر چه قدر نیازهای سرمایه ای بالاتر و بیشتر باشد، احتمال ورود شرکت های جدید کمتر می شود.

د) دسترسی به کانالهای توزیع: شرکت های تثبیت شده به کانال های توزیع گسترده دسترسی دارند و روابط محکمی با آن کانالها برقرار نموده، در حالی که شرکت های تازه وارد این امکان را ندارند.

ه) مزایای هزینه مطلق: منظور از هزینه مطلق هزینه ای است که صرف تولید یک واحد کالا یا خدمات می شود. مزایای هزینه مطلق ناشی از فنون برتر تولید هستند. این فنون از مواردی مانند تجربیات قبلی، پروانه انحصاری ساخت، فرایندهای تولیدی محرمانه و دسترسی خاص به یکی از عوامل تولید (زمین، نیروی کار، سرمایه، مدیریت) ناشی می شود.

و) ت دولت: گاهی اوقات دولت ها می توانند ورود یک صنعت را از طریق وضع بعضی از قوانین و مقررات و اتخاذ بعضی از ت ها، محدود و یا حتی غیرممکن سازند. به فرض در ایران حق اکتشاف و استخراج از معادن طلا صرفاً در اختیار دولت است  سازمان های خصوصی حق اکتشاف و استخراج در معادن طلا را ندارند.

 

  1. قدرت چانه زنی خریداران: مشتریان و خریداران زمانی به عنوان تهدید در نظر گرفته می شوند که قیمت ها را بالاجبار کاهش دهند و یا خواستار کیفیت بالاتر و یا خدمات بیشتر باشند. قدرت خریداران هنگامی افزایش خواهد یافت که شرایط زیر برقرار باشد: 1- خریدار سهم بزرگی از کالاها و خدمات فروشنده را خریداری می کند. 2- اگر خریدار توان بالقوه برای رقابت با تولید کالا را داشته باشد. 3- وقتی که عرضه کنندگان جایگزین های زیادی داشته باشند. 4- وقتی که هزینه های تغییر عرضه کننده کم باشد. 5- محصول خریداری شده درصد بالایی از هزینه های خریدار را تشکیل بدهد.6- هنگامی که صنعت عرضه کننده از چندین شرکت کوچک تشکیل شده باشد.

 

  1. قدرت چانه زنی عرضه کنندگان: عرضه کنندگان هنگامی که به عنوان تهدید در نظر گرفته می شوند که قادر به افزایش قیمت مواد، منابع و قطعاتی باشند که شرکت برای تولید کالاهای خود به آنها نیاز دارد. عرضه کنندگان همچنین از طریق کاهش کیفیت محصولات خود قادر به تهدید شرکت هستند. عرضه کنندگان ضعیف باعث می شوند که شرکت بتواند قیمت ها را کاهش داده و یا این که کیفیت بیشتری را طلب نماید. در موارد زیر قدرت عرضه کنندگان زیاد است و می تواند تهدید تلقی شود:1- هنگامی که محصول عرضه شده توسط فروشندگان، جانشین های کمی داشته باشد. 2- وقتی که شرکت مشتری مهمی برای عرضه کننده نباشد 3- هنگامی که هزینه تغییر عرضه کننده بسیار زیاد باشد. 4- وقتی که عرضه کنندگان قادر به انجام ادغام عمودی باشند.
  2. محصولات جانشین: محصولات جانشین محصولات هستند که می توانند نیاز مشابهی را تأمین کنند. جانشین های مشابه تهدید بزرگی قلمداد می شوند و بر برنامه ها و سودآوری شرکت تأثیر می گذارند. کالاهای جانشین درآمدهای بالقوه صنعت را از طریق تعیین حداکثر سقف برای قیمت های یک بنگاه محدود می کنند. کالاهای جانشین هزینه های تغییر را تا حدی پایین می آورند. چای می تواند به عنوان جانشین قهوه تلقی شود. اگر قیمت قهوه به حد کافی بالا برود خریداران قهوه آرام آرام شروع به تغییر موضع به سمت چای می کنند. بنابراین قیمت چای حداکثر سقف قیمت را برای قهوه تعیین می کند. گاهی اوقات تشخیص کالاها و خدمات جانشین احتمالی، وظیفه بسیار سختی است.
  3. رقابت بین شرکت های موجود: رقابت عبارت است از مبارزه مستقیم در یک صنعت. در اغلب صنایع، شرکتها به صورت دو طرفه به هم وابسته اند و انتظار می رود که حرکت رقابتی یک شرکت بر دیگر رقبایش اثر قابل توجهی داشته باشد. بنابراین ممکن است موجب تلاش در جهت مقابله به مثل شود. شدت رقابت به وجود عوامل زیر مرتبط است: 1- تعداد رقبا :وقتی که زیاد باشد شدت رقابت افزایش می یابد2- ویژگی های محصول: گاهی برای مصرف کننده نوع شرکت عرضه کننده مهم نیست بلکه ویژگیهای محصول مهم می باشد.3- موانع خروج: محدودیت های هستند که باعث تحمیل هزینه های گزاف بر شرکت می شوند به طوری که شرکت را از خروج از صنعت منصرف می کنندو این موانع شامل: سرمایه گذاری تخصصی- هزینه ثابت بالای خروج وابستگی عاطفی به یک صنعت خاص روابط استراتژیک بین واحدهای تجاری- وابستگی اقتصادی به یک صنعت خاص

 

محدودیت های نیروهای پنج گانه پورتر:

  • نشان دادن تصویر ایستا از رقابت و بی اهمیت ساختن نقش نوآوری
  • نادیده گرفتن تفاوت های خاص شرکت ها با هم
  • عوامل استراتژیک خارجی
  • اغلب سازمانها به دلیل تفاوت در توانایی مدیران در تشخیص و درک مسائل و عامل استراتژیک خارجی، به گونه ای متفاوت به برخی از تغییرات محیطی واکنش نشان می دهند. تنها تعداد معدودی از شرکتها می توانند به طور کامل و با موفقیت برکلیه متغیرهای خارجی نظارت کنند.  ارزشهای شخصی مدیران یک شرکت و همچنین موفقیت استراتژیهای فعلی، باعث می شود تا آنها در تشخیص متغیرهای خارجی و همچنین در تفسیر آنچه که مشاهده می کنند، دچار خطا و اشتباه شوند. این خطا را اصطلاحاً نزدیک بینی استراتژیک می نامند. یعنی تمایل به رد اطلاعات نا آشنا و منفی. یک راه برای تشخیص، تجزیه و تحلیل تحولات موجود در محیط خارجی استفاده از ماتریس اولویت مسائل است. عوامل استراتژیک بیرونی شرکت آن دسته از تغییرات محیطی هستند که ظاهراً هم میزان احتمال وقوع آنها و هم میزان تأثیر آنها بر شرکت از متوسط تا زیاد است . سپس این دسته از تغییرات محیطی را که به عنوان عوامل استراتژیک بیرونی تلقی می شوند، در قالب فرصت ها و تهدیدهای طبقه بندی و سپس در تدوین استراتژی، لحاظ می کنند.

اصولی که در طراحی برنامه های آموزشی باید رعایت کرد:

 -برای گروههایی که دارای فرهنگ و نظام ارزشی متفاوت هستند برنامه های آموزشی متفاوتی طراحی نمود .به عبارت دیگر برنامه های آموزشی باید متناسب با فرهنگ و ویژگی های هر گروه بخصوص طراحی گردد

 -ویژگی ها وتفاوتهای افراد را در نظر بگیرد ؛ یعنی باید دید که فرد معمولا از چه راهی بهتر یاد می گیرد و روش آموزشی را مطابق با آن طراحی نمود

اصولی که باید در اجرای برنامه های آموزشی رعایت کرد:

-اهداف آموزشی به روشنی تعریف وبیان شده باشد

-در ابتدای برنامه،رئوس مطالب ،زمان وچگونگی اجرای دوره آموزشی با کار آموزان در میان گذاشته شود

-آموزش گام به گام باشد.یعنی آنچه آموخته می شود به اجزای کوچک، ساده وقابل فهم،تفکیک و دوره با آموزش هر جزء ساده،آغاز شود وبا آموزش کلیت پیچیده ای که از  ترکیب این اجزا به وجود می اید خاتمه یابد

اصولی که رعایت آن موجب یادگیری بهتر وموثرتر می شود:

˜ -کارآموز را متقاید کرد که آنچه می آموزد ،مفید، مهم وبا ارزش است

برای کارآموز یک الگوی مناسب انتخاب کرد؛یعنی باید کسی را به اونشان داد که بر اثر آموزشی که دیده، رفتار مطلوب را یاد گرفته است وبخاطر عمل به ان ،پاداش می گیرد.

˜ -مرتبا به کارآموز بازخور داد تا در جریان چگونگی پیشرفت خود قرار گیرد


چگونه آموزش موجب سودمندی سازمان می شود

-موجب بهبود منافع ویا برخورد مثبت تری نسبت به سودگرایی می شود.

-دانش کاری را در تمام سطوح سازمان بهبود می بخشد.

-روحیه نیروی کار را بهتر می کند.

-به افراد کمک می کند تا خود را با اهداف سازمان همسو کنند.

-به توسعه سازمانی کمک می کند.

-به ارتقای سازمان از درون کمک می کند.

-رفتارهای ناسالم را کاهش می دهد

منافع برای فرد در نهایت موجب سودمندی سازمان می شود

-به افراد در حل مشکل واخذ تصمیم به گونه ای اثر بخش کمک می کند

 -اعتماد به نفس ودستاوردهای فردی را ارتقا می دهد.

-حس یادگیری را ارتقا می دهد.

-مسیر رشد آتی کارآموز را فراهم می کند

-ترس از قبول وظایف جدید را کاهش می هد

-رضایت حرفه ای را افزایش میدهد.

منافع در روابط انسانی وپرسنل،روابط درون وبین گروهی ،واجرای ت.

-ارتباط میان افراد وگروه ها را بهبود می بخشد.

-تهای سامانب،مقررات وقوانین را پایدار می کند

-اخلاقیات را ارتقا می دهد.

-پیوستگی را در گروه به وجود نی آورد.

-فضای مناسبی را برای رشد ، هماهنگی ویادگیری فراهم می کند.


توسعه منابع انسانی

توسعه وبالندگی نیروهای انسانی که از مقوله آموزش آنها برای یک شعل خاص متمایز است.به کمک برنامه های توسعه کارکنان فعلی،استخدام کارکنان جدید کاهش می یابد،زیرا اگر کارکنان را بتوان با برنامه های متناسب بالنده کرد  مشاغل خالی سازمان را می توان از درون پر نمود.ترفیعات وانتقالات به کارکنان نشان می دهد که آنها فقط در سازمان دارای یک شغل نیستند بلکه می توانند برای وضعیت خدمتی خود برنامه ریزی کنند.سازمان نیز از افزایش استمرار فعالیتها وتعهد بیشتر کارکنان به سازمان بهره مند می شود.

توسعه نیروی انسانی یک روش موتر برای رویارویی با چالشهای مختلف مانند فرسایش نیروی کار،تنوع نیروی کار داخلی وخارجی ، تغییرات تکنولوژیکی ، وترک خدمت کارکنان است.

فرسایش شاغلین

فرسایش به معنای عدم توانایی در دارا بودن اطلاعات برای انجام کار موفقیت آمیز در سازمان است.

 فرسایش ممکن است دراثر عدم پذیرش  تکنولوژی جدید یا دستورالعمل جدید یا سایر تغییرات رخ دهد.تغییرات سریع محیطی می تواند عامل مهمی در فرسایش کارکنان باشد. بزای جلوگیری از فرسایش و استهلاک نیروی انسانی،واحد منابع انسانی با ارزیابی نیازهای شاغلین وارایه برنامه های توسعه برای مهارتهای جدید ،واحد می تواند برنامه های توسعه مناسبی را تدوین کنداگر برنامه های توسعه پس از وقوع فرسایس کارکنان تدوین گردد معمولا دارای کارایی کمتر وهزینه بیشتر است. هنگامی که کارکنان به شرایط بدون تغییر وضعیت شغلی می رسند،فرسایش می تواند سریع تر رخ دهد.یک شرایط بدون تغییر وضعیت شغلی زمانی است که سازمان یک شاغل را اخراج نمی کند اما تنزل مقام یا ترفیع نیز   نمیدهد.هنگامی که کارکنان به این مرحله از خدمت می رسند انگیزش آنها برای حفظ وضعیت فعلی شان نیز کاهش می یابد.

 

تغییر ساختاری نیروی کار داخل وخارج

روند بازرگانی جهانی وتغییر ساختاری نیروی کار چالش دیگری است که واحد منابع انسانی با آن روبه روست.برای نمونه برخوردهای فرهنگی نسبت به اشتغال ن سبب شده است که بسیاری از شرکتها  برنامه های توسعه خود را مجددا طراحی کنند تا بتوانند ن را در مشاغلی که قبلا توسط مردان اداره می شد آماده کنند. زمانی که برنامه های آموزشی برای ملتهای خارجی تدوین می گردد باید مسایل فرهنگی، آداب ورسوم،زمان تشکیل وپایان کلاسها،دوره زمانی برنامه آموزشی، وحتی نحوه نشستن شرکت کنندگان در برنامه های آموزشی را در نظر داشت.بسیاری از شرکتهای بزرگ برای تضمین موفقیت برنامه های آموزشی و ایجاد تسهیلات لازم، برنامه های آموزشی را در داخل کشور مورد نظر ارایه می کنند.

تغییرات تکنولوژیکی

تغییرات سریع در تکنولوژی مستم آن است که  شرکتهایی که مبنای تکنیکی دارند به طور مستمر به امر آموزش وتوسعه بپردازند.این تغییرات سازمانها را در رقابتی شدید درگیر کرده است .تغییرات تکنولوژی اثرات عمیقی بر آموزش وتوسعه داشته است.

ترک خدمت

ترک خدمت به معنای تمایل کارکنان به ترک یک سازمان بخاطر سازمان دیگر است.ترک خدمتها معمولا بدون پیش بینی است  وسازمان باید به کمک برنامه های آموزش وتوسعه، کارکنان را آماده برای تصدی شغل های خالی کند.برنامه های توسعه باید کارکنان دیگر را آماده کند تا جایگزین مدیرانی شوند که شرکت را ترک می کنند.سازمانهایی که دارای برنامه های عالی آموزش وتوسعه هستند معتقدند که این برنامه ها در کاهش ترک خدمت موثر بوده است.

 

منبع:

-کتاب مدیریت منابع انسانی پیشرفته          ترجمه سید تقوی و ختایی

 


خویشاوند سالاری

امروزه در سازمانها با پدیده ای به نام سازمانهایی غیر رسمی مواجه هستیم که این سازمانها از طریق دور زدن قوانین ویا به صورت اعمال نفوذ در قوانین ،مدیران خویشاوندان خود را در سازمانها بدون اینکه مراحل جذب قانونی را طی کنند وارد  می کنند. بیشتر هدف مدیران در سازمانها ایجاد گروهی قدرت پنهانی در سازمان برای خود است. در جامعة ایران اگر فردی در یک منصب اداری قرار بگیرد؛ خویشاوندان از او توقع دارند که درتصمیمات اداری، خویشاوندی را بر ضوابط موجود ترجیح دهد و چنانچه فرد، خلاف این عمل کند، جامعة ایرانی ارزیابی مثبتی ا زاو نخواهد داشت(ادیب ،1374؛ فرهادی نژاد،1380). خویشاوندسالاری شکل ویژه‌ای از پارتی‌بازی است که طی آن، مدیر یک اداره اقوام و اعضای فامیل خود (همسر، برادروخواهر، فرزند، عمو و.) را بر دیگران ترجیح می‌دهد. بسیاری از رؤسای خودمختار می‌کوشند از طریق قرار دادن اعضای خانوادة خود در پست‌های کلیدی ی، اقتصادی و امنیتی، اقتدار خود را تثبیت کنند(جینس چر و اود هلگی فجیلداستد،200؛ حسنی، شمس،1390).در مقابل واژه خویشاوند سالاری یا همان ناشایسته سالاری واژه شایسته سالاری قرار می گیرد. واژه ای که اگر درست در سازمانها عملی بسیاری از مشکلات و فسادهای موجود در سازمانها کاهش می یابد . نظام شایسته سالاری نظـامی است که در آن مزایا و موقعیت هـای شغلی تنها بر اساس شایستگی،  و نه بر مبنای جنسیت، طبقه اجتماعی، قومیت و یا ثروت به افراد داده می شـود( نصر اصفهانی، نصر اصفهانی1389). با توجه به تعریف بیان شده می توان برداشت کرد که شایسته سالاری یعنی انتخاب افراد برحس توانایی، تخصص ودانش است و عدم توجه مدیران به تخصص،توانایی و. درانتخاب افراد وانتصاب افرادی ناشایسته در مسئولیت باعث می شود که سازمان  به مرور زمان دچار مرگ تدریجی شود.

مقایسه فراد گرد ناشایسته سالاری وشایسته سالاری:

 عطافر وآذربایجانی(1380)به مقایسه فراگرد ناشایسته سالاری وشایسته سالاری پرداختند که این مقایسه را به صورت جدول در زیر نشان داده شده است:

 

ناشایسته سالاری

شایسته سالاری

الف) درون داد سیستم (علت ها):

1تاکید بر تمرکز-فردگرایی

2-عدم توجه به تخصص،علم وتجربه

3-گزینش براساس خویشاوندگرایی،قوم گرایی،

فرقه گرایی،باند ورابطه بازی

1-تاکید بر عدم تمرکز- اصول گرایی

2-توجه بر تخصص،علم وتجربه

3-گزینش براساس معیارهای همگانی

     

 

ب) میان داد سیستم (معلول ها):

1-بی تواجهی به ابتکار،خلاقیت وپیشنهادهای زیردستان

2-کاهش انگیزه ودلسرد شدن کارکنان توانمند ومتعهد

3-زمینه سازی جهت تمامیت خواهی،تبعیض وجبهه گیری در مقابل اشخاص وجریانات غیر از خود

4-توسعه سازمان های غیر رسمی وشبکه های پنهان؛افزایش  افراد چاپلوس وبله قربان گو،گسترش سلیقه گرایی؛اختفای اطلاعات

1-جلب پیشنهادها وپذیرش مشارکت وهمکاری زیردستان،افزایش خلاقیت ونوآوری

2-ایجاد انگیزه جهت کار،تحول پویایی بیشتر

3-توسعه زمینه های پرورش همگانی، دادن فرصتهای برابر به همه

4-تقویت سازمان رسمی؛پذیرش افراد توانمند،متخصص و متعهد در گزینش های بعدی سازمان؛گسترش خردگرایی؛ شفافیت اطلاعات

 

ج)برون داد سیستم (نتیجه ها):

1-افزایش غیبت کارکنان،نیتی وکمکاری

2-کاهش کارایی واثربخشی یازمان

3-هدر رفتن منابع سازمان وجامعه

4-عدم تحقق اهداف سازمان

5-رکود یا ورشکستگی سازمان

1-افزایش سینرژی وهم افزایی در سازمان

2-افزایش کارایی واثربخشی در سازمان

3-استفاده بهینه از منابع سازمان وجامعه

4- تحقق اهداف سازمان

5-رشد،توسعه وبالندگی سازمان

 

فرآیند شایسته سالاری:

فرآیند شایسـته سالاری را میتوان یک فرآیند تلفیقی از زیر فرآیندهای شایسته خواهی، شایسته سنجی، شایسته گزینی، شایسته گری، شایسته گماری، شایسته داری وشایسته پروری ترسیم کرد.

۝ شایسته خواهی: شایسته خواهی به منزله یک ارزش اجتماعی، به صورت فرهنگ جامعه بروز میکند؛ در فرهنگ اسلامی به مثابه یک ارزش مورد توجه بسیار قرار دارد.

۝ شایسته شناسی: شایسته شناسی نیازمند تمهیدات مناسب و مخصوص به خود است. امروزه با توسعه  نرم افزارها و ایجاد بانک اطلاعاتی، اطلاعات شایستگان بر حسب توانمندیهای روحی، ذهنی، عمومی، تخصصی و براساس بررسی های دقیق علمی و آزمونها و مصاحبه های ساختمند شناخته میشوند.

۝ شایسته سنجی: لازم است افرادی که فکر میکنند توانمندی شایستگان را دارند، سنجیده شوند. این امر  نیازمند بازخوانی دقیق آموزههای دینی، اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی برای تعریف معیارهای سنجش است.

۝ شایسته گزینی: این بخش شامل دو مرحله است: نخست باید مراحل قبلی ارزیابی و تحلیل، و سپس تخصیص جایگاه موردنظر به شایستگان وضعیت ایده آل نیز مشخص شود.

۝ شایسته گری: به معنای جلب توجه و جذب مدیران شایسته اسـت. برای این منظور، نیازمند فضای رقابتی برای فعالیتها می باشیم.

۝ شایسته گماری: به معنای گماردن شایستگان در جایگاه درست خود است. این امر نیازمند وجود زمینه های فرهنگی برای جلوگیری از هرگونه اقدام نسنجیده است.

۝ شایسته داری: به حفظ و نگهداری افراد شایسته، شایسته داری میگویند. این امر اهمیـت فراوانی برای جذب دارد. از این روی، باید تمهیدات لازم فراهم شود تا افراد احساس عدالت کنند و موجب ماندگاری این  افراد در سازمان شود.

۝ شایسته پروری: نظام شایسته سالار در نهایت بـا رعایت موارد مزبور و فراهم آوردن زمینه های پرورش افراد، آنان را به مراتب بالاتر بینش و آگاهی و توانمندی سوق می دهـد(نصر اصفهانی ،1389).

راهکارهای رفع موانع استقرار نظام شایسته سالاری:

در استقرار نظام شایسته سالاری  یا هرنظام دیگری در سازمانها موانع ای بر سر راه آن وجود دارد که باید  برای رفع این موانع راهکارهایی اندیشیده شود که از مهم‌ترین راهکارهای رفع موانع استقرار نظام  شایسته‌سالاری در سازمان ها می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:

ـ ایجاد و تبیین فرهنگ شایسته‌سالاری در سازمان‌ها؛

ـ ایجاد ضوابط قانونمند با ضمانت اجرایی کافی برای انتصاب شایستگان؛

ـ تعیین ضوابط و معیارهایی به منظور سنجش میزان شایستگی مدیران و کارکنان؛

ـ ایجاد بستر مناسب برای ترویج شایسته‌سالاری و پرورش شایستگان در سازمان ها؛

ـ عدم حاکمیت‌ مدیریت‌ ناشایسته‌سالاری بر سازمان ها که‌ در واقع‌ همان‌ مدیریت‌ اتوبوسی‌ در سازمان‌ها را تداعی‌ می‌کند؛

ـ ایجاد زمینة لازم به منظور خلاقیت و نوآوری که خود موجب افزایش بهره‌وری سازمان‌ها خواهد شد؛

ـ ایجاد انگیزش در کارکنان؛

ـ ترغیب ‌نیروهای ‌متخصص‌ و دانشگاهی ‌به‌ کار در سازمان‌ها؛ به ویژه‌ سازمان‌های ‌دولتی‌؛( موسسه علمی پژوهشی نصیر).

مزایای شایسته سالاری

استقرار شایسته سالاری دارای نتایج و فوائد بی شماری است، تقویت حس رقابت جویی، فرهنگ سازی  تکریم کارشناسان و کارکنان برجسته و خلاق، الگوسازی از کارشناسان موفق، پرورش کارشناسان خلاق و نوآور و بسترسازی و ایجاد انگیزه برای ظهور این گونه افراد، اصلاح فرهنگ نابسامان سازمانی، تقویت همبستگی سازمانی، افزایش رضایت شغلی، ایجاد و تقویت تعهد شغلی و سازمانی، تقویت اعتماد به نفس  در کارکنان، غنی سازی سرمایه های انسانی دستگاه بخشی از کارکردهای آن است (علیزاده،1396). ا توجه اهمیت زیاد شایسته سالاری و مزایایی که برای آن بیان شد انتظار می رود مدیران سازمانها به دنبال  شایسته سالاری در سازمانهای خود باشند.

منابع

- فرهادی نژاد، محسن(1380). فساد اداری و شیوههای کنترل آن، سلسله مقالات دریافتی در دومین همایش علمی و پژوهشی نظارت و بازرسی

- حسنی، علی ، شمس ،عبدالحمید(1391).راهکارهای مبارزه با فساد اداری بر اساس ارزش‌های اسلامی، سامانه نشریات، بانک اطلاعات نشریات موسسه اموزشی وپژوهشی امام خمینی (ره)  ،سال دوم، شماره اول، صفحه 81 ـ 104

- نصراصفهانی، مهدی، نصر اصفهانی، علی(1389)، شایسته سالاری در مدیریت جامعه با تأکید بر اندیشه های ی امام علی،معرفت ی، سال دوم، شماره دوم، صفحه  141ـ160

- عطافر ،علی ، آذربایجانی، کریم(1380). بررسی میزان شایسته سالاری در انتخاب مدیران بخش دولتی و خصوصی،دانش مدیریت،سال چهاردهم،شماره54، ص ص 38-15

- موسسه علمی پژوهشی نصیر( www.nasir-institute.com/word/140.docx)

- علیزاده ،پروانه(1396). مدیریت منابع انسانی شایسته سالار: بررسی نقش شایسته سالاری در جذب و  بکارگیری منابع انسانی (مورد مطالعه: سازمان بهداشت و درمان وزارت نفت)،نخستین کنفرانس ملی علوم  مدیریتی ایران


نام الگو

ویژگی

مراحل

الگوی کلاین

این نیازسنجی در تمام سطوح ملی، محلی و منطقه ای، قابل اجراست.

*مشخص کردن اهداف

*اولویت بندی اهداف

*مشخص کردن شکاف و فاصله بین اهداف و عملکرد واقعی

*مشخص کردن اولویت ها برای اجرا

الگویSWOT

شناسایی نیازهای آموزشی سازمانی از طریق تحلیل تهدیدات، فرصت ها، ضعف ها و قوت های موجود

*مشخص کردن عوامل بیرونی )تهدیدها و فرصت ها(

*مشخص کردن عوامل درونی )نقاط قوت و ضعف(

الگویDACUM

هدف قرار دادن فرایند نیازسنجی و برنامه نویسی به صورت هم زمان

*مشخص کردن کارکردهای اصلی

*تعیین وظایف کلیدی

*تعیین مراحل اصلی انجام هر وظیفه

*تعیین دانش و مهارت موردنیاز و تدوین نتایج

الگوی روملر

مستم تجزیه وتحلیل درزمینه هایی؛ چون سازمان، شغل و شخص است

*مشخص کردن برون دادهای عمده در سازمان و محیط آن

*مشخص کردن فرایندها و گروههای کاری

*مشخص کردن دانش ، مهارتها و نگرش های موردنیاز برای انجام شغل

الگوی روست

مبتنی بر تحلیل شکاف

*برنامه ریزی

*اجرا

*استفاد و به کارگیری

تحلیل شکاف مهارتی

تمرکز اصلی بر روی سنجش مهارتهای افراد

*تعیین مهارت های مطلوب

*تعیین و سنجش مهارتهای موجود

*مشخص کردن فاصله و شکاف

*توسعه و پرورش مهارت ها

الگوی فورد

 

نیازسنجی به عنوان یک ابزار مدیریتی و سازمانی

*نظارت

*بررسی

*تجزیه وتحلیل

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منبع: طباطبایی مزدآبادی،سید محسن.1395 . واکاوی نیازهای آموزشی با رویکرد تجزیه و تحلیل

شغل (مطالعه موردی: کارشناسان مالی و اقتصاد شهری شهرداری تهران) ،فصلنامه اقتصاد و مدیریت

شهری/شماره پانزدهم،


ویلفردو پارتو کیست؟ وی یک اقتصاد دان بزرگ ایتالیایی است که برای بیان بهتر توزیع ناعادلانه ی سرمایه در جامعه، در سال ۱۹۰۶ رابطه ای ریاضی را ارائه داد. پارتو به این موضوع پی برده بود که ۸۰ درصد ثروت جامعه تنها در اختیار ۲۰ درصد افراد است. در دهه‌ی ۱۹۴۰، دکتر جوزف جوران (Joseph .M. Juran) مشاور و مدیر کیفی، این یافته پارتو را با عنوان قانون پارتو یا قانون 80/20 معرفی کرد.

تعریف دقیق قانون 80/20

در موقعیت های مختلف، چه در بحث‌های پولی و مالی و چه کارهای گروهی ، فقط ۲۰ درصد دلایل موجب به به وجود آمدن ۸۰ درصد از رخدادها می‌شوند. بگذارید موضوع را طور دیگری بیان کنیم. فرض کنید درآمد شما رو به افزایش است؛ بر اساس اصل 80/20، فقط ۲۰ درصد از کارهایی که شما انجام داده اید باعث تولید ۸۰ درصد از سود و درآمدتان شده است. طبق نتایج بررسی های اولیه‌ی جوزف جوران در بحث کنترل کیفیت، ۲۰ درصد نقص موجود در محصولات، موجب آسیب یا زیان ۸۰ درصدی می‌شود. این زیان با از دست رفتن زمان و سایر منابع، خود را نشان می دهد. اگر بخواهیم چند نمونه دیگر از قانون 80/20 بیان کنیم می توانیم به موارد زیر اشاره نماییم:

  • در هر کسب و کار و تجارتی ۸۰ درصد ثروت ، از ۲۰ درصد مشتریان به دست می‌آید؛
  • در یک شرکت۸۰ درصد شکایات، از ۲۰ درصد مشتریان ایجاد میگردد؛
  • 80 درصد از کاستی ها و کم کاری ها، از 20 درصد کارمندان سر می زند؛
  • ۸۰ درصد منابع مالی، از 20 درصد شرکا تامین می شود.

علاوه بر اینها هزاران مثال دیگر نیز می توان برای توضیح قانون 80/20 در زندگی روزانه و یا در کسب و کار بیان کرد. بسیاری از مواقع بی آنکه از فرمول ریاضیاتی آن مطلع باشیم، شاهد حضور بالقوه‌ی این قانون در همه ی کارهایمان هستیم و به طرق مختلف، از آن در زندگی و شغل خود استفاده می کنیم.

 

قانون 80/20

چطور با استفاده از قانون 80/20 بهره وری خود را افزایش دهیم؟

1- اولویت بندی فعالیت ها

هنگامی که صحبت از برنامه‌ریزی کردن می شود، افراد یک فهرست طولانی از کارهای بزرگ و کوچک خود ایجاد می کنند و با این کار حس یک انسان فوق العاده منظم و توانا را به خود می گیرند! تنها کاری هم که مدام تکرارش می کنند افزودن به تعداد گزینه‌های فهرست شان است. ولی عملا از برنامه‌ریزی عاقلانه و منطقی هیچ خبری نیست. برای اینکه در فعالیت های روزمره خودمان به بهره‌وری بیشتری برسیم، باید اول تعیین کنیم اولویت‌های­مان چیست. این اولویت‌ها باید شامل کارهایی باشد که در توان ما هستند و بهتر می توانیم آنها را به سرانجام برسانیم. هرچقدر به این اولویت‌بندی را در برنامه‌های نزدیکتر شویم، غیرمستقیم به سمت قانون 80/20 قدم برداشته ایم و آن فهرست عریض و طویلی که برای خودمان چیده ایم جمع و جورتر و منطقی­تر می شود.

2- مراقب خطر های مخرب تر باشید

برای اینکه بتوانیم آسیب ها و مزایای هر برنامه را بهتر بشناسیم، باید نتایج و احتمالات هر یک را به خوبی بررسی کنیم. در حقیقت آسیب های ناشی از اتفاقات پیش رو، همگی به یک اندازه با اهمیت و یا مخرب نیستند. پس وقتی تصمیم دارید ضررات و خطرهای یک کار را بررسی کنید و راهی برای پیشگیری و یا رویارویی با آنها پیدا نمایید، باید بیشتر تمرکز خود را معطوف به آسیب هایی کنید که اساسی‌تر و آسیب‌رسان‌تر هستند. در کنار آنها میتوانید به گزینه‌های دیگر نیز فکر کنید و البته هرگز از پیش‌بینی آسیب‌های دیگر غافل نشوید. هدف اصلی قانون 80/20 در این شرایط، توزیع بهتر و بهینه تر انرژی برای مقابله با خطرات احتمالی با شدت های گوناگون است.

3- مشتریانی که بیشترین سود را دارند شناسایی کنید

اگر در یک سازمانی مسئول فروش هستید، حواس خود را بیشتر جمع مشتریانی کنید که بالاترین ثروت و درآمد را عاید شما می کند. هرچقدر که این مشتریان را بیشتر بشناسید، اطلاعات خوبی درباره‌ی ویژگی‌های افراد سودآور کسب خواهید کرد و می‌توانید سایر مشتریان بالقوه را نیز به سمت سودآور شدن هدایت کنید. با اصل 80/20 مشتریانی که سودآور هستند را از بقیه جدا کنید و ضمن شناخت رفتار آنها برای آینده، تلاش کنید مشتری‌ مداری در حق آنها به طور تمام و کمال رعایت شود.

4- مشتریان شاکی را شناسایی کنید

۸۰ درصد از پیام های شکایت یا تماس‌هایی که به هر طریقی نوعی نیتی را بیان می کنند، فقط از جانب ۲۰ درصد مشتریان دریافت می شود. سعی کنید این ۲۰ درصد را به خوبی بشناسید. همان‌طور که ۲۰ درصد از مشتریان طرفدارتان، ۸۰ درصد سود شما را تامین می کنند، فقط ۲۰ درصد مشتریان شاکی و ناراضی هم باعث ۸۰ درصد شکایات هستند. پس هرچه این دسته از افراد را بهتر بشناسید، قادر خواهید بود به کمبود ها و کاستی های کارتان بیشتر پی ببرید و شکایات آتی را نیز بهتر بتوانید پیش‌بینی کنید.

 

80/20

5- برخی مسئولیت ها را به افراد دیگر بسپارید

اگر مدیر، کارآفرین و یا حتی خانه‌دار هستید، به طور دقیق برنامه‌هایی که باید در یک روز انجام دهید را تعیین کنید. وظایف و مسئولیت‌های خود را در یک فهرست قرار داده و ببینید کدام فعالیت‌های اصلی حتما باید به دست شما انجام شوند و چه کارهایی را می‌توانید به افراد دیگر بسپارید. شما میتوانید مسئولیت انجام آن دسته از اموری که آنچنان مهم و تعیین کننده نیستند و نیاز نیست حتما در داخل شرکت یا توسط شخص شما انجام شوند را به شخص یا سازمان دیگری بسپارید. با این کار می توانید در وقت و انرژی خود به بهترین شکل صرفه جویی کنید.

6- برای خود هدف تعیین کنید

در هدف‌گذاری برای آینده‌ی خود، نیاز نیست انبوهی از اهداف ریز و درشت را برای خود در نظر بگیرید. کافیست چند هدف مهم و تعیین کننده داشته باشید تا با تمام تمرکز به سوی آن پیش بروید و همه ی تلاش خود را معطوفش نمایید. تا جایی که می توانید اطراف خود را شلوغ نکنید و برای خودتان مسئله ی بیخود ایجاد ننمایید.

قانون 80/20 چه محدودیت هایی دارد؟

در کنار مزایای زیادی که 80/20 می تواند برای شما به ارمغان بیاورد، اگر از آن سوء برداشت صورت گیرد، احتمالا خساراتی را نیز در پی خواهد داشت. بیایید چند نمونه از آنها را باهم بررسی کنیم:

- به بهانه‌ی این که میخواهید از قانون 80/20 استفاده کنید، نباید فقط و فقط ۲۰ درصد از کارکنان که نمونه و عالی هستند را مورد توجه قرار دهید و بقیه‌ را به کلی نادیده بگیرید. یادتان باشد موفقیتِ هر سازمانی، در گروی کارمندان آن است. پس در این مورد حواس‌تان به رشد و آموزش همه‌ی اعضا باشد.

محصولات یا فعالیت هایی را که برای تحقق اهداف خود روی آنها حساب باز کرده اید را زیر نظر داشته باشید. اگر فقط ۲۰ درصد از این محصولات یا فعالیت ها در کسب و کارتان درآمد زایی دارند، حتما یک جای کارتان ایراد دارد و باید در راهبردها و برنامه‌هایتان تجدید نظر کنید.

- اگر تنها ۲۰ درصد از زمانی که برای انجام فعالیت ها در نظر دارید، مفید و ثمربخش است، باز هم در کارتان ایرادی وجود دارد. بهتر است از تکنیک‌های مدیریت زمان بهره بگیرید و برای زمان‌هایی که بدون هیچ فایده ای از دست رفته‌ اند فکری بکنید.

جمع بندی

80/20 قانونی است که برای بررسی دقیق زحمات و نتایج فوق العاده به کار می آید. اگر بتوانید لیستی از اهداف برای خود تعیین کنید و برا اون اولویت بندی مناسب انجام دهید، به نتایجی دست می یابید که شگفت‌انگیز و فوق العاده اند. با استفاده از این قانون قادر خواهید بود مسائل و مشکلات را بهتر شناسایی کنید و در راه رسیدن به اهداف، با سرعت بیشتری قدم بردارید.

 

منبع: حافظی،مصطفی،1393.برگرفتخ از سایت موبویار به آدرس  www.moboyar.com

 

 


سازمان‌ها را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: سازمان‌های متمرکز و سازمان‌های غیرمتمرکز.

سازمان‌های متمرکز دارای نظام و چارچوب بسیار مشخصی هستند. توفیق آنها به رعایت نظمی تعریف شده بستگی دارد که در قالب سلسله مراتب طبقه‌بندی شده با یک رهبری واحد در راس آن سازمان شکل می‌گیرد. ارکان اصلی سازمان‌های متمرکز را می‌توان به کمک یک نمودار سازمانی ترسیم کرد و در یک تصویر ماهیت کلی آن را نشان داد. سازمان‌های متمرکز با این فرض عمل می‌کنند که هر چه یک سازمان نظام‌مند‌تر و منظم‌تر عمل کند احتمال دستیابی به اهداف بیشتر خواهد بود. همه ما از نزدیک با سازمان‌های متمرکز آشنا هستیم: ارتش‌ها و قوای نظامی، دولت‌های مدرن با وزارتخانه‌ها و سازمان‌های متبوعشان، شرکت‌ها و کارخانه‌های معظم و نمونه‌های فراوان دیگری از این دست.

در نقطه مقابل سازمان‌های غیر‌متمرکز هستند. سازمان غیرمتمرکز به معنای بی‌ساختاری یا ضد ساختاری نیست، بلکه نگاه متفاوتی به سازماندهی است که به نحو غیر‌متمرکز صورت می‌گیرد.

سازمان‌های غیرمتمرکز مانند ستاره‌های دریایی هستند که دارای سیستم عصبی غیرمتمرکز هستند به طوری که ساختار بیولوژیک آن امکان بازسازی هر یک از جوارح آن را در صورت آسیب دیدگی فراهم نموده است. در سوی دیگر سازمان‌های متمرکزی هستند که مانند عنکبوت با آسیب دیدن یکی از اعضای آن امکان ادامه حیات به‌طور طبیعی برای او میسر نخواهد بود. به‌طور مثال، دانش نامه بریتانیکا نمونه‌ای از یک سازمان متمرکز یا عنکبوتی است و دانش نامه ویکی‌پدیا هم یک سازمان غیرمتمرکز و تابع الگوی ستاره دریایی است. سازمان‌های غیرمتمرکز دارای رهبری واحدی نیستند؛ بلکه ارزش‌های واحدی دارند که آنها را به هم پیوند می‌دهد. ستاره دریایی سر ندارد؛ بلکه از یک شبکه سراسری عصبی تشکیل شده است. سازمان‌های غیرمتمرکز هم از اطلاعات مرکزی برخوردار نیستند؛ بلکه اطلاعات در کل سازمان پخش شده است. این سازمان‌ها دارای هرم قدرت نیستند، بلکه از دید آنها تمامی اعضا از جایگاه یکسانی برخوردارند. آنها حلقه‌های مختلفی را تشکیل می‌دهند که این حلقه‌ها به هم مرتبط هستند. در چنین سازمان‌هایی کسی از قانون پیروی نمی‌کند، هرم قدرت و سطح‌بندی وجود ندارد، بلکه کل سازمان بر پایه یک سری نُرم‌ها حرکت می‌کند. این نرم‌ها در حقیقت ستون فقرات سازمان را تشکیل می‌دهند.  همه چیز بر پایه اعتماد است. سازمان بر پایه دوستی و اعتماد بنا می‌شود. کار کردن در کنار هم و در میان حلقه‌های کوچک اعتماد را تقویت می‌کند و به کل سازمان تسری می‌بخشد. وجه مشترک همه اعضای سازمان اعتقاد راسخ آنها به ارزش‌های سازمان است. این باور واحد در تمام سازمان جاری است. به آن حیات می‌بخشد و موتور محرک رشد سازمان است. ارزش‌های مشترک، کار در حلقه‌های کوچک، برابری، دوستی و اعتماد روزافزون در بین اعضا ترکیبی را می‌سازد که در نهایت ارزش‌های سازمان، ساختار سازمان را شکل می‌دهد. به عبارت ساده‌تر سازمان چیزی نیست به جز ارزش‌های آن. خاستگاه سازمان‌های غیر‌متمرکز در حقیقت یک جنبش داوطلبانه است. در چنین الگویی مسوولیت همه یکسان است و ظرفیت همه برای پیشبرد اهداف سازمان برابر است. چنین نهادی متعلق به یک نفر و یا یک گروه خاص نیست؛ بلکه این شور و شوق داوطلبانه تک تک افراد است که سرمایه اصلی آن سازمان می‌باشد. مهم‌ترین مزیت سازمان‌های غیرمتمرکز انعطاف آنها برای تغییر و ظرفیت بالای آنها در تکثیر و رشد سریع است. افرادی که نقش تعیین‌کننده در سازمان‌های غیرمتمرکز را دارند کاتالیست می‌نامند. آنها کسانی هستند که بی‌نهایت خوشبین هستند. لبریز از عشق و احترام می‌باشند. موجب تشویق و ترغیب دیگران می‌شوند. شخصیت جذابی دارند و با پیشروترین مدیران جامعه در ارتباط هستند. آنها حلقه‌ها را به هم وصل می‌کنند و همواره برای حفظ سلامت و توسعه سازمان می‌کوشند. یک کاتالیست موفق شبکه‌های زیادی ایجاد می‌کند، همواره با همه در ارتباط است، آزادانه فکر می‌کند و اصلا کنترلی و وسواسی عمل نمی‌کند. او به راستی به دنبال کمک کردن به همکاران خود است و صادقانه خدمت و یاری رسانی را باور دارد و با تمام وجود توان خود را صرف پیشبرد ارزش‌ها و اهداف سازمان می‌کند. عموما کاتالیست‌ها بسیار هوشمند هستند، همیشه راه‌حل تازه‌ای می‌یابند و سعی می‌کنند تا در عمل خود را ثابت کنند. امروزه به لطف عصر ارتباطات و اطلاعات همه ما با نمونه‌های جهانی سازمان‌های غیر‌متمرکز آشنا هستیم. سازمان‌هایی چون ویکی‌پدیا، گروکستر، نرم‌افزارهای مبتنی بر منابع آزاد (open source)و ده‌ها نمونه دیگر. بر خلاف تصور رایج خاستگاه قدرت چنین سازمان‌هایی آشوب و بی‌نظمی است. هدف راهبری در سازمان‌های غیرمتمرکز تاثیرگذاری حداکثری است تا توسعه ابعاد سازمان و بزرگ‌تر کردن آن. لذا سازمان‌های غیرمتمرکز به جای ایجاد تشکیلاتی ایستا موفق به ساختن جوامعی صمیمی و منعطف می‌گردند.

منبع: پیروز،نادر،1391. ساختار سازمان‌های غیر‌متمرکز و اهمیت آن، رومه دنیای اقتصاد،برگرفته از

سایت https://donya-e-eqtesad.com


ترک خدمت مجازی به عمل کارکنانى اطلاق مى شود که در سازمان صرفاً حضور فیزیکى دارند و فکر، اندیشه، توان و تخصص خود را در جهت اهداف شخصى خود در خارج سازمان و یا در جهت اهداف سازمانى دیگر به کار مى گیرند. این معضل سازمانى تاکنون کمتر مورد توجه سازمانها و مدیران بوده و آن را به طور واقعى درک نکرده اند. نداشتن درک صحیح این پدیده و نیافتن راه حلى براى آن، سازمانها را با آنتروپى مثبت مواجه مى کند و به تدریج سازمان از درون دچار فرسایش مى شود و کم کم از عرصه کسب و کار و رقابت خارج مى شود. این مسئله به خصوص در مورد کارکنان دانشور و فکرى صادق است؛ کارکنانى که حضور فیزیکى آنها براى سازمانهاى آینده نگر و پیشرو اهمیت چندانى ندارد، بلکه اندیشه و تخصص آنهاست که براى سازمان مهم است. اگر کارکنان دانشور به هر دلیلى نتوانند نیازهاى فردى خود را با نیازها و خواسته هاى سازمان همسو کنند، به تدریج شکاف میان اهداف سازمان و اهداف فرد عمیق تر مى شود و این شکاف موجب افول سازمان خواهد شد. در عصر صنعت عمدتاً سازمانها براى پیشبرد اهداف خود به کارکنان یدى و فنى نیاز داشتند و کمتر به کارکنان فکرى نیاز بود، چون در آن دوران سازمانها محصولات صنعتى تولید مى کردند وطراحان این محصولات نیز معدود افراد دانشور بودند، اما با گذر از این عصر و با ورود به عصر اطلاعات و ارتباطات و بروز و ظهور فن آورى اطلاعات و ارتباطات ترکیب کمى و کیفى کارکنان به کلى دگرگون شد و اغلب سازمانها در راستاى تولید علم و دانش به فعالیت پرداختند. تولید علم به جاى تولید کالا ترکیب کارکنان را از یدى و فنى به دانشور تبدیل کرد و به همراه آن مفاهیمى چون کار از طریق تلفن Teleporting کار در خانه At home بروز کرد. همانطورى که اشاره شد در عصر صنعت تعداد کمى از کارکنان در عرصه تولید فکر  و طراحى محصول بودند، اما در عصر اطلاعات سازمان به عنوان سازمان یاد گیرنده »   تلقى مى شود ؛ در این  نظم نوین جهانى، مسئولیت مدیر این است که یک سازمان یاد گیرنده خلق کند. در سازمان یاد گیرنده همه کارکنان در گیر شناسایى و حل مسائل هستند و سازمان از این طریق مىتواند تجربههاى جدیدى بیاموزد، امور را بهبود ببخشد و برتوانایىهاى خود بیفزاید. ارزش اصلى سازمان یادگیرنده همانا حل مسئله است، در حالى که سازمان سنتى به گونهاى طراحى شده بود که کارایى افزایش یابد. در سازمان یادگیرنده کارکنان و اعضا پیوسته در صدد شناسایى و حل مسئله هستند.

منبع: باورصاد, بلقیس و الهام چکامه، ۱۳۹۴، تاثیر رضایت شغلی بر ترک خدمت مجازی و ترک خدمت کارکنان از سازمان، اولین همایش بین المللی حسابداری، حسابرسی مدیریت و اقتصاد، اصفهان،

 


فرهنگ

واژة فرهنگ از واژههای کهن زبان فارسی است.صورت باستانی این کلمه فرهنگ مرکب از ((فر)) به معنای بالا و ((هنگ)) به معنای کشیدن است. تعریفی که ادوارد بارنت تایلور مردم شناس بزرگ انگلیسی در سال  1871در کتاب »فرهنگ ابتدایی عرضه کرده به عنوان تعریفی جامع معروف است: »فرهنگ مجموعه پیچیده ای است که در برگیرنده دانستنی ها، باورها، هنرها، اخلاقیات، قوانین، عادات و هرگونه توانایی دیگری است که انسان به عنوان عضوی از جامعه به دست می آورد. اشتاین باخ فرهنگ را یک نظام آشکار از ارزشها میداند که به چهار چیز مستند میشود:

1. هنجارهای اجتماعی(اخلاق، دین، تعریف موفقیت اجتماعی. )؛

2. روش رفتار(نقش اجتماعی، سبک زندگی و . )؛

3. الگوهای انسانی مرده یا زنده، واقعی یا خیالی؛

4. عامل نظام اشیا (معماری، مد و).

به گفته ادوارد هال، مردم شناس معروف، فرهنگ همان ارتباطات و ارتباطات نیز همان فرهنگ است. ما همیشه در حال برقراری ارتباط با دیگران هستیم؛ در خانه، محل کار، گروه ها و اجتماع. البته برقراری ارتباط موفق بسیار مشکل است، فقط کافی است که به ارتباطاتی که از صبح تا شب با دیگران داشته اید، فکر کنید و آنگاه متوجه خواهید شد که چند بار از این جمله استفاده کردهاید: منظور مرا درست متوجه نشدید.».تفاوت در ارزشها و استنباط های فرهنگی، اغلب منجر به عدم تفاهم میان مردمی که پیشینه های فرهنگی و تاریخی متفاوت دارند، می شود و فهم نادرست از رفتارها یا مفاهیم در حوزه هایی چون زبان، معاشرت، ارتباطات غیرکلامی و ارزشها، به نوبه خود منجر به آسیبهای جبران ناپذیری در ارتباط میان فرهنگی خواهد شد. از سوی دیگر، درک درست تفاوت های فرهنگی، راه را برای برقراری ارتباط موثر در محیط های کاری مهیا می سازد.بنابراین، فراگیری مهارتهای برقراری ارتباط مؤثر با فرهنگهای مختلف، در دنیای امروز از اهمیت زیادی برخوردار است.فرهنگهای مختلف، الگوهای رفتاری، ارزشها و قوانین خاص خود را دارند. بسیار دیده میشود که     فرهنگ های گوناگون برای یک مقوله مشترک، قوانین و ارزشهای مختلفی را تعریف کرده اند. همچنین مردم فرهنگ های مختلف، معانی متفاوتی را از یک رخداد مشابه استنباط میکنند. بنابراین یک رفتار ممکن است در جوامع گوناگون معانی مختلفی داشته باشد. برای مثال، در جامعه ایران، تکان دادن سر به سمت پایین، علامت تأئید است، در حالی که در کشور هندوستان بردن سر به سمت راست و چپ علامت تأئید است. همچنین میتوان فرض کرد که اگر یک استاد عرب برای تدریس به کشور آمریکا برود، هنگامی که ببیند دانشجوی آمریکایی پایش را به دیوار چسبانده و روی صندلی خود لم داده است، احساس کند که به او     بی احترامی شده است؛ در حالی که مطابق فرهنگ دانشجوی آمریکایی، او اشتباهی مرتکب نشده است. به علاوه، در برخی کشورهای شرقی، تعارف کردن یعنی احترام گذاشتن؛ در حالی که در بسیاری از کشورهای غربی، تعارف کردن یعنی معذب کردن دیگری.

فرهنگ سازمانی

فرهنگ سازمانی موضوعی است که به‌تازگی در دانش مدیریت و در قلمرو رفتار سازمانی راه یافته است. فرهنگ از دیرباز برای شرح کیفیت زندگی جامعه انسانی به کار برده می‌شود. ولی درباره فرهنگ سازمانی آنچه مربوط به کار و رفتار مردمان در سازمان است کمتر سخن گفته شده است. از ترکیب دو واژه فرهنگ و سازمان اندیشه‌ای تازه پدید آمده است که هیچ‌یک از آن دو واژه این اندیشه را در بر ندارد. سازمان یک استعاره برای نظم و تربیت است درحالی‌که عناصر فرهنگ نه منظم هستند و نه با نظم. فرهنگ کمک می‌کند تا درباره چیزی جدای از مسائل فنی در سازمان سخن گفته شود و باعث می‌شود نوعی از روان همراه با نوعی رمز و راز پدید آید. بنابراین می‌توان گفت فرهنگ در یک سازمان مانند شخصیت در یک انسان است. فرهنگ سازمانی پدیده‌ای است که در سازمان است و همه اعضاء اتفاق نظر دارند که یک دست ناپیدا افراد را در جهت نوعی رفتار نا مرئی هدایت می‌کند. شناخت و درک چیزی که فرهنگ سازمان را می‌سازد، شیوه ایجاد و دوام آن به ما کمک می‌کند تا بهتر بتوانیم رفتار افراد در سازمان را توجیه کنیم. مقصود از فرهنگ سازمانی، سیستمی از استنباط مشترک است که اعضاء نسبت به یک سازمان دارند و همین ویژگی موجب تفکیک دو سازمان از یکدیگر می‌شود. کریس آرجریس، فرهنگ سازمانی را نظامی زنده می‌خواند و آن را در قالب رفتاری که مردم در عمل از خود آشکار می‌سازند، راهی که بر آن پایه به‌طور واقعی می‌اندیشند و احساس می‌کنند و شیوه‌ای که به‌طور واقعی با هم رفتار می‌کنند تعریف می‌کند. می‌توان گفت که همه افرادی که در این زمینه مطالعه نموده‌اند همگی توافق دارند که فرهنگ؛

  • کلی است که از مجموع اجزای آن بیشتر است.
  • تاریخچه سازمان را منعکس می‌کند.
  • به مطالعه انسان‌شناسی مانند رسوم و نهادها مربوط می‌شود.
  • توسط گروهی از افراد که یک سازمان را تشکیل داده‌اند شکل گرفته است.
  • حرکت آن کند و سخت است.
  • تغییر آن به سختی صورت می‌گیرد.

با توجه به تعریف عنوان‌شده به این نتیجه می‌رسیم که تقریباً تمامی پژوهشگران از فرهنگ سازمانی به‌عنوان مجموعه‌ای از ارزشها، باورها، عقاید، فرضیات و هنجارهای مشترک حاکم بر سازمان یاد می‌کنند. در واقع فرهنگ سازمانی همان چیزی است که به‌عنوان یک پدیده درست به اعضای تازه وارد آموزش داده می‌شود و آن بیانگر بخش نانوشته و محسوس سازمان است.

ویژگی های فرهنگ سازمانی

در صورتی‌که فرهنگ را سیستمی از استنباط مشترک اعضاء نسبت به یک سازمان بدانیم، یک سیستم از مجموعه‌ای از ویژگیهای اصلی تشکیل شده است که سازمان به آنها ارج می‌نهد یا برای آنها ارزش قائل است. این 10 ویژگی عبارتند از:

  1. خلاقیت فردی: میزان مسئولیت، آزادی عمل و استقلالی که افراد دارند.
  2. ریسک‌پذیری: میزانی که افراد تشویق می‌شوند تا ابتکار عمل به خرج دهند، دست به کارهای مخاطره‌آمیز بزنند و بلند پروازی کنند.
  3. رهبری: میزانی که سازمان هدفها و عملکردهایی را که انتظار می‌رود انجام شود، مشخص می‌نماید.
  4. یکپارچگی: میزان یا درجه‌ای که واحدهای درون سازمان به روش هماهنگ عمل می‌کنند.
  5. حمایت مدیریت: میزان یا درجه‌ای که مدیران با زیردستان خود ارتباط را برقرار می‌کنند، آنها را یاری می‌دهند و یا از آنها حمایت می‌کنند.
  6. کنترل: تعداد قوانین و مقررات و میزان سرپرستی مستقیم که مدیران بر رفتار افرادی اعمال می‌کنند.
  7. هویت: میزان یا درجه‌ای که افراد، کل سازمان (و نه گروه خاص یا رشته‌ای که فرد در آن تخصص دارد) را معرف خود می‌دانند.
  8. سیستم پاداش: میزان یا درجه‌ای که شیوه تخصیص پاداش(یعنی افزایش حقوق و ارتقای مقام) بر اساس شاخصهای عملکرد کارکنان قرار دارد نه بر اساس سابقه، پارتی‌بازی و از این قبیل شاخصها.
  9. سازش با پدیده تعارض: میزان یا درجه‌ای که افراد تشویق می‌شوند با تعارض بسازند و پذیرای انتقادهای آشکار باشند.
  10.  الگوی ارتباطی: میزان یا درجه‌ای که ارتباطات سازمانی به سلسله مراتب احتیاجات رسمی محدود می‌شود.

عوامل و اجزاء فرهنگ سازمانی

فرهنگ سازمان از دو لایه اصلی تشکیل شده است. نخستین لایه،( ارزشها و باورها) لایه‌ای است که نمایشگر نمادهای ملموس مانند طرز پوشش، رفتار، مراسم، تشریفات، اسطوره‌ها و افسانه‌هاست. لایه دیگر فرهنگ سازمانی، لایه پایه‌ای و یا شالوده اساسی فرهنگ سازمان است که به ارزشهای زیربنایی، مفروضات، باورها و فرآیندهای فکری افراد و گروههای سازمانی اشاره دارد. این لایه در واقع فرهنگ راستین سازمان را تشکیل می‌دهد. عوامل تشکیل‌دهنده فرهنگ سازمان عبارت اند از: هنجارها ، سنتها و تشریفات ، و مفروضات .

ارزشها: ارزشهای فرهنگ سازمان معمولاً بازتابی از ارزشهای جامعه و محیطی است که سازمان در آن قرار دارد. در واقع ایده‌ها و تمایلات و نظراتی هستند که عمدتاً به‌عنوان راه حلهای معتبر برای مشکلات پذیرفته شده‌اند.

باورها: مردم باورها یا اعتقادات گوناگونی دارند مثل اعتقاد به خدا، اعتقاد به کارایی گروههای کاری و یا جمع شدن در کنار آب ‌سرد کن برای پچ‌پچ کردن و پی بردن به ماجراهای اداری محیط کار. بعضی از باورها مربوط به نکات جزئی زندگی روزمره و بعضی از آنها در حوزه مسائلی است که از نظر فرد، سازمان و یا جامعه اهمیت زیادی دارد. به‌طور کلی باورهای شکل‌دهنده تصمیمات بلندمدت و کلان سازمان را باورهای راهبردی (استراتژیک) و باورهای مشترک اجراکنندگان تصمیمات را باورهای کاربردی (عملیاتی) می‌نامند. هم‌سو نمودن این دو دسته باور به هم‌افزایی فرهنگی و توفیق سازمان در تحقیق اهداف خود کمک می‌کند. در غیر این‌صورت انرژیها صرف خنثی کردن یکدیگر و باعث اخلال و مانع حرکت سازمان به‌سوی هدفهای خود خواهد شد. باورهای راهنما، جهت حرکت باورهای روزمره را تعیین می‌کنند .در واقع باورهای راهنما، تعیین‌کننده روشی است که هر کار باید بر اساس آن انجام شود و باورهای روزمره روشی است که کارها عملاً به‌طور روزانه انجام می‌شوند. باورهای راهنما مانند قوانین بنیادی به‌ندرت تغییر می‌کنند درحالی‌که باورهای روزمره، به رفتار روزمره مربوط می‌شوند و متناسب با شرایط تغییر می‌کنند.

فرآیند اجتماعی سازمان: عامل دیگری که در ایجاد و تکوین فرهنگ سازمانی مهم است، فرآیند اجتماعی سازمان است از طریق این فرآیند افراد جای خود را در سازمان باز می‌کنند. یاد می‌گیرند که چگونه جذب سازمان شوند، با هنجارها و استانداردهای سازمان آشنا شوند و رفتار مناسب را فرا گیرند. فرآیند اجتماعی در سازمانها به‌صورت آموزشهای توجیهی و قبل از خدمت و آموزشهای حین خدمت می‌باشد و یا گاهی افراد خود به‌تدریج هنجارها و رفتارهای مناسب را تشخیص می‌دهند و به‌تدریج به آنها خو می‌گیرند. که در حالت اول آموزش به شکل رسمی و در حالت دوم به شکل غیر رسمی می‌باشد .موفقیت فرآیند اجتماعی سازمان ارتباط زیادی به ماهیت فرهنگ سازمان و نوع هنجارهای غالب در سازمان دارد.

سنتها و تشریفات: سنتها الگوهایی هستند که در سازمان شکل گرفته و به‌صورت عادت پایدار شده‌اند. تأکید بر الگوها، رفتارهای ویژه در مراسم عمومی، نوع برخورد با کار، افراد و ارباب رجوع، تشویق به گردهماییها پیروی از شعارها و نمادهای ارتباط (هر شیء، عمل، رویدادی که برای انتقال معنی به کار می‌رود)، همگی بیان‌کننده انتظارهای سازمان از افراد و همین‌طور انتظار متقابل آنها از سازمان است.

اسطوره‌ها: نمونه‌ای از تاریخ گذشته سازمان است که موفقیتها و کارهای برجسته مؤسسات و یا مدیران در گذشته را به‌صورت الگو بازگو می‌کند و هدف آن انگیزش کارکنان و پیروی آنها از آن الگوهاست.  به ‌طوری‌که در کارکنان دلبستگی ایجاد کند و باعث شود آنان از عضویت در سازمان احساس غرور کنند و به خود ببالند. پژوهشگر دیگری اجزای فرهنگ سازمانی را از لحاظ قابلیت مشاهده و تغییر و تداوم آن به دو سطح تفکیک می‌کند. به ‌طوری‌که در سطح عمیق‌تر که کمتر قابل مشاهده است. شامل ارزشهای مشترکی می‌شود که حتی اگر اعضای گروه هم تغییر کنند در سازمان باقی خواهند ماند. که در واقع این ارزشها رفتار گروه را شکل می‌دهند. در این سطح فرهنگ به سختی قابل تغییر است در این تفاوت افراد در سازمانها از لحاظ توجه به مسائل مالی، نوآوری و یا عملکرد مشخص می‌شود. در سطح دیگر که قابل مشاهده است، فرهنگ الگوهای رفتاری را نشان می‌دهد که کارکنان تازه‌وارد به‌طور خودکار از کارکنان قدیمی می‌آموزند. فرهنگ در این سطح قابل تغییر است.

منابع:

-دریابیگی،محسن . نسبت دین و فرهنگ (1390)،برگ فرهنگ، شماره23،صص 120 -133 .

-نوربخش ،یونس(1386). تحلیل جامعه شناختی از رابطه دین، فرهنگ با اقتصاد (با تاکید بر اسلام)،فصلنامه علمی پژوهشی اقتصاد اسلامی، دوره  7 ، شماره  28 ، صص 165 - 192

-ولیخانی ،ماشاءاله و رحمتی، منصور(1391).تأثیر روابط میان فرهنگی بر شیوه زمامداری از دیدگاه حضرت علی)ع(،دو فصلنامه علمی ـ پژوهشی مدیریت اسلامی، سال20 ،شماره1 ،صص 81   -97

-پازکی زاده ،زهرا و تیشه یار ،ماندانا(1389).چالشهای ارتباطی درروابط میان فرهنگی،تدبیر ،شماره 219

-زارعی، مهرداد(1386). مبانی و مفاهیم فرهنگ سازمانی، برگرفته از سایت راهکار مدیریت به آدرس:

http://www.mgtsolution.com/show/590226239


اگر بخواهیم تعریف ساده ای از گیمیفیکیشن(Gamification) ارائه دهیم، باید بگوییم؛ گیمیفیکیشن یعنی انجام کارها با بازی، اما کارهایی که جنبه بازی ندارند به عبارتی، گیمیفیکیشن استفاده از المانها و تفکرات بازیگونه در زمینه هایی است که ماهیت بازی ندارند، هدف اصلی گیمیفیکیشن افزایش مشارکت، وفاداری و لذت مخاطب است .

در ادبیات انگلیسی دو کلمه متفاوت Game و Play به معنای بازی به کار میروند، در حالی که در ادبیات فارسی تنها یک کلمه بازیوجود دارد. در زیر به تفاوت این دو کلمه پرداخته می شود.

: Play فعالیتی است بدون هدف، تنها جهت سرگرمی

: Game فعالیتی است دارای قواعد، هدف و چارچوب، همراه با سرگرمی

گیمیفیکیشن در آموزش

دسترسی به آموزش های پیشرفته، مخصوصا برای مردم کشورهای در حال توسعه، به طور بازدارنده ای گران و تنها برای نخبگان و ثروتمندان جامعه قابل استفاده است. گیمیفیکیشن با شماری از روندها که اشتیاق و درگیری دانش آموزان نسبت به یادگیری را تغییر می دهند، ادغام شده و دسترسی به آموزش و شناسایی استعدادها را تسهیل نموده است .

یکی از جدیدترین این راهکارها استفاده از مفاهیم مرتبط با بازی در طراحی دوره های آموزشی است. استفاده از این مفهوم روز به روز در حال گسترش است. این موضوع باعث ایجاد یک فرصت عالی برای افزایش بازدهی آموزش و یادگیری افراد می شود. کاربست مفاهیم بازی در آموزش اجازه می دهد که به جای کلاس های خشک و خسته کننده از روش های جذاب و نوین و مبتنی بر فعالیت های ادامه دار و تکمیل شونده در داخل و خارج از محیط کار استفاده شود. مزیت بازی ها در آموزش این است که بسیار سرگرم کننده، ساده، قابل فهم، قابل جاب ایی و بدون محدودیت زمانی و مکانی و فردی هستند. پژوهشها نشان داده است که استفاده از عناصر بازی در محیط آموزشی انگیزه افراد را افزایش می دهد. همچنین استفاده از مفاهیم بازی در طراحی آموزش در مشارکت افراد در فعالیت های مختلف تاثیر مثبتی دارد و استفاده از جایزه ها و امتیازهای م ازی باعث همکاری بیشتر افراد می شود .

استفاده از گیمیفیکیشن در آموزش باعث افزایش رضایت کاربران، تسهیل تعاملات اجتماعی، افزایش توانایی حل مسئله و حمایت کاربران از روند آموزش می شود. یکی از مهم ترین دلایل استفاده از گیمیفیکیشن، تبدیل آموزش به سرگرمی و تشویق نوآوری و خلاقیت می باشد .

مزایای به کارگیری گیمیفیکیشن در آموزش الکترونیکی

- افزایش سطح ارتباط برقرار شده بین یادگیرنده و محتوای آموزشی: گیمیفیکیشن با تقویت حس پیشروی به سوی هدف، توجه یادگیرندگان به محتوای آموزشی را جلب کرده و به آنها انگیزه می بخشد. وقتی یادگیرندگان در خصوص فرآیند یادگیری احساس مثبتی دارند و میدانند که به طریقی پاداش دریافت خواهند کرد، دیگر صرفا مشاهده گرانی منفعل نبوده و به شرکت کنندگان فعالی تبدیل خواهند شد. بدین طریق آنها قادر خواهند بود با اثربخشی بیشتری اطلاعات را دریافت کرده و آن را به حافظه بلندمدت خود بسپارند، زیرا دانشی که به این شیوه در ذهنشان ذخیره شده است با تجارب و خاطرات خوشایندی که شما با به کارگیری گیمیفیکیشن برایشان فراهم کرده اید در ارتباط است.

- افزایش سرگرمی و تعامل دوجانبه در حین فرآیند آموزش الکترونیکی: هر چند شما اهداف و خروجیهای آموزشی مشخصی را دنبال میکنید اما تا زمانی که یادگیرندگان واقعا در مورد چیزهایی که میخواهند یاد بگیرند ترغیب نشوند، هیچکدام از این اهداف و خروجیها به شیوه موثری حاصل نخواهد شد. گیمیفیکیشن نه فقط غنای آموزشی را در آموزش الکترونیکی افزایش میدهد، بلکه آن را سرگرم کننده و هیجان بخش نیز میکند. ضمن اینکه به فرآیند آموزشی، ساختاری تعاملی می بخشد. این ویژگی این احساس را به یادگیرندگان میدهد که آنها خود بخشی از فرآیند یادگیری هستند و فردیت آنها بر خروجی کار تاثیر میگذارد.

- بهبود جذب و ذخیره اطلاعات: چه در حال طراحی یک دوره آموزش الکترونیکی برای بزرگسالان باشید یا بخواهید دورهای برای دانش آموزان طراحی کنید، هدف همواره یکسان بوده و آن به خاطر سپردن آموخته ها توسط یادگیرندگان است. از آن مهمتر این است که یادگیرندگان بتوانند هر زمان که در دنیای واقعی به آموخته هایشان نیاز داشتند، به آن دسترسی پیدا کنند. گیمیفیکیشن با تلفیقی از بالا بردن آگاهی در مورد مزایای آموخته ها و کمک به ترشح اندورفین در بدن یادگیرنده، میتواند موجب بهبود جذب و ذخیره اطلاعات شود.

- فراهم کردن امکان مشاهده کاربرد آموخته ها در دنیای واقعی: گیمیفیکیشن این امکان را برای یادگیرندگان فراهم می آورد تا کاربرد آموخته هایشان را در دنیای واقعی مشاهده کنند. آنها از این طریق قادر خواهند بود مشاهده کنند چگونه انتخابهایشان در فرآیند بازی، بر پیامدها و پاداشها تاثیر میگذارد. اگر آنها انتخابهای درستی نداشته باشند، قادر به پیشرفت به مراحل بعدی و دریافت پاداشهای آن نخواهند بود. در واقع شما در فرآیند بازی این امکان را فراهم میکنید تا یادگیرندگان کاربرد یک موضوع را در خارج از فضای کلاس مجازی نیز مشاهده کنند. بعدها وقتی آنها در محیطهای واقعی قرار بگیرند، قادر خواهند بود دانشی را که در فرآیند بازی مورد آزمون قرار داده اند، تبدیل به مهارتهای حرفهای و فردی کنند.

- بهبود تجربه کلی یادگیری برای تمامی سنین: صرف نظر از گروه سنی هدف، گیمیفکیشن تجربه کلی یادگیری را اثربخش تر می سازد. موضوعاتی که از نظر محتوایی جذاب نیستند یا پیچیده هستند، به کمک گیمیفیکیشن برای مخاطب جذابتر و یادگیری آن آسانتر می شود. می توان طوری گیمیفیکیشن را با دوره های آموزش الکترونیکی در هم آمیخت که اصلا یادگیرنده متوجه نشود که در حال دریافت اطلاعات جدید است. به این طریق جذب اطلاعات تبدیل به یک فرآورده فرعی( byproduct ) فرآیند آموزش میشود، زیرا تمرکز یادگیرنده بر پیشرفت در بازی و دریافت پاداشها است. این باعث می شود از اضطراب یادگیرنده کاسته شود زیرا ذهن او بیشتر درگیر لذت بردن از بازی است.

منبع: شرکت سرمایه گذاری گروه صنایع بهشهر ایران،1397. گیمیفیکیشن (Gamification)


فرهنگ دانشگاهی

فرهنگ دانشگاهی را الگوی معانی نهفته در صور نمادین، از جمله کنش ها، گفته ها، و تمامی مقولات معناداری می دانند که افراد دانشگاهی به کمک آن با هم ارتباط برقرار می کنند و در تجارب، دریافتها و باورهای مشترک با یکدیکر سهیم می شوند.

گالتونگ معتقد به وجود فرهنگ دانشگاهی متناسب با سبک های فکری هر جامعه ای است و بر این اساس چهار نوع فرهنگ دانشگاهی و سبک فکری متمایز از هم را به شرح زیر طبقه بندی کرده است:

فرهنگ ساکسونیک که در آن افراد؛ به بحث و گفتگوی بیشتر در فضایی از نظر اجتماعی نسبتاً برابر تشویق می شوند، و رهیافتی بیشتر تجربی به پژوهش دارد. فرهنگ تیوتونیک که بر روابط » استاد- شاگردی و رهیافت قیاسی تاکید بیشتر دارد. از این  رو توجه دانشجویان را بیشتر به ابعاد منطقی بحث هدایت می کنند و فرهنگ گالیک که بر اساس آن روابط افقی برابر میان استاد و دانشجو بر قراراست، اما بر رهیافتی غیر قیاسی تاکید بیشتر دارد و در نهایت فرهنگ نیپونیک که بر روابط عمودی و سلسله مراتبی تاکید بیشتر دارد. گالتونگ معتقد است که هر جامعه ای » فرهنگ دانشگاهی خاص خود را ایجاد می کند،  زیرا فرهنگ دانشگاهی از دل ساختارها و روابط اجتماعی، ی، اقتصادی و فرهنگی آن جامعه بیرون می آید. بنابر این،» جامعه ، الگوها، شیوه ها و استانداردهای آموزش و پژوهش و موثر در فرایند یادگیری و انتقال علم را مشخص می کند.

منبع:

، غلامعلی، پسندیده ،جواد، دهقانزاده، احد. 1394. فرهنگ دانشگاهی و تغییرات آن در ایران، نشریه مطالعات آموزشی، مرکز مطالعات و توسعه آموزش پزشکی دانشگاه علوم پزشکی ارتش، سال چهارم، شماره اول


در جهانی که با انبوهی از اطلاعات مرتبط و غیرمرتبط احاطه شده است و همواره این اطلاعات در ذهن افراد باعث سردرگمی و عدم تمرکز می­شود، چگونه یک مدیر بایستی در موضوعی خاص متمرکز شده، در لحظه به آن فکر کند و تصمیمی صحیح و به هنگام اتخاذ کند؟

ذهن آگاهی در واقع نوعی توجه در خصوص موضوعاتی است که مهم هستند و باعث می­شود ذهن از پریشانی و سردرگمی رهایی یابد و موجبات خلاقیت فراهم شود. مدیرانی نظیر آریانا هافینگتون(وبلاگ نویسی که مولتی میلیاردر شد) و استیو جابز نمونه های بارزی از افرادی هستند که به واسطع تسلط روی این مفهوم توانسته اند توانایی های خود را بروز داده و به شهرت برسند.

اینکه تصور کنیم قدمهایی به صورت روشن و شفاف و طی برنامه زمان بندی برای توسعه این مهارت وجود دارد سخت در اشتباه هستیم. اینکه تصور کنیم یک راه و یک بهترین راه برای توسعه آن وجود دارد، باز هم سحت در اشتباه هستیم. ذهن آگاهی یک مهارت نرم است. توسعه مهارتهای نرم، برای هر فرد برنامه ای خاص و شیوه ای خاص می طلبد ولی چیزی که قطعا در مرحله اول در خصوص آن ضروری است بدانیم، آشنایی با خود مفهوم است. چنانکه اولین مرحله تغییر هم تغییر در دانش افراد است. شنیده ها حکایت از این دارد که گوگل سالانه نزدیک ۲۰۰۰ هزار نفر از مهندسین خود را در این خصوص آموزش می دهد.

در کل، ذهن آگاهی یک فرایند طولانی مدت است که موجب آرامش فرد می­شود. برای مثال من با تمرینات منظم و بسیار طولانی می­توانم توجهم را روی موضوعات مهم متمرکز کنم و در نهایت با شفافیت بیشتری تصمیم گیری کنم. بهترین ایده­های خلاقانه من ناشی از ذهن آگاهی است و این ذهن آگاهی توانایی من را در مواجهه با مشکلات افزایش می­دهد و در یک کلام شکی نیست که توسعه آن موجب خواشد شد که من مدیر، کارمند و در کل انسان بهتری باشم.

بر اساس تحقیقاتی که انجام شده است ارتباط مستقیمی بین ذهن آگاهی و برقرای آرامش در مغز و دوری از استرس و ناراحتی وجود دارد بر اساس همین تحقیقات در بسیاری موارد ذهن آگاهی بسیار بیشتر از دارو درمانی موجب بهبود عملکرد ذهن می­شود. در یک شرکت بزرگ بیمه ای تحقیقی توسط دانشگاه دوک صورت گرفت که نتایج آن به این شرح است: فراگیری مهارت­های مرتبط با ذهن آگاهی و آرامش موجب کاهش ۲۸ درصدی سطح استرس، افزایش ۲۰ درصدی کیفیت خواب، کاهش ۱۹ درصدی درد و افزایش ۶۲ دقیقه ای اثربخشی کارمندان در هفته می­شود.

نکته کلیدی در مدیریت موثر توانایی برقراری توازن بین ذهن و قلب است. قلب ما مرکز احساساتی نظیر مهربانی، اشتیاق و شجاعت است. با ذهن آگاهی و به کارگیری آن مدیران خواهند توانست سطح بالایی از خود آگاهی و هدفمندی را در عمل نمایش دهند.

بهترین زمان برای شروع فراگیری مهارت­های ذهن آگاهی همین حالاست. برای این که مدیری با این مهارت یعنی ذهن آگاهی شوید باید این کار را هر روز انجام دهید اگر این کار را انجام دهید دیگر نگرانی کمتری در مورد مشکلات روزمره خواهید داشت و صرفا به مسائل مهم توجه خواهید کرد و به تدریج رهبری موثرتر، موفق تر و ماهرتر خواهید شد.

به نظرم ارزشمند است هم برای خودتان و هم برای سازمان و نهایتا جامعه ای که در آن زندگی می کنیم که روزانه ۳۰ دقیقه وقت برای توسعه آن صرف کنید.

اگر بخواهیم یک تعریف مختصر از ذهن آگاهی داشته باشم. ذهن آگاهی در واقع آگاهی و توجه به لحظه حال است و هر آن چیزی که در حال حاضر در رخ می­دهد.

1-کاهش استرس

بر اساس یافته های تحقیقات انجام شده افرادی که سی دقیقه در روز و برای مدت هشت هفته به ذهن آگاهی می­پردازند، تغییرات مهمی را در عملکرد مغز خود احساس می کنند، تغییراتی در حافظه، خودپنداری و تلقین، کاهش استرس، ناراحتی و خشم

2-خودآگاهی

آهسته و عمیق نفس کشیدن و توجه به احساسات حین آن فاکتور مهمی در افزایش خودآگاهی است.

3-مدیریت انرژی

خودآگاهی نسبت به افکار، احساسات و عواطفمان باعث می­شود تا انرژی خود را به عنوان رهبر مدیریت کنیم. انرژی ما به عنوان یک مدیر یا رهبر مسری است و به سرعت بین سایر اعضا فراگیر می­شود.

4-بهتر شنیدن

دقت در تنفس و افکار من را شنونده بهتری کرده است. باعث شده است که قضاوت کمتری در مورد افرادی که با آن­ها صحبت می­کنم داشته باشم و ذهنم کمتر از موضوع پرت بشود. فهم درست خود و دیگران نکته کلیدی در هوش عاطفی و نکته مهمی در موفقیت در زندگی است.

5-همراهی با دیگران

وقتی ما قضاوت­هایمان راجع به دیگران را تشخیص دهیم و ظرفیت خود برای تصمیم مبتنی بر آن قضاوت را ایجاد کنیم، می­توانیم با دیگران بر اساس منطق و با شیوه ای درست ارتباط برقرار کنیم. می­توانیم رهبرانی مشارکت پذیرتر باشیم، می­توانیم بفهمیم چگونه دیگران را تهییج کنیم و در نهایت می­توانیم بیش از پیش روی دیگران اثر بگذاریم چون بهتر گوش می­کنیم و بهتر ارتباط برقرار می­کنیم.

6-ایجاد فاصله بین فکر و عمل

در دنیای واقعی ما عادت کرده ایم که زمانی اقدام کنیم که نیازی به آن نیست و یا بدون دریافت بازخورد عمل کنیم. ذهن آگاهی به ما کمک می­کند تا تا از موقعیتی که در آن هستیم آگاه شویم و زمان و نوع اقدامی که ضروری است را تشخیص دهیم. برای مثال در هنگام استرس، احساسات بر منطق ما غلبه می­کند. بنابراین یک وقفه لازم است تا خود را کنترل کنیم و تصمیم مقتضی را اتخاذ کنیم.

7-شهود

توجه و تمرکز به زمان حال ما را قادر می­سازد که به ندایی درونی گوش فرا دهیم که ناشی از تفکرات، احساسات و نگرانی­های ما از گذشته و آینده است. مثلا این شهود به من کمک کرده است که در بسیاری موارد تصمیماتی درست در مورد پذیرفتن یک شغل بگیرم. این تصمیمات ممکن است گاهی اوقات از نظر منطقی در ابتدای کار چندان عاقلانه به نظر نرسند ولی در نهایت موجبات رشد، یادگیری و پیشرفت را فراهم کنند. شهود اغلب در ذات انسان­ها وجود دارد فقط کافی است به آن گوش داد.

8-استقبال از تغییر

آن چیزی که ثابت است تغییر است و به عنوان یک رهبر باید شغل خود را با آن تطبیق دهید. این تطبیق کار پیچیده ای است چون ما با یک سری از عادات و روندهای روتین خو گرفته ایم. برای پیشرفت در کار باید از این عادات و روندها فاصله گرفت تا فرصت­ها و امکانات بهتر و بیشتری پیش روی ما رخ نشان دهند. ذهن آگاهی و توجه به ما این امکان را می­دهد تا اینگونه باشیم و به تغییر خو بگیریم.

9-شفافیت و تمرکز بیشتر

تحقیقات بسیاری نشان داده است که تمرکز توانایی مغز ما را در انجام وظایف خود بهبود می­بخشد. تحقیقی که توسط دانشگاه های هاروارد و MIT انجام شده است نشان داده است افرادی که به مدت هشت هفته روی تمرکز و آرامش خود کار کرده اند توانایی کنترل بهتری روی مغز خود دارند.  تصویر ذیل برخی اثرات توسعه مهارت ذهن آگاهی را نشان می دهد.

 

در پایان یک خبر خوب و یک خبر بد دارم. خبر بد این که من هنوز نتوانسته ام راه خالی کردن ذهن از افکار پوچ و بی­ربط را کشف کنم. خبر خوب هم این که من هنوز از رسیدن به این نتیجه مطمئن نشده ام!

فراگیری مهارت ذهن آکاهی هرگز به یک پایان نمی ­انجامد همانند یک زندگی است که باید هر لحظه آن را به پیش برد.

 

http://mnarimani.irمنبع: مهدی نریمانی (1396).برگرفته از سایت 


پاسخگویی

مفهوم پاسخگویی در همه جوامع در سازمان های بخش دولتی، خصوصی و غیرانتفاعی مطرح است و دارای سطح انتزاع بالایی بوده و ارائه تعریف مشترک و مورد توافق همه در آن چه ، مورد آن دشوار است . که همه صاحب نظران در مورد آن اتفاق نظر دارند پیچیدگی، ابهام و وابستگی پاسخگویی به بستر و زمینه سازمانی مورد بررسی می باشد. هرچند پاسخگویی در جوامع امروزی به صورت های متفاوتی مورد تاکید قرار می گیرد، در مفهومی عام به فرایندهایی گفته می شود که شهروندان،حاکمان را برای رفتار و عملکردشان مسئول می کنند. پاسخگویی سه هدف عمده دارد: نخست آنکه ابزاری است جهت نظارت بر قدرت و پیشگیری از سوء استفاده از اختیارات عمومی، دوم تضمینی است برکاربرد صحیح منابع ملی، تبعیت از قانون و صیانت از ارزش های خدمات عمومی و سوم ابزار موثری برای ارتقا و بهبود زمامداری و مدیریت خدمات عمومی است. برخی محققان دیگر پاسخگویی را پدیده ای اجتماعی     می دانند که توسط ذی نفعان در یک سیستم شکل می گیرد. امروزه پاسخگویی  از جنبه نظارتی در همه نظام های ی نقشی محوری دارد و تمداران خواستار آن اند که بخش اجرایی دولت از قدرت نامحدود و تهدید کننده ای که داراست سوء استفاده نکند. رمزک  چهار گونه پاسخگویی سازمانی، قانونی، حرفه ای و ی را در مدیریت دولتی برشمرده است.

 پاسخگویی سازمانی: به نظارت های درون سازمانی گفته می شود. در این نوع پاسخگویی که مبتنی بر روابط فرادست و فرو دست می باشد، مدیران بر عملکرد کارکنانی که اغلب اختیار اندکی دارند نظارت می کنند. نظارت های مستقیم و بازبینی های ادواری عملکرد، مصادیق روشنی از پاسخگویی سازمانی است. همچنین تدوین مقررات، بخش نامه های سازمانی و دیگر ساز و کارهای نظارتی که اختیارات کارکنان را محدود می کند در زمره این نوع پاسخگویی قرار می گیرد .

پاسخگویی قانونی: در برگیرنده نظارت های بیرونی بر عملکرد است که هدف آن انطباق عملکرد با اامات قانونی و قوانین اساسی است. اساس پاسخگویی قانونی بر روابط اصیل وکیل نهاده شده است. این پاسخگویی اغلب از را رسیدگی های ویژه مانند نظارت های تقنینی، ممیزی های مالی و برنامه ای و بازرسی های بیرونی برای رسیدگی به شکایات استخدامی صورت می گیرد.

 پاسخگویی حرفه ای: جنبه درونی دارد و در این نوع پاسخگویی منبع استاندارد عملکرد قضاوت شخصی فرد کارمند است. استقلال افراد برای تصمیم گیری ها در این نوع پاسخگویی کم و بیش حفظ می شود و عملکرد آنها با هنجارهای حرفه ای، اعتقادات و تجارب مکتسبه آنان مورد قضاوت قرار می گیرد. رمزک در گونه شناسی پاسخگویی در مدیریت دولتی، پاسخگویی حرفه ای را مبتنی بر ارز شها و قضاوت شخصی کارمند دانسته است

پاسخگویی ی: در این نوع پاسخگویی مدیران به خواسته های مقامات ی یعنی منتخبان مردم، همچنین گروه های ذینفع و سایر نهادهای ی پاسخگو هستند؛ به عبارت دیگر پاسخگویی ی نظارت صاحبان و مالکان اصلی سازمان ها بر عملکرد مدیران است در هر یک از انواع چهارگانه پاسخگویی، ارزش ها و انتظارات رفتار ذی ویژه ای مورد تاکید است.

منبع

-ذاکری ،محمد ؛اسدی، اسماعیل؛ لطفی، هادی . 1390 . تبیین الگوی پاسخگویی و نظارت بر نظام اداری در حکومت علوی از منظررابطه بوروکراسی و دموکراسی،فصلنامه رسالت مدیریت دولتی،سال دوم،شماره چهارم.

 


 

برای دوستانی که پایان نامه یا مقاله با موضوع سرمایه فکری می نویسند  شکل زیر  و مطالب توضیحی آن را برای نشان دادن دارایی های سازمان مفید است. این شکل و توضیحات رو از یک مقاله خارجی ترجمه کرده  و به فارسی برگرداندم

 

                                            دارایی برای چرخه تبدیل پول نقد

 

 

تالکدار (2008Talukdar,) به منظور درک چگونگی تناسب سرمایه فکری با طرح مسایل، درشکل2-1 چرخه کسب و کار معمولی را از دیدگاه شرکت آورده و بیان می کند هدف یک شرکت انتفاعی استفاده از دارایی‌های خود برای تولید کالا و خدمات است که می‌تواند از آن برای تولید پول نقد استفاده کند. هر دو دارایی ملموس و ناملموس در این فرآیند مورد استفاده قرار می‌گیرند .​آمادگی دارایی‌های نامشهود، کارایی این چرخه را تعیین می‌کنند .​پول نقد به طور کلی در یکی از سه روش مورد استفاده قرار می گیرد، آن یا به دارایی‌های ملموس تری تبدیل، یا برای توسعه دارایی‌های ناملموس و یا به عنوان سود استفاده می‌شود .​به همین دلیل است که دارایی‌های ملموس در ترامه ظاهر می‌شوند، در حالی که دارایی‌های ناملموس این طور نیستند.

این تصویر همچنین یک واقعیت دیگر را آشکار می‌سازد، دارایی‌های ملموس تنها در مورد کسب ‌و کارهایی که پول کافی برای خرید چنین دارایی‌هایی دارد، استفاده می شود.با این حال، دارایی‌های نامشهود باید به طوری که قبل از برداشت محصول، کشت، تغذیه و پرورش به صورت برنامه‌ریزی‌شده انجام شود تا بتوان از عملکرد کامل آن استفاده کرد. تفاوت واقعی بین یک شرکت و پس از آن، آمادگی دارایی‌های نامشهود شرکت برای تبدیل دارایی‌های ملموس خود به وجه نقد در کارآمدترین شیوه است .​این آمادگی بیشتر به عنوان شایستگی‌های اصلی در متون تجاری شناخته می‌شود و منبع اصلی مزیت رقابتی شرکت‌ها است. با این تفاسیر می توان اهمیت دارایی های ناملموس را درک و از راهبردی بودن آن برای حیات و رشد شرکتها پی برد(Talukdar,2008) .

 

Talukdar, A, 2008 , " What is Intellectual Capital? And why it should be measured", www.attainix.com.

 

 


سلام خدمت همه دوستان و بزرگوارانی که وبلاگ رو قابل میدونند و مطالب رو مطالعه میکنند. سعی دارم کتابهایی که در زمینه رشته های مدیریت مفید هستند رو معرفی کنم تا همه بخضوص دانشجویان  بتونن از مطالبشون استفاده کنند؛این کار به نتیجه نمیرسه مگربه کمک شما بزرگواران.

هرکدوم از کاربران که کتابی مطالعه کرده  ومفید بوده رو اعلام کنند (البته با نام نویسنده )در وبلاگ در کنم تا بقیه دوستان هم تهیه و استفاده کنند.تشکر


تفاوت فرهنگ ها

فرانسوی ها با انگلیسی ها وعرب با کانادایی وژاپنی با آمریکایی متفاوت اند .در یک سیستم اقتصاد جهانی مدیران باید تفاوت های فرهنگی را درک کنند وشیوه مدیریت  سازمانهای خود را بر آن اساس تعدیل نمایند.

یک واحد تولیدی را درنظر بگیرید که در ژاپن قرار دارد (لازار،1993) این واحد تولیدی یکی از شعبه های شرکت بزرگ تولید کامپیوتر است که واحد مرکزی آن در کالیفرنیای آمریکا مستقر است .مدیران این شعبه باید فعالیت های خود را به گونه ای انجام دهند که منعکس کننده این واقعیت باشد که شیوه کار در کالیفرنیا با انچه در ژاپن میگذرد متفاوت است.  تحقیقاتی بر روی تفاوت های کارگران دوکشور انجام شده به نتایجی انجام میده است که برخی از این تفاوت ها عبارتند از:

کارگران آمریکایی

کارگران ژاپنی

-تنهار کار میکنند

-به میزان زیادی جا به جا می شوند

-طبق دستورالعمل ،مسائل را به صورت

سیستماتیک حل می کنند

-به مسئولیت فردی اعتقاد دارند

-اختیارات  ومسئولیت واحد را می پذیرند

-یه سلسله مراتب اختیارات توجه دارند

-محتاط هستند واز خطر اجتناب می کنند

-به صورت گروهی کار می کننذ

-به میزان بسیار کمی جابه جا می شوند

-برای حل مسائل ابتکار عمل به خرج می دهند

-گروه را معرف خود می دانند ،از تنهایی اجتناب می کنند

-به مسئولیت گروهی اعتقاد دارند

-غیر رسمی ورو راست هستند

-علاقه ای به پذیرفتن مسئولیت فردی ندارند

-خطر پذیر هستند وبرای رهبران واقعی یا واجد سزایط احترام قائل اند

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تحقیق هاف استد

هاف استد تحقیقات تحقیقی بر روی بیش لاز 116 هزار کارگر و گارمند مشغول در 40 کشور که همگی برای شرکت های بزرگ بین المللی کار می کردند انجام داداین دادده ها به گونه ای بود که توانست اختلاف مربوط به شیوه های مختلف عملکرد وت های  متفاوت شرکتهای مختلف را از بین ببرد .  هاف استد به ای نتیجه رسیید که مدیران  وکارکنان از چهار بعد فرهنگ ملی با یکدیگر تفاوت داردند،که عبارتند از: 1)فردگرایی در مقایسه با جمع گرایی 2)اختلاف در قدرت 3) اجتناب از پدیده عدم اطمینان 4) مرد سالاری در مقایسه با زن سالاری

1)فرد گرایی در مقایسه با جمع گرایی:

 مقصود از فرد گرایی وجود یک چارچوب اجتماعی نه چندان منسجم است که افراد بیشتر به منافع خود توجه می کنند وتنها به  افراد بسیار نزدیک خانواده رسیدگی می نمایند.در جامعه ای که فرد گرایی حاکم باشد ،افراد به میزان زیادی احساس آزادی می کنند .برعکس ،جمع گرایی به این معنی است که یک چارچوب اجتماعی محکم وجود دارد وافراد انتظار دارند سایر کسانی که در گروه قرار دارند (مثل سازمان) به آنان توجه کنند وهرگاه با مساله یا مشکلی روبه رو شدند به حمایت از آنان برخیزند.آنان احساس می کنند که باید به گروه وفاداری زیادی داشته باشند.

هاف استد به این نتیجه رسید که میزان فردگرایی در یک کشور با ثروت آن کشور رابطه مستقیم دارد .در کشورهای ثروتمند،مثل ایالات متحده آمریکا،بریتانیای کبیر و هلند افراد بسیار فردگرا ودر کشورهایی مثل کلمبیا وپاکستان افراد جمع گرا می باشند.

2) اختلاف قدرت:

به صورت طبیعی ،از نظر توانایی های فکری وجسمی افراد متفاوت اند .این اختلاف به نوبه خود موجب بروز اختلاف در ثروت وقدرت می شود.جامعه ای که در آن اختلاف قدرت زیاد است،تفاوت قدرت در سازمان را می پذیرد.کارکنان برای مقامات بالای شرکت احترام زیادی قائل اند. در کشورهایی چون فلیپین ، ونزوئلا وهند اختلاف  وفاصله قدرت زیاد است.در کشورهایی که  اختلاف قدرت اندک است افراد نابرابریهای زیادی در سازمان مشاهده نمی کنند. مقامات ارشد دارای قدرت هستند،ولی زیردستان از آنها واهمه ای ندارند.نمونه آن کشور اتریش است کهدر آنجا اختلاف قدرت بسیار اندک است.

3) اجتناب از پدیده عدم اطمینان:

 ما در دنیایی نامطمین زندگی می کنیم.آینده ناشناخته  ومبهم خواهد بود . در برخی از جوامع افراد واعضای جامعه می کوشند تا پدیده عدم اطمینان را بپذیرند.افراد این جوامع از خطر روی گردان نیستند .آنها در برابر رفتار و عقاید مخالف بردبار هستند، زیرا این عقاید یا رفتار موجب تهدید و وحشت آنان نمی شود . هاف استد درباره این جوامع می گوید که آنها اجتناب از پدیده عدم اطمینان در سطح پایینی قرار دارند.یعنی افراد به صورت نسبی احساس امنیت می کنند.کشو.رهایی که در این گروه قرار دارند عبارتند از:سنگاپور،سوئیس و دانمارک.

جامعه ای که از نظر اجتناب از پدیده  عدم اطمینان در سطح بالایی قرار دارد بدین گونه است که افراد دچار اضطراب و وحشت شدید می شود ودر برابر اینده مبهم تنش زیادی از خود نشان میدهند وپرخاشگر وناآرام هستند.از آنجا که افراد احساس وحشت می کنند واز پدیده عدم اطمینان واهمه شدید دارند به راههایی متوسل می شوند که بتوانند خطر وعدم اطمینان را به پایین ترین سطح ممکن برسانند.سازمانهایی که در این کشورها قرار دارند دارای قوانین  ومقررات رسمی هستند وافراد نسبت به رفتار و عقاید مختلف هیچ بردباری وشکیبایی از خود نشان نمیدهند.اجتناب شدیدسازمانهایی که در این کشورها قرار دارند،از پدیده عدم اطمینان، به هیچ وجه جای شگفتی ندارد.در این شسازمانها، افراد واعضا تغییر شغل نمی دهند وبه صورت دایم در استخدام یک سازمان باقی می مانند وسازمان تهای فراگیر به اجرا مدر می اورد.مانند کشورهای ژاپن ،پرتقال ویونان.

4)مرد سالاری در مقابل زن سالاری:

از دیددگاه هاف استد در برخی از جوامع به هردو گروه مرد وزن اجازه داده می شود تا نقشهای متفاوتی به عهده بگیرند.در برخی از اجوامعه همواره بر این نکته تاکید می شود که افراد از نظر جنس ونقشی که باید در کارها به عهده بگیرند باید به شدت از یکدیگر تفکیک شوند.مرد سالار به جوامعی اطلاق می شود که بر مساله ابزار  وجود وکسب پول وثروت واشیای مادی توجه می شوود  وبه مساله مراقبت از دیگران اهمیت زیادی نمی دهد.برعکس در جوامع به اصطلاح زن سالار به مساله روابط،توجه به دیگران وکل کیفیت زندگی توجه می شود.در انجا که پدیده زن سالاری حاکم است ،توجه به افراد برتر از کسب پول است وکیفیت زندگی  وحفظ محیط زیست  ورسیدگی وکمک به دیگران از اهمیت بالایی برخوردار است.هاف استد به این نتیجه رسید که ژاپن یک جامعه مرد سالار است .در ژاپن تقریبا همه ن باید بعه انمور خانه بپردازند  واز بچه ها نگهداری کنندودر طرف دیگر کشور هلند قرار دارد که بسیار زن سالار است .در این کشور می توان مشاهده کرد که مردان در خانه می نشینند وبه امور خانه وخانه داری می پردازند ون کارهای بیرون از خانه را برعهده دارند ونوزادان به مردها سپرده می شوند تا از انها نگهداری کنند.

 

فردگرایی/جمع گرایی

اختلاف قدرت

اجتناب از پدیده عدم اطمینان

مردسالار یا زن سالار

استرالیا

فردگرا

اندک

متوسط

بسیار مردسالار

کانادا

فردگرا

متوسط

کم

به طور متوسط مردسالار

انگلستان

فردگرا

اندک

متوسط

بسیار مردسالار

فرانسه

فردگرا

زیاد

زیاد

به طور ضعیف مردسالار

یونان

جمع گرا

زیاد

زیاد

به طور متوسط مردسالار

ایتالیا

فردگرا

متوسط

زیاد

بسیار مردسالار

ژاپن

جمع گرا

متوسط

زیاد

بسیار مردسالار

مکزیک

جمع گرا

زیاد

زیاد

بسیار مردسالار

سنگاپور

جمع گرا

زیاد

کم

به طور متوسط مردسالار

سوئد

فردگرا

اندک

کم

به طور ضعیف مردسالار

آمریکا

فردگرا

اندک

کم

بسیار مردسالار

ونزوئلا

جمع گرا

زیاد

زیاد

بسیار مردسالار

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منبع: رابینز،استیفن پی(1393). مبانی رفتار سازمانی،ترجمه پارسایان و اعرابی،دفتر پژوهش های فرهنگی


مدیریت منابع انسانی سبز و اقدامات آن،یک فاکتور اساسی در تفکر رو به جلو در حوزه کسب و کار در سرتاسر جهان می باشد.  اصطلاح "مدیریت منابع انسانی سبز" یک مفهوم جدید برای افراد حرفه ای و آکادمیک در حوزه مدیریت منابع انسانی می باشد. یوسلیز (2015) بیان می کند که مفهوم مدیریت منابع انسانی سبز هنوز کاملا روشن نیست و نیاز به توسعه دارد. مدیریت منابع انسانی سبز، به تمام اعمالی اشاره دارد که در تحول، پیگیری و استمرار یک سیستم انجام می شوند تا منابع انسانی محیط یک سازمان در زندگی های حرفه ای و خصوصی خود دارای هوشیاری باشند. مدیریت منابع انسانی سبز به معنی انجام استراتژی هایی برای آگاهی از اعمال سبز جهت ارتقا و پیگیری فعالیت های تجاری پایدار می باشد که به سازمانها در زمینه هدایت یک محیط صمیمانه کمک می رساند. بنابراین، مدیریت منابع انسانی سبز شامل دو رویه ضروری می باشد: اعمال مدیریت منابع انسانی برای هدایت محیط و پرورش سرمایه دانشی. مدیریت منابع انسانی سبز،کاربرد ت هایی برای ارتقای کاربرد پایدار منابع درون سازمان ها و پایداری زیست محیطی می باشد.

مدیریت منابع انسانی سبز، مستقیما مسئول ایجاد محیط کاری است که اقدامات سبز را درک می کند، انجام می دهد و تکریم می کند و هم چنین اهداف سبز را در فرآیند منابع انسانی شامل استخدام، آموزش، جبران خدمات، توسعه و پیش برد سرمایه انسانی محافظت می کند. این موضوع اشاره دارد به ت ها، اقدامات و سیستم هایی که کارکنان یک سازمان برای منتفع کردن افراد، جامعه، محیط زیست طبیعی و کسب و کار انجام می دهند. ماندیپ(2012)، بیان می کند که مدیریت منابع انسانی سبز، اشاره به بکار گیری هر نیروی انسانی برای ارتقای انجام اقدامات زیست محیطی و پاسخ گویی و تعهد کارکنان نسبت به مسائل زیست محیطی دارد که این اقدامات منجر به کارآیی بالا تر، هزینه های پایین تر و مشارکت و حفظ کارکنان می شود. مدیریت منابع انسانی سبز، بستگی به الگو های قابل شناسایی و منحصر به فرد تصمیم گیری و رفتاری سبز مدیران منابع انسانی دارد.

منبع

شاکریان، حامد(1397). شناسایی و تعیین اولویت اقدامات مدیریت منابع انسانی سبز با استفاده از تکنیک تاپسیس فازی ،رویکردهای پژوهشی نوین در مدیریت و حسابداری، شماره 6 ،ص 143-152


تعریف انضباط


انضباط درفرهنگ لغات مترادف با مفهوم هایی نظیر تربیت، کنترل، نظم و نظارت، حس فرمانبرداری، خوی اطاعت و نظیر آنها آورده شده است. از مجموع این مفاهیم می توان نتیجه گرفت که انضباط عبارت است از اعمال تربیتی که باعث ایجاد نظم در کار و حس انجام وظیفه طبق موازین تعیین شده، در افراد می شود و تخطی از آنها کارکنان را با نوعی تنبیه روبرو می سازد.
در اغلب متونی که با مدیریت منابع انسانی ارتباط دارند، انضباط مترادف با دسیپلین به مفهوم تنبیه آورده شده است که از این ابزار تنها زمانی باید استفاده شود که سایر اقدامات با شکست مواجه شده باشند

اهداف انضباط
چهار هدف عمده برای انضباط مطرح است. این اهداف عبارتند از :
1- حفظ و حراست از منافع کلی سازمان.
2- حمایت از حقوق کارکنان.
3- رفع ناهنجاریهای محیط کاری و ایجاد محیط آرام برای کار کنان.
4- بالا بردن کیفیت کار کارکنان


1- رویکرد منفی:استفاده از جریمه یا ترس از جریمه برای واداشتن افراد به اطاعت وسرسپردگی به قوانین رویکرد منفی نام دارد. در این حالت اغلب زور و فشار به کار گرفته می شود. رویکرد منفی اصولا چوبدستی رهبری است. این مفهوم به نام کنترل انضباطی پیش از رشد چشمگیر اتحادیه ها در اواخر دهه 1930جهت موازنه و تعدیل کارگران روزمزد متداول شده بود.
تاکید قوانین مبتنی بر رویکرد ترس بر اجتناب از تنبیه است نه بر اساس جذب قلبی مشارکت افراد. افرادی که رهبری‌شان را از طریق ترس اعمال می کنند، زمینه نافرمانی را هم بطور ضمنی ایجاد می کنند. وقتی فرد هنجار شکن بر ترس از تنبیه فائق آید به پیامد کارش فکر نمی کند، بلکه فقط به خواسته فعلی خود می اندیشد. بااین حال برای پاره ای از زیردستان، حداقل در مدت زمانی خاص، زور و اجبار تنها راهی است که جواب می دهد.  


2- رویکرد مثبت:انضباط مثبت در حقیقت شامل آفرینش یک نگرش و فضای سازمانی در بین کارکنان برای سوق دادن آنها به تطبیق و سازگاری با قوانین و مقررات است. انضباط مثبت زمانی حاصل می شود که مدیریت به دنبال اصول انگیزشی مثبت و سازمان، کارآمد است.  


انضباط مثبت تحت عنوان انضباط ساختاری یا تعبیری نیز بیان شده است که به نوعی از رهبری تاکید دارد که پیوسته افراد را به سوی قوانین و مقررات لازم سازمانی سوق و آن را کسترش می دهد. پیروی آنان به این خاطر است که به رفتار ها باور و عقیده دارند و آنها را درک کرده اند و از این رفتارها حمایت می کنند. شرط لازم در انضباط مثبت ایجاد یک ارتباط روشن بین شغل و قوانین و مقررات آن با شاغل است. مدیر باید در جستجوی ایجاد حس مسئولیت فردی و خود انضباطی باشد. او باید اصول انگیزشی مثبت را به کار گیرد و سعی در تنویر افکار و شناخت تفاوتهای فردی کارکنان داشته باشد. برای دستیابی به انضباط مثبت یک سرپرست، مدیرو یا رهبر خودش باید نمونه ای از آنچه از دیگران انتظار دارد باشد.

 

منبع: عسکری، زینب(2007). انضباط در سازمان با رویکردهای نو، ماهنامه تدبیر-سال هجدهم- شماره 179. برگرفته از سایت مرجع علوم مدیریت ایران


منتورینگ یک مفهوم باستانی و قدیمی است که به تاریخ اولیه بشر برمیگردد. اصطلاح منتورینگ متعلق به زمان ادیسه هومر  است که در آن سرپرستی فرزند اودیسه، شاهزاده تلماچوس را به منتور که دوست مورد اعتمادش بود، سپرد. همانطور که در شعر حماسی هومر آمده است، رابطه منتورینگ که عموماً به عنوان منتورشیپ شناخته میشود، به فرد با تجربه این امکان را میدهد که فرد کم تجربه تر را از طریق توسعه شایستگی های خاصی در او هدایت و حمایت نماید. فرد باتجربه تر بعنوان منتور شناخته میشود در حالیکه فرد کم تجربه تر تحت عنوان منتی یا پروتیژی  نامیده میشود. در رابطه منتورینگ، منتور دانش و تخصص ارزشمندی را با منتی به اشتراک میگذارد و او را از طریق تعاملاتی همچون بحث کردن، الگوسازی و آموزش مستقیم، هدایت و تشویق میکند. روابط منتورینگ اساساً مشارکتی است . بدون شک سردرگمی اساسی میان مربیگری و منتورینگ وجود دارد و اغلب اوقات این دو تحت عنوان مربیگری و منتورینگ ترکیب می شوند و یا فقط با عنوان مربیگری یا منتورینگ شناخته می شوند. این ادغام و سردرگمی قابل درک است. نقاط اشتراک زیادی در این دو وجود دارد بویژه در نوع فنون و تکنیک هایی که توسط مربیان و منتوران بکار گرفته می شود. هر دو رویکرد به گوش دادن با دقت و بکارگیری سوالاتی باز و استراتژی هایی که تأمل در خود را بالا می برند، تأکید دارند و هر دو بدنبال ایجاد توسعه و پیشرفت هستند. مربیگری و منتورینگ تفاوتهایی نیز با هم دارند. در هر موقعیتی ممکن است برنامه منتورینگ شباهت بسیار زیادی با برنامه مربیگری داشته باشد، در حالیکه این دو برنامه تحت یک عنوان مشابه در عمل کاملاً از هم متفاوتند. اگرچه منتورینگ شباهت بسیار زیادی با مربیگری دارد، ولی تفاوتهایی نیز با آن دارد. مربی  ، متربی  را به سوی توسعه رفتارها  و مهارتهای مشخصی راهنمایی و حمایت میکند. بطورکلی مربیگری و منتورینگ به لحاظ چهار مولفه با یکدیگر تفاوت دارند:

  • هدف  . هدف روابط مربیگری، حل مشکلات عملکردی و توسعه مهارتهای مهم کسب و کار  است. در مقابل منتورینگ جامع تر و کلان تر بوده و علاوه بر این موارد، امکان انتقال دانش، توسعه مهارتهای اساسی، ساختن روابط و شبکه های دانشی و گسترش فرهنگ سازمانی و ارزشهای کلیدی را فراهم میسازد.
  • تمرکز. روابط مربیگری محدودتر بوده و اساساً بدنبال ارتقای عملکرد فرد از طریق توسعه مهارتهای مهم کسب و کار است. در مقابل، منتورینگ کلان تر بوده و با توسعه همه جانبه منتی سروکار دارد. علاوه بر توسعه مهارتها، منتورها دانش صریح و ضمنی را نیز به منتی های خود انتقال می دهند. آنها همچنین نگرشها را شکل میدهند، توسعه دهنده ذهن بوده و منتی ها را قادر به ساختن شبکه دانشی فعالی از متخصصان و همکاران میکند.
  • کنترل  . در مربیگری، تصمیم گیری اساساً در دست مربی است. در منتورینگ، منتور و منتی در منتورینگ موفق مسئولیت مشترک دارند.
  • مدت زمان  . در مقایسه با منتورینگ، مدت رابطه مربیگری معمولاً کوتاهتر است. منتورینگ برای مدت زمان طولانی ادامه می یابد و منجر به روابط دوستی طولانی مدت و یا همیشگی میگردد.

 

برنامه ها

 

 

مولفه ها

منتورینگ

مربیگری

هدف

 

انتقال شایستگیها) دانش، مهارتها، نگرشها(،توسعه شبکه های دانشی

توسعه آشکار و قابل اندازه گیری رفتارها ومهارتها

کنترل

مشارکتی، مسئولیت مشترک

بالا به پایین، مربی محور

تمرکز

 

جامع نگر، توسعه همه جانبه فرد

متمرکز بر مجموعه ای از مهارتهای رفتاری خاص

مدت زمان

طولانی مدت

کوتاه مدت

 

در نتیجه میتوان گفت که برنامه های مربیگری اساساً با هدف توسعه مجموعهای از مهارتهای رفتاری خاص است در حالیکه منتورینگ گسترده تر است. منتورینگ ممکن است شامل مربیگری شود، منتورها علاوه بر انتقال دانش، توسعه نگرشها و ساختن روابط بر تقویت مهارتهای رفتاری باارزش نیز کار خواهند کرد. بنابراین میتوان گفت که منتورها، منتی های خود را مربیگری نیز می کنند و مربیگری، زیرمجموعه ای از منتورینگ است. ولی زمانیکه یک رابطه مربیگری پایان یابد، مربی ممکن است نقش یک منتور را برعهده گیرد و منتی خود را به شیوه منتورینگ هدایت نماید. ولی مربیگری نمیتواند شامل منتورینگ باشد. مربیگری نیازمند توسعه مجموعهای از مهارتهای (رفتاری) خاص است. مربیان اساساً بر توسعه روابط مربیگری به روابط منتور و منتی متمرکز نمی باشند.

منبع: دانشمندی، سمیه، فتحی واجارگاه ،کورش؛ خراسانی، اباصلت؛ قلیچلی، بهروز. 1396 . واکاوی اقدامات منتور و منتی در منتورینگ اعضای هیئت علمی جدیدالاستخدام دانشگاهها: رویکردی کیفی،فصلنامه آموزش و توسعه منابع انسانی ،سال چهارم ، شماره 14 ،صص 55 -29


ژورنال کلاب یکی از روش های کلاسیک آموزش پزشکی است که قدمت آن به سال های45-1835 بر می گردد و بیش از 100  سال سابقه دارد. اولین بنیانگذار ژورنال کلاب، جراحی انگلیسی به نام  James Paget بود که مطالعه دسته جمعی  ژورنال ها را با گروه کوچکی در سال های 1835 تا 1845 دراتاق کوچکی در نزدیکی بیمارستان بارتلمیو لندن شروع کرد.

برگزاری ژورنال کلاب به روش حل مسأله نیز اولین بار توسط جورابچی معرفی گردید. در حال حاضر به دلیل قابلیت انعطاف و تطابق این روش با بسیاری از اهداف آموزشی، می توان از آن به عنوان روش  Evidence based medicine در زمینه های مختلفی مانند آموزش ارزیابی نقادانه، پزشکی مبتنی بر شواهد، طراحی تحقیق، آموزش آمار برای دستیاران  پزشکی و نیز مفاهیم آموزشی استفاده نمود . بنابراین بهره گیری از دانش افراد به صورت کار تیمی و تأثیر اجرای بهینه این روش آموزشی بر نگرش افراد ذی نفع که در راه دستیابی به این اهداف کمک کننده باشد، موضوع جدید و قابل تأملی برای مطالعه است. ژورنال کلاب در بیشتر مراکز آموزش پزشکی مورد استفاده قرار می گیرد. از مهم ترین نکات این روش موفق می توان به داشتن اهداف روشن از برگزاری آن و انتخاب مقالات سطح بالا هم از نظر بالینی و کاربردی و هم از نظر سطح کیفی شواهد اشاره کرد. لازم به ذکر است یک ژورنال کلاب در با این ، صورتی مؤثر می باشد که یک رهبر داشته باشد. روش مهارت نقد انتقادی، پزشکی مبتنی بر شواهد، تحقیق، استفاده از تحقیقات، یادگیری مادام العمر و برخورد اجتماعییاد گرفته می شود و ارتقا می یابد . عوامل مختلفی بر موفقیت ژورنال کلاب مؤثر هستند که از آن جمله می توان منظم بودن جلسات، داشتن هدف مشخص، حضور مستمر و مؤثر شرکت کنندگان و انتخاب روش مناسب جهت برگزاری جلسات را نام برد. با وجود اهمیتی که ژورنال کلاب در فهم مطالب و تحقیقات آموزشی دارد، اما نارسایی هایی مانند بی نظمی و برگزاری غیر مستمر جلسات، کمبود زمان آموزش، آمادگی ناکافی علمی برگزار کنندگان و عدم مشارکت فراگیران باعث نقص در برگزاری آن می گردد. در روش سنتی ژورنال کلاب، بر روی مباحث آماری و  نوع مطالعه و ارزیابی مقاله نقدی صورت نمی گیرد و بحث بیشتر بر روی نظریات پزشکی می باشد.

منبع: مسجدی ، منصور؛ نشاط آور، راضیه؛ دشتی، شهلا؛ زند، فرید؛ عسکریان ، مهرداد؛ مهبودی، علی؛ سمیعی، مهسا.(1394). مقایسه تأثیر برگزاری ژورنال کلاب به شیوه نوین در مقایسه با روش معمول بر تغییر نگرش دستیاران تخصصی بیهوشی در دانشگاه علوم پزشکی شیراز، گام های توسعه در آموزش پزشکی- مجله مرکز مطالعات و توسعه آموزش پزشکی، دوره دوازدهم، شماره اول، ص 84-89.


نوآوری به ستون اصلی موفقیت برای هر سازمانی در دنیای تجارت فعلی تبدیل شده است. فن آوری در حال تحول سریع ، چرخه های عمر کوتاه محصول و سرعت بالاتری از توسعه محصول احتمالاً سرعت نوآوری را افزایش می دهد و این باعث تغییر در ماهیت توسعه اقتصادی می شود. نوآوری اکنون بخش اصلی استراتژی های سازمانی برای دستیابی و حفظ مزیت رقابتی در بازار است. این امر به دلیل تغییرات سریع در خواست مشتری و فناوری پیچیده تر خواهد بود  (Calantone et al., 2002). مطالعه Schein (1990) ، بررسی کرد که فرهنگ سازمانی بسیار مهم است و نقش مهمی در موفقیت سازمانی دارد و با رضایت و عملکرد یک کارمند ارتباط بسیار دارد. به عنوان مثال ، مهندسان نرم افزار نیاز به یک محیط باز و آرام دارند تا ایده های نوآورانه خود را در یک نرم افزار پرورش دهند و نوآوری در فن آوری را به جهانیان معرفی کنند. این نوع از محیط خلاق با توجه بیشتر به فرهنگ سازمانی می تواند توسعه یابد(Aryanto et al., 2015). یک فرهنگ قوی کارکنان را به ایجاد انگیزه در تصمیم گیری برای بیان ایده های نوآورانه خود با مدیریت ، برای بهبود عملکرد سازمانی تشویق می کند (2014Shahzad,). این مطالعه این واقعیت را بررسی کرده است که یک بنگاه می تواند عملکرد نوآوری پایدار را حفظ کند ، که به نوبه خود باعث می شود که سازمان در صورت مدیریت درگیر کارکنان خود در تصمیم گیری و حفظ فرهنگ سازمانی انعطاف پذیر ، مزیت رقابتی کسب کند. نوآوری توسط امبیلی و همکاران (1996)،  به عنوان اجرای مؤثر افکار خلاق در سازمان تعریف شده است. اجرای عملی خلاقیت یک نکته اولیه برای نوآوری است ، که نمی تواند جلوی ایده های خلاقانه را به عنوان یک موضوع اساسی برای نوآوری و اجرای آن متوقف کند. مطالعه انجام شده توسط هیسلوپ (2013) ، نشان داده است که نوآوری سازمانی و یادگیری تحت تأثیر ارزشهای سازمانی ، اعتقادات ، محیط کار ، اشتراک دانش و کلیه اقدامات فرهنگی سازمان است. فرهنگ سازمانی به ارزشهای کارمندان و عقاید مشترک در همه سطوح اشاره کرده و صفات سازمانی را نشان می دهد (1984Schein,). فرهنگ سازمانی برای تقویت اشتراک دانش و ذهن خلاق لازم برای موفقیت سازمانی ضروری است (2000، De Long & Fahey). دیگری چنین فرهنگی را برای دور انداختن فعالیت ها و شیوه هایی که مانع نوآوری مانند کنترل ، سختی ، پیش بینی و ثبات در سازمان است ، فرض می کند(2003 ،Jassawalla & Sashittal).

فرهنگ سازمانی عامل مهمی در نتایج ریسکی مانند بهره وری ، نوآوری و عملکرد مالی یک سازمان است. روحیه فرهنگ سازمانی این است که کارکنان بسیار انگیزه دارند تا از طریق به اشتراک گذاری دانش و ارزشهای فرهنگی ، راه حل هایی برای مشکلات پیدا کنند و هماهنگی لازم را پیدا کنند (2005،Shiversblackwell). فرهنگ سازمانی قوی می تواند باعث افزایش چشمگیر خلاقیت و رفتار خلاقانه در بین کارکنان شود. می توان ایده های خلاقانه را بوجود آمد و نوآوری را به عنوان  ارزش اصلی سازمان در نظر گرفت (هارتمان ، 2006). با توجه به ماهیت نوآوری ، قوانین و مقررات رسمی می توانند در حداقل سطح نگه داشته شوند و فضای آزاد را فراهم کنند تا ایده های خلاقانه شکوفا شود (هارتمان ، 2006).

منبع:

Shahzad, F.,Xiu, G., Shahbaz, M. 2017 . Organizational culture and innovation  performance in Pakistan's software industry. Technology in Society,  51:  66 -73


توانمندسازی ساختاری

توانمندسازی ساختاری شامل تعدیل ساختارهای محیط کار توسط مدیران و تسهیل دسترسی کارکنان به امکانات سازمان میباشد . این رویکرد که توسط(1977- 1993) Kunter مطرح شده است، از نظریه های سازمانی استخراج شده و با تفویض قدرت و اختیار در سازمان مربوط است. توانمندسازی ساختاری بطور کلی دسترسی کارکنان به چهار عامل محیطی یعنی فرصت (opportunity)، اطلاعات(information)، حمایت(support) و منابع (resource) را در  سازمان بیان می کند. فرصت، به برخورداری از استقلال، رشد، احساس چالش و فرصتی برای یادگیری و رشد اشاره می کند . اطلاعات به دادهها، دانش فنی و تخصص مورد نیاز برای عملکرد مؤثر فرد در موقعیتش اشاره دارد. حمایت به دریافت بازخورد کمک کننده از سوی همکاران، مدیران و زیردستان اطلاق می شود. منابع به مواد، پول، اامات، تجهیزات و زمان مورد نیاز برای انجام اهداف سازمان اشاره میکند.

توانمندسازی روان شناختی

یکی دیگر از انواع توانمندسازی کارکنان که میتواند نقش مهمی در پیامدهای شغلی از جمله رضایت شغلی داشته باشد، توانمندسازی روان شناختی است. توانمندسازی روان شناختی طبق تعریف Spreitzer ، بازتابی از ادراک کارکنان در مورد کنترل روی محیط کار خود می باشد. Spreitzer ابعادی را  برای توانمندسازی روا نشناختی مطرح کرده است که عبارتند از:

معناداری(meaning):  یعنی با ارزش بودن اهداف شغلی و علاقه درونی شخص به شغل؛ شایستگی (competence) : یعنی درجه باور یک فرد که  میتواند وظایف شغلی را با مهارت انجام دهد؛  خودمختاری(autonomy) : به معنای حس انتخاب در آغاز و تنظیم فعالیتها و رفتارها ی لازم برای انجام وظایف شغلی؛ مؤثر بودن(impact): یعنی درجه ای که یک شخص  می تواند بر خروجیهای راهبردی، مدیریتی و یا عملکردی کاری اثر بگذارد.

منبع: بنیاد کاریزمه ، طاهره ؛ رحیمی پردنجانی، طیبه؛ محمدزاده ابراهیمی، علی. 1395 . بررسی رابطه بین توانمندسازی ساختاری و روان شناختی با رضایت شغلی پرستاران، مجله دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی تهران (حیات) دوره 22 ، شماره3 ص 201- 215.


توانمندسازی کارکنان

توانمندسازی دارای معنای عام و خاص و تعبیرهای بیشماری است و این تنوع تعریفها و رویکردها، انسجام و یکپارچگی را از این مفهوم با مشکل روبه رو ساخته است، به گونه ای که در تعریفها توانمندسازی عواملی، چون : انگیزش درونی ، ادراک و تعهد ، ساختار شغل، انتقال قدرت یا اختیار و تسهیم منابع و اطلاعات به کار رفته است. توانمندسازی در حقیقت فرایند مستمر و دائمی است و در محیط پویا در سطوح متفاوت مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد.

توانمندسازی به موضوعات انگیزشی یا روان شناسی، تغییرات ساختاری، عناصر فرهنگی، تاریخی و ارزشها و نگرشهای موجود در بافت سازمانی اشاره دارد . توانمند سازی کارکنان، عبارت است از مجموعه سیستمها، روشها و اقداماتی که از راه توسعه قابلیت و شایستگی افراد درجهت بهبود و افزایش بهره وری ، بالندگی و رشد و شکوفایی سازمان و نیروی انسانی با توجه به هدفهای سازمان به کار گرفته می شوند.

الگوی توانمندسازی

چالشهای رهبری ، فرهنگ و مسائل اقتصادی ازیک سو، عناصر توسعه راهبردی منابع انسانی، ازجمله: یادگیری سازمانی، نوآوری ، توسعه کارکنان و کامیابی مشتری از دیگر سو، سازمانها را مجبور به جهت گیری راهبردی توانمندسازی کارکنان کرده است . طبق پژوهش انجام شده توسط یاهیا ملهم، چهار عامل ، ارتباط مستقیم و تاثیر بسزایی بر توانمندسازی کارکنان دارند که در محیط رقابتی بایستی به آن توجه خاص کرد تا سازمانها بتوانند پاسخگوی تغییرات سریع و با کیفیت بالا باشند، تا علاوه بر رضایت کارکنان، رضایت مشتریان را فراهم سازند. براساس این الگو عوامل موثر بر توانمندسازی کارکنان عبارتنداز :

1. دانش و مهارت کارکنان

ارتقای مهارت و دانش کارکنان که رابطه مستقیمی با کارآفرینی و اثربخشی کارکنان دارد و جایگزینی دانشگران به جای صنعت کاران ناشی از تغییر پارادایم در توسعه منابع انسانی است و توسعه دانش و مهارت کارکنان برگ برنده سازمانهای دانشی است .

2. اعتماد

رهبران، نیازمند اعتماد و انتشار قدرت و پذیرش ایده های جدیدی هستند. جریان اطلاعات و دانش تاثیر مثبت بر این بعد و بر پاسخگویی و مسئولیت پذیری کارکنان دارد .

3. ارتباطات

ارتباطات دو جانبه وسیله ای است که دانش کارکنان را در مجاری ارتباطی سازمان برای خدمت بهتر به مشتریان گسترش خواهد داد . توزیع اطلاعات برای کارکنان به منظور عملکرد بالای سازمان حیاتی است . کانالهای ارتباطی و اطلاعاتی در سازمانها موجب ارتقای دانش و اعتماد سازمانی نیز می شود.

4. انگیزه

توجه به نیازها و انگیزه های کارکنان و پرداخت پاداش بر اساس عملکرد در این مدل موردنظر است و پاداشهای معنوی (غیرمادی ) نسبت به پاداشهای مادی از اهمیت بیشتر برخوردارند .

منبع: طالبیان، احمدرضا و وفایی ، فاطمه.1388.  الگوی جامع توانمندسازی منابع انسانی،ماهنامه تدبیر ،سال بیستم ،شماره 203


یادگیری فعال به شیوه های مختلفی امکان پذیر است و یکی از موارد آن، تدریس در گروه کوچک با رویکرد کاوشگرانه یا Inquiry Based Learning است. یادگیری مبتنی برکاوشگری یک روش آموزشی است که در آن یادگیری از طریق کاویدن و جستجو صورت می گیرد

روش تدریس در گروه کوچک

گروه های کوچک بهتر از گروه های بزرگ در ارتقای تفکر و توسعه نگرش ها و ارزش ها عمل می کنند. ویژگی عمومی این نوع تدریس آن است که در این نوع آموزش یک مربی  (Tutor)با تعداد کمی از دانشجویان به صورت گروهی پیرامون یک موضوع یا حل یک مسئله کار می کنند

*مربی (Tutor)مدرسی است که به صورت یک همراه، دوست و یاور، مسئول آموزش یا نظارت بر یادگیری در یک گروه کوچک است.

اندازه گروه چه قدر باید باشد؟

در یک گروه کوچک، حضور حداقل سه نفر اامی است.

هر چه تعداد اعضا در یک گروه کوچک بیشتر شود، منابع ارائه اطلاعات افزایش می یابد ولی به همان میزان امکان تبادل نظر و درگیری همه اعضا در بحث نیز کاهش می یابد. عملاً در گروه های بالای 20 نفر، مزایای مورد انتظار برای یادگیری در گروه کوچک حاصل نمی گردد.

تعداد مطلوب برای یادگیری در گروه کوچک بین 6 تا 8 نفر است.

در گروه های کوچک تر در حد 4 نفر، رهبری بین اعضا تقسیم می شود. اما در گروه های بیش از 12 نفر نیاز به رهبری افزایش می یابد. در گروه های بالای 20 نفر حتماً نیاز به یک رهبر وجود دارد.

*برای توسعه تفکر انتقادی Critical Thinking و آموزش تصمیم گیری Decision Making ، سه تا 4 نفر بهترین کارایی را دارد. اما تشکیل چنین گروه های کوچکی در اکثر دانشکده های علوم پزشکی امکان پذیرنیست.

همچنین می توان گروه های بزرگ را در کلاس به گروه های کوچک تر تقسیم نمود.

مهارت های مورد نیاز برای یادگیری در گروه کوچک کدام است؟

مهارت های اصلی بحث در گروه کوچک عبارتند از :

الف) پرسیدن سؤال Questioning : جهت شروع، ادامه و جهت دهی بحث به کار می رود.

ب) گوش دادن Listening : باید به صورت گوش دادن فعال Active Listening باشد که متعاقباً توضیح داده می شود.

ج) پاسخ دادن Responding : به گونه ای که دانشجو را تشویق نموده و از استرس او بکاهد.

د) توضیح دادن Explaining : جهت بیان ارتباط بین مطالب که منجر به درک بهتر گردد

برنامه ریزی بحث گروه کوچک

آماده سازی Preparation:

یکی از نکات کلیدی برای یادگیری موفق در گروه کوچک، آماده سازی آن است. سؤالات زیر می تواند راهنمای آماده سازی بحث در گروه کوچک باشد:

1 . می خواهیم دانشجو چه چیزی را یاد بگیرد؟

2 . چگونه می خواهیم آن را به او یاد دهیم؟

3 . چگونه مطمئن شویم که موضوعات مورد نظر را یاد گرفته است؟

نقشه ذهنی  Mind Map:

برای تهیه نقشه ذهنی باید بر روی یک صفحه کاغذ، عنوان جلسه در مرکز نوشته شود و سپس زیر مجموعه هایی از عناوین یا سؤالات، پیرامون آن یادداشت شود (شکل 1).

در مرحله دوم باید این نقشه را منظم کرد و تلاش نمود که عناوین مشابه در کنار یکدیگر قرار گرفته و به صورت شاخه ای دسته بندی شوند. حول این عناوین، باید سؤالات اساسی مرتبط با هر عنوان را مشخص نموده و در اطراف عنوان اصلی نوشت. این بدان معنی نیست که همه این سؤالات باید از دانشجویان پرسیده شود. اما با کمک آنها می توان بحث گروه کوچک را پیش برد.

 

 

پس از طراحی نقشه مفهومی باید وظیفه دانشجویان و مربی  (Tutor) طی جلسه گروه کوچک مشخص شود. سؤال اصلی که در این زمان باید پرسیده شود این است که چگونه می خواهیم این مطالب را به دانشجویان آموزش دهیم؟

آغاز جلسه Opening

هر چند مرور کوتاهی بر مطالب جلسات قبلی می تواند آغاز مناسبی باشد، اما اغلب ممکن است گروه را منفعل کرده و ادامه بحث و مشارکت فراگیران را دشوار سازد.

یک روش جایگزین، درخواست برای شروع بحث روی موضوع مورد نظر در گروه های کوچک 2 تا 3 نفری است. حسن این کار آن است که دانشجویان را از همان ابتدا درگیر بحث نموده، در کنار آن یک محیط بدون تهدید را برای بحث فراهم        می آورد. دانشجویان در این حالت نظرات خود را بیان نموده، اعتماد کافی برای صحبت کردن پیدا می کنند. در ضمن این کار تشویقی برای اعضای ساکت گروه، جهت مشارکت در بحث بعدی است.

بهتر است بحث با سؤالات ساده تر در زمان کوتاه تر آغاز شود و سپس به تدریج بر پیچیدگی ، وسعت و زمان بحث افزوده گردد.

برای شروع اولین جلسه دستورالعملی در نظر گرفته شده که بر اساس حروف اول لاتین آن ها، REST نامگذاری شده است:

R: به معنی شکل گیری و ایجاد رابطه مناسب بین اعضای گروه است.( Rapport)  

E: عبارت از بیان انتظارات متقابل از نقش Tutor و دانشجویان است.( Expectations)

S: به معنی تبیین چهارچوب دوره و نشست های گروه کوچک است.( Structure)

T: عبارت از تعیین تکالیف مرتبط و مناسب برای افراد گروه و دریافت بازخورد جهت اطمینان از فهم درست تکالیف مشخص شده است.( Task)

روش های تسهیل بحث در گروه کوچک:

راهکارهای ساده و مؤثری وجود دارد که توسط آن می توان دانشجو را به صحبت کردن تشویق نمود. این روش ها عبارتند از :

چیدمان صندلی ها و نشستن اعضا Seating Arrangements

زمان دادن برای فکر کردن Thinking Time

ایجاد گروه پچ پچ دو نفره Buzz Group

ایجاد گروه گلوله برفی Snowball Group

ایجاد گروه های متقاطع Cross-over Group Jigsaws

به جز طرز نشستن و تنظیم چیدمان صندلی ها در گروه کوچک ، بقیه راهکارها شیوه هایی هستند که گروه کوچک را کوچک تر می کنند. همه این روش ها تلاشی برای کاهش ترس دانشجو از صحبت کردن در حضور Tutor است.

ارزشیابی یادگیری در گروه کوچک:

ارزشیابی در گروه کوچک می تواند شامل ارزیابی فرایند و یا ارزیابی دستاورد باشد.

دستاوردهای دانشجویان با آزمون های عینی (مثل سؤالات چند گزینه ای) قابل ارزیابی است. این نوع ارزشیابی ها معمولاً دور از فضای واقعی یادگیری در گروه کوچک انجام می شود.

در صورت تصمیم به ارزشیابی فرایند آموزشی می توان میزان مشارکت دانشجو، میزان پیشرفت مهارت های ارتباطی و مهارت های شناختی را بررسی کرد. این ارزشیابی ها را یا به صورت زنده و یا از طریق مشاهده ویدئوهای ضبط شده از گروه انجام می دهند. منبع اطلاعاتی ممکن است فراگیران، همکاران و یا مربی ها  (Tutors)باشند.

موضوع ارزشیابی

روش ارزشیابی

دستاوردهای آموزش

MCQ (multiple choice question)

MEQ (modified essay question)

EMI (extended matching items)

نظر سنجی در مورد میزان رضایت دانشجویان

فرایند آموزش

 

چک لیستها، معیارهای درجه بندی، مصاحبه با فراگیران در خصوص چگونگی برنامه

 

ختم جلسه Closing:

یک شیوه مؤثر برای ختم جلسه، ارائه خلاصه ای از نکات کلیدی جلسه، بیان سؤالات حل نشده و برجسته کردن ارتباطات مهمی است که در بحث مشخص شده است.

خلاصه ها برای ایجاد درک، بسیار کلیدی هستند. اما لازم است به آن چه برجسته و یا حذف می شود بسیار توجه نمود.

تشکر از گروه برای مشارکت و نیز استخراج آن چه که گروه به آن دست یافته، برای ایجاد اعتماد به نفس و هم از نظر اخلاقی خوب است. این رویکرد احتمال افزایش مشارکت در بحث های بعدی را در جلسات آینده افزایش می دهد.

 

منبع:گروه توانمندسازی اساتید و اعضای هیات علمی دانشگاه. 1394 . روش تدریس در گروه های کوچک، فصلنامه علمی خبری پیشگام، سال اول، شماره اول.

 


ضرورت توانمندسازی کارکنان در سازما نها

تغییرات محیطی و افزایش رقابت جهانی،موضوع توانمندسازی کارکنان را در کانون توجه مدیران قرارداده است.چرا که سازمانها باداشتن کارکنان توانمند،متعهد،ماهر و باانگیزه، بهتر خواهندتوانست خود را با تغییرات وفق داده ورقابت کنند .  توانمند سازی،سالم ترین روش سهیم نمودن دیگرکارکنان در قدرت است. با این روش حس اعتماد،انرژی مضاعف، غرور، تعهدوخوداتکایی  درافرادایجاد  می شود و حس مشارکت جویی در امور سازمانی افزایش یافته،در نهایت بهبودعملکردرابه دنبال خواهد داشت. پس از دههاسال تجربه، دنیا به این نتیجه رسید که اگرسازمانی بخواهد در اقتصاد وامور کاری خود پیشتاز باشد و در عرصه رقابت عقب نماند، باید از نیروی انسانی متخصص،خلاق وبا انگیزه برخوردار باشد . منابع انسانی، اساس ثروت واقعی یک سازمان را تشکیل می دهند . بین سرمایه انسانی و بهره وری در سازمان ها رابطه ای مستقیم وجود دارد . از دغدغه های مهم بنگاه های اقتصادی موفق جهان،گردآوری سرمایه انسانی فرهیخته و خرد ورزی است که قادر به ایجاد تحول در سازمانهای مربوطه باشند .یک سازمان موفق مجموعه ای است مرکب از انسان هائی بافرهنگ،اندیشه واهداف مشترک که با کار گروهی در نظام انعطاف پذیر سازمان،تجارب ودانش خود را با عشق به پیشرفت روز افزون سازمان در اختیار مدیریت خود قرار می دهد . بنابراین هر فرد نسبت به سازمان و وظیفه ای که انجام می دهد احساس مالکیت خواهد کرد . استفاده از توانائیهای بالقوه منابع انسانی برای هر سازمانی، مزیتی بزرگ به شمار می رود.دربهره وری فردی،سازمان ازمجموعه است عدادها وتوانائیهای بالقوه افراد به منظور پیشرفت سازمان استفاده می کند وبا به فعل درآوردن نیروهای بالقوه واستعدادهای شگرف در جهت سازندگی،موجبات پیشرفت سازمان فراهم خواهد شد . بنابراین لازمه دستیابی به هدفهای سازمان، مدیریت موثراین منابع با ارزش است . در این ر استا رشد ،پیشرفت ، شکوفایی و ارتقای توانمندیهای کارکنان تحت عنوان توانمندسازی کارکنان مورد توجه صاحبنظران وکارشناسان قرار گرفته است.

علل گرایش سازما نهابه توانمندسازی

محرک های درونی و بیرونی متعددی سازمان ها را بر توانمند سازی کارکنانشان ترغیب نموده است .مهمترین محرک های درونی عبارتند از:

الف. بهره وری

توانمندسازی کارکنان یکی از تکنیک های موثر برای افزایش بهره وری کارکنان و استفاده بهینه ازظرفیت ها و توانمندی های فردی و گروهی آنان در راستای اهداف سازمانی است. ارتباط توانمند سازی و بهره وری سازمانی را می توان یک ارتباط دو سویه تلقی کرد . بدین ترتیب که تحلیل مسئولیت ها، تعیین وظایف و اختیارات و بهبود سطح دانش تخصصی کارکنان برای انجام مسئولیت های تعریف شده، نه تنها به ارتقای توان کاری سازمان و نهایتاًبهبود بهره ور ی خواهد انجامید ؛ بلکه کارکنان را از یک مدل ذهنی انعطاف پذیر و پویا که همواره پذیرای ایده ها و راه حل های جدید خواهند بود،نیز برخوردار می سازد .از طرف دیگر، برنامه های توانا سازی موجب تغییر در مسئولیت مدیریت و کارکنان نیز می گردد. زمانی که توانایی کارکنان افزایش می یابد، سبک مدیریت از نظارت نزدیک به سمت نظارت هدایتی و تفویضی تغییر می یابد . این تغییر سبک، باعث تغییر در مسئولیت پذیری کارکنان می گردد، چرا که آنان با آزاد ی عملی که در انجام کارها به دست می آورند ،خلاق و خود مدیر می گردندو این همان حلقه گم شده ای است که در ایجاد بهره وری سازمانی می بایست مورد توجه قرارگیرد.

ب. ایجاد تحول درسازمان

توانمندسازی کارکنان برای انجام اقداماتی فراگیردرزمینه تغییر و تحول ،مستم تحول سازمانی است . تحولات درون سازمانی بزرگ به ندرت بدون مساعدت افراد رخ م ی دهد ، اما اگر کارکنان احساس کنند فاقد قدرتند، عمومابه این امر کمک نمی کنند . اینجاست که توانمندسازی معنی می یابد. یکی از مهمترین مبانی تحول سازمانی، بکارگیری مدل مشارکت در توانمند سازی است . مشارکت در برنامه های تحول سازمانی مختص نخبگان یا افرادسطح بالای سازمان نیست ؛ بلکه باید به طور وسیعی در سراسر سازمان گسترش یابد . افزایش مشارکت و توانمند سازی ازعمده ترین اهداف اصلی وارزشهای والای حوزه تحول سازمان بوده اند . این مبانی تحول سازمان ،هم در عمل و هم از طریق تحقیق ، اعتبار خود را ثابت نموده است .

ج. امنیت شغلی

درزندگی سازمانی، امنیت شغلی از جمله مسائلی است که کارکنان ساز مانها را به خود مشغول می سازدو بخشی از انرژی روانی و فکری سازمانها صرف آن می گردد.در صورتی که کار کنان به سطح مطلوبی از آسودگی خاطر دست یابند، با فراغ بال،توان و انرژی فکری و جسمی خود رادراختیار سازمان قرار می دهندو سازمان نیز کمتر دچار تنشهای انسانی می گردد.وقتی بحث امنیت شغلی مطرح می گردد،موضوع رسمی شدن و تضمین حقوق و مزایا درذهن تداعی می شود. در صورتی که در دنیای امروز، امنیت شغلی در گرو رسمی شدن و استخدام مادام العمر نیست بلکه توانا سازی کارکنان محور امنیت شغلی است . منظور از امنیت شغلی این است که سازمان موجبات توانا ساز ی فرد را فراهم کند، به طور ی که از نظر تخصصی و توانمندی، سازمان وابسته به فرد شود و دربیرون نیز به تخصص و توانمندی فرد نیاز باشد و این مستم آن است که سازما نها بستر لازم را فراهم کنند تا کارکنان از ابعاد مختلف بالندگی لا زم را کسب کنند.

همچنین محرک های بیرونی و محیطی متعددی وجود دارد که توانمند سازی کارکنان را در سازمان ضروری نموده است . مهمترین محر ک های بیرونی عبارتند از:

الف. تاثیر فناوری بر محیط های کاری

امروزه، فناوری جایگزین مشاغل تکراری شده است . این ابزارها تغییرات شدیدی در نوع مهارت های مورد نیاز افراد و اعضای سازمانها ایجاد کرده است . بدیهی است برای رویاروی با چنین چالشی، کارکنان باید توانمندشوند یعنی در تمامی جهات رشد نمایند.

ب. ضرورت انعطاف پذیری سازمان ها

در شکل سنتی سازمانها با ساختار سلسله مراتبی و قدرت متمرکز در راس هرم، تغییرات عمده ای در حال رخ دادن است. به اعتقاد بسیاری از مدیران عالی ،در محیطی که شدت رقابت جهانی و فن آوریهای نوین از ویژگیهای آن به شمار می آید، دست بر داشتن از کنترل متمرکز باعث افزایش انعطاف پذیری سازمان ه ا خواهد شد . در این میان،توانمندسازی کارکنان بهترین فلسفه عدم تمرکزاست.

ج. افزایش انتظارات مشتریان:

امروزه دامنه توقعات مشتریان در مورد کیفیت، قیمت و خدمات بسیار وسیع گردیده و وظیفه ای دشوار ر ا بر سازمان تحمیل کرده است به گونه ای که اگر سازمان از عهده برآوردن این توقعات بر نیاید، بازار را از دست داده و مشتریان برای دریافت محصول و خدمات بهتر به سمت سازمانهای رقیب خواهند رفت .آگاهی از سلیقه تنوع مشتریان و اجابت خواسته های آنان، در اختیار داشتن منابع انسانی توانمند را ایجاب می کند.

د. قوانین ومقررارت دولتی

درفصل نهم قانون مدیریت خدمات کشوری،توانمند سازی کارکنان درمواد 58 و 62 موردتاکید قرار گرفته است. ماده 58 ،بیان می دارد که سازمان موظف است به منظور ارتقای سطح کارآیی واثربخشی دستگاهای اجرائی،نظام آموزش کارمندان دستگاهای اجرائی را به گونه ای طراحی نمایدکه همراه بامتناسب ساختن دانش،مهارت ونگرش کارمندان با شغل موردنظر،انگیز ه های لازم راجهت مشارکت مستمرکارمندان در فرایندآموزش تامین نمایدبه نحوی که رابطه ای بین ارتقاءکارمندان ومدیران وآموزش برقرار گرددوازحداقل سرانه ساعت آموزشی براساس مقررات مربوطه در هرسال برخوردار گردند. درماده 62 نیز آمده است که کارمندان موظفند همواره نسبت به توانمند سازی وافزایش مهارتها و توانائی ه ای شغلی خود اقدام نمایند . دستگاهای اجرائی، شیوه ه ا و الگو های لازم برای اف زایش توان سنجی مداوم کارمندان خود را که توسط سا زمان تهیه وابلا غ می شود، به مورد اجرا خواهند گذارد.

 

منبع: پاک طینت، اقبال؛ فتحی زاده،علیرضا. 1387. توانمندسازی کارکنان: ضرورت ها و راهکارها؛ فصلنامه مدیریت، سال پنجم، شماره 11


توانمندسازی ساختاری

توانمندسازی ساختاری شامل تعدیل ساختارهای محیط کار توسط مدیران و تسهیل دسترسی کارکنان به امکانات سازمان میباشد . این رویکرد که توسط(1977- 1993) Kunter مطرح شده است، از نظریه های سازمانی استخراج شده و با تفویض قدرت و اختیار در سازمان مربوط است. توانمندسازی ساختاری بطور کلی دسترسی کارکنان به چهار عامل محیطی یعنی فرصت (opportunity)، اطلاعات(information)، حمایت(support) و منابع (resource) را در  سازمان بیان می کند. فرصت، به برخورداری از استقلال، رشد، احساس چالش و فرصتی برای یادگیری و رشد اشاره می کند . اطلاعات به دادهها، دانش فنی و تخصص مورد نیاز برای عملکرد مؤثر فرد در موقعیتش اشاره دارد. حمایت به دریافت بازخورد کمک کننده از سوی همکاران، مدیران و زیردستان اطلاق می شود. منابع به مواد، پول، اامات، تجهیزات و زمان مورد نیاز برای انجام اهداف سازمان اشاره میکند.

توانمندسازی روان شناختی

یکی دیگر از انواع توانمندسازی کارکنان که میتواند نقش مهمی در پیامدهای شغلی از جمله رضایت شغلی داشته باشد، توانمندسازی روان شناختی است. توانمندسازی روان شناختی طبق تعریف Spreitzer ، بازتابی از ادراک کارکنان در مورد کنترل روی محیط کار خود می باشد. Spreitzer ابعادی را  برای توانمندسازی روا نشناختی مطرح کرده است که عبارتند از:

معناداری(meaning):  یعنی با ارزش بودن اهداف شغلی و علاقه درونی شخص به شغل؛ شایستگی (competence) : یعنی درجه باور یک فرد که  میتواند وظایف شغلی را با مهارت انجام دهد؛  خودمختاری(autonomy) : به معنای حس انتخاب در آغاز و تنظیم فعالیتها و رفتارها ی لازم برای انجام وظایف شغلی؛ مؤثر بودن(impact): یعنی درجه ای که یک شخص  می تواند بر خروجیهای راهبردی، مدیریتی و یا عملکردی کاری اثر بگذارد.

منبع: بنیاد کاریزمه ، طاهره ؛ رحیمی پردنجانی، طیبه؛ محمدزاده ابراهیمی، علی. 1395 . بررسی رابطه بین توانمندسازی ساختاری و روان شناختی با رضایت شغلی پرستاران، مجله دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی تهران (حیات) دوره 22 ، شماره3 ص 201- 215.


سازمان هولوگرافیک

در عصر اطلاعات، به موازات حرکت به سمت پیچیدگی، سازمان ها برای حفظ انعطاف و پاسخ بهموقع به اامهای محیطی ناچارند در مقایسه با محیطهای پایدار و باثبات، به واحدها و اجزای فرعی خود، آزادی عمل بیشتری دهند و از آنجاکه مستقل شدن و خودگردان شدن واحد ها موجب از میان رفتن تمرکز در سازمان می شود، پیامدهای سوئی را برای سازمان به دنبال دارد. از اینرو، سازمان ها مجبورند به دنبال روشهایی باشند که از طریق آنها ویژگیهای کل را در یکایک اجزا متبلور کنند تا هر جزء، آینة تمام نمای کل سازمان باشد. الگوی ارائه شده برای چنین سازمانی را می توان در اصل هولوگرافیکی سازمان ها یافت. ایجاد مفهوم هولوگرافیک را به دانشمند مجاری به نام دنیس بوگار نسبت میدهند که در سال 1948 با توجه به صفحات مکانیکی هولوگرام، مقولة هولوگرافیکی را مطرح ساخت. واژۀ هولوگرافیک متشکل از دو جزء » هول به معنای کل و» گراف» به معنای نماست که به صورت تحت الفظی به معنای تصویری از کل یا تمام تصویراست. تفکر کل گرا در حقیقت، همان تفکر سیستمی است؛ با این تفاوت که در تفکر سیستمی، تأکید بر مجموعة اعضای به هم وابسته است که در آن، همگی اجزا، یک واحد کل را تشکیل می دهند ، اما تفکر هولوگرافیک پا را فراتر نهاده و علاوه بر قبول تفکر سیستمی، معتقد است که کیفیت کل، در یکایک اجزا نهفته است و هریک از اجزا، به تنهایی یک کل را تشکیل می دهند. از جمله ویژگی های بارز سازمان های هولوگرافیک می توان موارد زیر را ذکرکرد:

  • این سازمان ها حافظه ای شگفت انگیز دارند که به شیوه ای غیر متمرکز، سازماندهی شده اند و در دسترس قرار گرفته اند؛
  • نبود تمرکز در سازمان و دیدگاههای متفاوت در امر مدیریت، به وضوح قابل مشاهده است؛
  • در سازمان ها از تمرکز تخصص و تخصص گرایی بیش از حد که حیطة عملکرد افراد را کاهش می دهد جلوگیری  می شود؛
  • در فضاهای هولوگرافیکی، ظرفیتها، اطلاعات ویژه و کنترل به گونه ای توزیع شده اند که به هر فرد اجازه می دهند تا به یک جزء حیاتی از کل تبدیل شود؛
  • سازمان های کل گرا همانند مغزهای هوشمند خود سامان داده اند که منعکس کنندۀ تمام ویژگی های سازمان یادگیرنده اند.

به بیان واضح، استعارۀ سازمان هولوگرافیک، بیانگر سیستمهایی است که کیفیت کل به گونه ای در تمامی اجزا متبلور است که هر جزء و واحد، توانایی خودسازماندهی و بازآفرینی را به طور پیوسته داشته باشد و در آن، اجزا توانایی پاسخ به نیازهای محیطی را داشته باشند و سازمان با وجود چالش در هر واحد یا جزء، بدون مشکل به مسیر خود ادامه دهد. از اینرو، مدیران این سازمان ها باید چگونه آموختن را به اعضای خود یاد دهند تا اعضای واحدها چگونگی برخورد با مسائل پویا را فراگیرند و بتوانند به گونه ای مستقل به مسائل و چالش های فرارو غلبه کنند.

 

منبع:

تابان، محمد؛ شرفی، وحید؛ حیدریان ،حسین؛ بابایی ،سیروس. 1393 . نقش مدیریت دانش در سازمان های هولوگرافیک(مورد مطالعه: اعضای هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی ایلام)، مدیریت دولتی، دورۀ 6، شمارۀ 4، صص647-664.


نیاز سنجی

نیازسنجی یک بررسی سیستماتیک ازآنچه باید باشد و آنچه هست میباشد، که نیازهای یک سازمان ناشی از عملکرد فردی کارکنان و عملکرد سازمانی است . بنابراین برای بهبود این دو نوع عملکرد باید از طریق توسعه منابع انسانی اقدام کرد که نیازسنجی آموزشی نخستین گام در توسعه منابع انسانی است.

بورتون و مریل بر این باورند که نیازسنجی به طورکلی عبارت است از فرآیندی نظامدار برای تعیین اهداف، شناسایی فاصله بین وضع موجود و هدفها و درنهایت تعیین اولویتها برای عمل.

اهداف نیازسنجی آموزشی

فتحی واجارگاه مهمترین مقاصدی که نیازسنجی در جهت دستیابی به آنها طراحی و به مرحله اجرا گذاشته میشوند را به ترتیب زیر خلاصه میکند.

1 . فراهم سازی اطلاعات برای برنامه ریزی

یکی از مهمترین مقاصد اکثر تکنیکها و روشهای نیازسنجی، فراهم سازی و تدارک مجموعه ای از اطلاعات صحیح و قابل اعتماد برای فرآیند برنامه ریزی آموزشی و درسی می باشد. از طریق نیازسنجی اهداف و مقاصد برنامه مورد شناسایی قرار میگیرند، اقدامات ضروری برای اجرای برنامه ها مشخص می شوند و میزان تلاشها و منابعی که برای دستیابی به هدفها باید مصرف شوند، تعیین میگردند.

2 . ارزیابی و تشخیص

برخی از متخصصان نیازسنجی را در قلمرو ارزیابی طبقه بندی میکنند. از این نقطه نیازسنجی فرآیند ارزیابی اولیه برای اجرای برنامه های آتی است. به عبارت روشنتر برای اجرای طرح خاص یا برنامه مشخصی، ابتدا زمینه ویژهای که برنامه و یا طرح باید در آن اجرا شود، موردسنجش واقع میشود. پس از بررسی وضعیت، نتایج در برنامهها منعکس میگردد و پس از اجرا برنامه و ارزشیابی از آن، نتایج حاصله با وضعیت اولیه مورد مقایسه قرار میگیرد. به طور خلاصه در اینجا نیازسنجی جزئی از فرآیند ارزیابی را تشکیل میدهد.

3 . پاسخگو و مسئول بودن مؤسس ها و نظامهای آموزشی

به زعم » سو آرز یکی از اهداف فرآیند نیازسنجی آن است که نظامها و سازمانهای آموزشی را نسبت به نتایج تلاشها و اقداماتشان مسئول و پاسخگو نگه دارد.

4 . تشخیص یا شناسایی ضعف ها و مسائل و مشکلات اساس سازمان یا نظام

بر اساس نتایج حاصله از نیازسنجی مدیران و برنامهریزان میتوانند حوزهها و قلمروهای بحرانی را شناسایی کرده و تصمیمات مقتضی را در خصوص نحوه رفع یا برخورد با آنها را اخذ نمایند.

براون ( 2002 ) برای نیازسنجی آموزشی چهار نقش قائل است.

اول تعیین مشکلات ویژه سازمانی که هدایتگر و جهت دهنده آموزشهای آتی هستند. بدین ترتیب که نیازسنجی باید اول به تعیین مشکلات ویژه و خاص در هر سازمان بپردازد. مدیران منابع انسانی باید به تعیین مشکلات موجود در سازمان در بخش منابع انسانی آگاه بوده و از آموزش به عنوان راه حلی برای مشکلات سازمانی استفاده نمایند.

دوم نیازسنجی آموزشی حمایت و پشتیبانی مدیریت در سازمانها را برای اجرای برنامه های آموزشی جلب کند. بدین ترتیب که مدیران با دیدن نتایج عملی برنامه ها و دوره های آموزشی کارکنان در سازمان به تأثیر این دوره ها در عملکرد کارکنان آگاه شوند.

سوم تولید داده هایی برای ارزشیابی ازآنجاییکه نیازسنجی آموزشی دارای اهداف خاصی است که در برنامه های آموزشی وجود دارد. اهداف میتوانند به عنوان معیاری در جهت ارزشیابی نتایج برنامه های آموزشی مورد استفاده قرار گیرند؛ بنابراین نیازسنجی آموزشی در این نقش ملاک و معیاری برای ارزشیابی اثربخشی برنامه های آموزش میگردد.

چهارمین نقش نیازسنجی آموزشی تحلیل هزینه فایده است. هزینه های آموزشی اغلب در سازمانها به دلیل دیر بازده بودن آموزش، عدم سرمایه گذاریهای آموزشی هدفمند و عدم آگاهی از سهم آموزش در دستیابی به اهداف کلی سازمان است؛ لذا در برخی از مواقع آموزش نه به عنوان سرمایه گذاری، بلکه به عنوان هزینه تلقی میشود. این در حالی است که در سرمایه گذاری و صرف هزینه های آموزشی میتواند فواید بیشماری را عاید سازمانها سازد.

تکنیک های نیازسنجی آموزشی

روشها و فنون متعدد و مختلفی برای نیازسنجی آموزشی وجود دارد که هرکدام هدف، کاربرد و شرایط خاص خود رادارند. شناسایی این روشها برای تحقق بخشیدن به طرحها و الگوهای نیازسنجی و کاربرد صحیح آنها برای موفقیت طرح نیازسنجی ضرورت بسیار دارد. ایده آل ترین تکنیک نیازسنجی در کاربرد تکنیکی است که بیشترین نتایج معتبر را در حیطه محدودیت مالی، محدودیتهای کارکنان و محدودیتهای زمانی برای گروه مسئول نیازسنجی فراهم سازد.

-1تکنیک دلفی

فن دلفی به طور اساسی یک فن نگرش منبع است که با استفاده از آن میتوان نظریات افراد را درباره نیازها و مسائل مهم و شغلی جمع آوری کرد و سپس با ایجاد توافق میان نظریات گوناگون نیازهای مهم را مورد شناسایی و بر مینای آنها برنامه آموزش کارکنان را سازماندهی کرد. برای اجرای این فن، ابتدا گروهی از افراد متخصص که قرار است مورد سؤال واقع شوند شناسایی و نسبت به موضوع و روش کار توجیه میشوند. سپس پرسشنامه اولیه جهت پاسخگویی در اختیار آنان قرار داده می شود. پس از مدت زمان معین، پرسشنامه ها جمع آوری و اطلاعات گردآوری شده را تلفیق و تألیف نموده و فهرست کاملی را تدوین میکنند و مجدداً برای اولویت بندی در اختیار افراد پاسخ دهنده یا نمونه ای از آنها قرار میدهند. این رویه آنقدر ادامه مییابد تا توافق نسبی درباره موارد نیازها حاصل شود.

-2 فن فیش باول

در تکنیک فیش باول یا »   استخوان ماهی متخصصین نیازسنجی اعم از کارشناسان و مدیران آموزش یا منابع انسانی و همچنین  نمایندگان مشاغل مربوطه در یک محل جمع شده و به صورت گروههای تخصصی به تبادل نظر درباره نیازهای آموزشی و اولویت بندی آنان می پردازند. این تکنیک به دلیل کم هزینه و سریع بودن مورد توجه سازمانها بوده اما ممکن است در عمل به دلیل عدم تخصص کافی افراد دعوت شده به

مدل

نوع فرهنگ

شاخص های فرهنگی

 

کامرون وکوئین

 

عقلانی

تأکید بر هدف های سازمانی، ارتقاء شاخص های عملکرد، شایسته سالاری در سازمان

ایدئولوژیک

پیگیری اهداف کلان و رسالتی، تسلط و رهبری بر خارج از سازمان، ارزش مداری، توجه به نیازهای کارکنان، رهبری کاریزما، تصمی مگیری قضاوتی

توافق و مشارکت

تأکید بر اتفاق و انسجام گروه، تعصب گروهی، تصمیم گیری مشارکتی، رهبری حمایتی مدیران، روابط سالم کاری در سازمان

سلسله مراتبی

تأکید بر اجرای قوانین و مصوبات، میزان کنترل مستقیم بر رفتار دیگران، تصمیم گیری متمرکز و سلسله مراتبی، رهبری محافظه کارانه

کوک و لافرتی

 

سازنده

نیل به هدف، خودکنترلی، تشویق های انسان مدارانه، وابستگی

انفعالی/تدافعی

تعارض پذیری، سنت گرایی، سلسله مراتبی، اجتناب

تهاجمی/تدافعی

تقابل، اقتدار، رقابت، کمال طلبی

دیل وکندی

 

فرهنگ کار و بازی

جدیت در انجام وظایف، همکاری گروهی افراد، تأکید بر جذابیت شغلی، ریسک پذیری کم، عکس العمل سریع نسبت به محیط

فرهنگ شرط بر سازمان

تأکید بر مهارت های فنی، ریسک پذیری زیاد، عکس العمل کند نسبت به محیط

فرهنگ فرایندی

فرایندهای اداری کارآمد، ریسک پذیری کم، عکس العمل کند نسبت به محیط، تأکید بر جزئیات عملیات و عملکرد

فرهنگ ماکو

ریسک پذیری زیاد، عکس العمل سریع نسبت به محیط، تأکید بر ارتقاء توانایی های فردی، تأکید بر هدف

سونن فیلد

 

علمی

جذب نیروهای مستعد جوان و دانشگاهی، تأکید بر یادگیری و پرورش استعدادها، تقویت شخصیت علمی و تخصصی

باشگاهی

توجه به روحیات افراد، میزان وفاداری کارکنان به سازمان، توجه به سلسله مراتب سازمانی، توجه به سن و سنوات خدمت افراد

تیمی

تأکید بر نوآفرینی، تأکید بر ریسک پذیری، آزادی عمل

سنگری

نبود امنیت، شرایط کاری متزل و بی ثبات

دانیل دنیسون

 

انعطا ف پذیر

تأکید بر فرایندهای اداری منعطف، واکنش سریع و صحیح در برابر تحولات محیطی، توجه به نیازهای مشتریان

مأموریتی

توجه به نیازهای محیط خارجی، تأکید بر حفظ وضعیت فعلی، ایجاد دیدگاه مشترک در سازمان، تبیین حرکت سازمان به وسیله مدیران

مشارکتی

جلب مشارکت و درگیری کارکنان در امور، توجه به تحولات محیط خارجی، افزایش حس مسئولیت و مالکیت در افراد

مبتنی بر تداوم

توجه به روند انجام امور سازمان، تلاش برای حفظ ثبات، نبود مشارکت کارکنان، تأکید بر سنت های مرسوم

هندی

نقشی

تأکید بر ساختار بوروکراتیک، تعریف دقیق وظایف

وظیفه ای

تأکید بر معیارهای عملکردی، تلاش بسیار برای تحقق اهداف

قدرتی

وفاداری بیش ازحد به صاحبان قدرت در سازمان، حرکت بر اساس قانون

شخصی

حمایت از افراد حرف های و تخصصی، وجود استقلال حرف های

 

مدل مکعب دو S

 

 

 

 

شبکه ای

جامعه پذیری زیاد، انسجام سازمانی کم، فرهنگ درهای باز، گفتگوهای غیررسمی، عدم شناخت درست مسیر حرکت سازمان

اجیری

جامعه پذیری کم، انسجام سازمانی زیاد، رهبری تشویقی، عدم اشتیاق به فعالیت های گروهی، روابط کاری خشک و بسیار رسمی، تأکید بر هدف

پراکنده

جامعه پذیری کم، انسجام سازمانی کم، روابط سست سازمانی، رواج بی هویتی سازمانی

اشتراکی

جامعه پذیری زیاد، انسجام سازمانی زیاد، روابط حسنه شخصی و سازمانی، دفاع از منافع سازمان

هلریگل و سلوکوم

 

بوروکراتیک

یکپارچگی داخلی کم، توان انطباق با محیط کم، تقید خشک به اصول، جزءنگری، تعامل کم با سایر بخش ها، کم توجهی به یادگیری

رقابتی

یکپارچگی داخلی کم، توان انطباق با محیط زیاد، روابط قراردادی بین افراد، وفاداری کم نسبت به سازمان، تأکید بر اهداف کم، بازار محوری

مشارکتی

یکپارچگی داخلی زیاد، توان انطباق با محیط کم، تعهد شخصی زیاد، علاقه به کار تیمی، جامعه پذیری گسترده

مرشدیت در سازمان

ریشه اصلی شکل گیری مفهوم مرشدیت به یونان باستان بر می گردد. اودیسیوس پدر تلما  هنگامی که عازم جنگ با تروجان ها شد، پسرش را به دوست خود منتور سپرد تا مهارت های لازم برای سلطنت را به وی بیاموزد و بدین ترتیب اصطلاح مرشدیت »به عنوان نفوذ عمیق فرد بزرگتر که تجربه و بینش بیشتری دارد و در آن زمینه پیشکسوت محسوب  می شود- در فرد جوان تر به کار گرفته  شد. منتور برای همه جوانب زندگی از جمله رشد و توسعه فیزیکی، عقلانی، معنوی، اجتماعی و مدیریتی، مسئول آموزش تلما بود و علاوه بر جنبه های از پیش تعیین شده در زندگی تلما، چگونگی تفکر و عمل کردن را نیز به وی آموزش می داد. مرشدیت تا قرون وسطی به همان مفهوم اولیه باقی ماند ولی با ظهور انقلاب صنعتی مفهوم مرشدیت تغییر و حوزه نسبتاً محدودی پیدا کرد. بدین گونه که شاگرد همه تخصص ها را از یک پیش کسوت نمی آموخت بلکه ممکن بود چندین پیش کسوت داشته باشد و تخصص های مختلف را از آنها بیاموزد. البته باید در نظر داشت که هرچند مفهوم مرشدیت نسبت به قبل جزئی تر شده است ولی هنوز هم چیزی بیش از آموزش می باشد. در سالهای اخیر مرشدیت به عنوان یک ضرورت در عین حال پیچیده و نیز به عنوان معلّم پویای جدید مطرح شده است. بسیاری از برنامه های آموزشی به دنبال راههایی هستند تا مربیان به طور بهتر بتوانند با آموزش گیرندگان ارتباط برقرار کنند؛ یکی از این روشهای آموزشی، مرشدیت است که در آن مرشدان نقش منحصربه فردی در رابطه بین استاد - شاگرد بازی میکنند. به چهار دلیل باید مرشدیت در سازمانها صورت گیرد:

  • برای درک تجارب شخصی دیگران؛
  •  برای به دست آوردن بینش در زندگی شخصی؛
  •  برای ایجاد نوع متفاوتی از روابط؛
  •  برای مهارت پیدا کردن در کمک و همیاری بادیگران.

مرشدیت به معنای مساعدت در فراتر رفتن از اطلاعات داده شده و رسیدن به دانش است. مرشدیت یکی از انواع روابط متقابل است که شامل تعاملات میان فردی و احساسات شخصی است. مرشدیت فرایندی است که موجب ارائه کمک های رسمی مدیران و نیز حمایت زیردستان بصورت انفرادی شده تا بدین صورت باعث موفقیت آنها در درون سازمان گردند.

مرشدیت یک رابطه انسانی بسیار قوی است که اعتماد جزء اصلی آن است. یک عامل کلیدی برای ایجاد رابطه مرشدیت این است که هر دوی مرشد و شاگرد یک حس اعتماد و تعهد را ایجاد نمایند. وقتی مرشد در سطوح مورد نیاز از رفتارهای حمایت اجتماعی برای برآوردن انتظارات شاگرد درگیر شود، شاگرد انتظارات بالاتری از اثربخشی روابط و اعتماد  به مرشد در ذهن خود شکل خواهد داد .

شوارتز و دوری، سه بعد را نسبت به برنامه مرشدیت شناسایی کرده و آنها را به بدین گونه طبقه بندی نمودند: بعد عاطفی، بعد حرفه ای و بعد فنی. و هریک از این ابعاد نیز شامل جنبه های مختلفی است. بُعد عاطفی برخی مثبت است مانند دوستی و انگیزه و برخی منفی مانند ناامیدی و انتقاد. بسیاری از مرشدان تازه کار احساسات مثبتی نسبت به فرآیند مرشدیت بیان نمودند. از آنجایی که مرشدیت می تواند باعث افزایش اعتماد به نفس معلمان در قابلیت های حرفه ای آنها و نیز باعث بهبود مهارتهای ارتباطی گردد. مرشدان تأکید داشتند که معلمان تازه کار، خودانگیخته و پیوسته دنبال یادگیری باشند. مرشدان تازه کار ادراکات و تجربیات منحصربه فردی نسبت به موقعیت و هدف مرشدیت دارند و اغلب از حمایت سازمان یافته در آغاز مشاغل حرفه ایشان بهره مند می شوند.

کارکردها و کژکارکردهای مرشدیت

روابط مرشدیت بر حسب دو دسته از کارکردهای شغلی و روانشناختی توصیف می شود: کارکردهای روانشناختی؛ مشاوره با شاگرد درباره نگرانیها و عدم اطمینانها به منظور کمک و تقویت اعتماد به نفس وی، تسهیم تجارب شخصی با شاگرد، فراهم کردن شهرت و اعتبار دوستی و پذیرش، عمل به عنوان الگوی نقش، حمایت از شاگرد در مقابل خطرات ممکن برای شاگرد به وسیله معرفی او برای ارتقا و پیشرفتهای بالقوه و کارکردهای مسیر شغلی؛ ایجاد شرایط برای دادن وظایف چالشی و قابل مشاهده به شاگرد، هدایت شاگرد و کمک به توسعه مهارتها و دستیابی به اهداف و کمک کردن به شاگرد از طریق ایجاد ارتباط با افراد مؤثر می باشد.کارکردهای متفاوتی نیز برای مرشدیت مدنظر قرار گرفته است همچون رفتارهایی که به رشد، توسعه و پیشرفت شاگرد کمک می نماید. مرشد (جانشین پرور) با فراهم آوردن حمایت های روانی اجتماعی مرتبط با مسیر شغلی به شاگرد کمک می نماید. یک مزیت اصلی که مرشد از پرورش توسعه حرفه ای و شخصی شاگرد کسب می کند رضایت درونی و شکوفایی می باشد. مرشد در مسیر شغلی خود رضایت درونی را از انتقال مهارتهایش به شاگرد کسب می کند. مرشد با این کار احساس جاودانگی می کند و این حس را به دست می آورد که مولد بوده، پیشرفت نموده و از رکود در زندگی اجتناب ورزنده است. همچنین مرشد ممکن است از انرژی خلاق و جوانی شاگرد در مسیر پیشرفت شغلی و بهبود عملکرد شغلی آنها لذت برده و یاد بگیرد. مرشدان مزایایی همچون شبکه های حمایتی بهتر، رضایت از کمک کردن به رشد و پیشرفت دیگران و دسترسی به اطلاعاتی که عملکرد شغلی را تسهیل می سازد، را در این رابطه گزارش نموده اند.

کژکارکرد وقتی اتفاق می افتد که روابط برای یکی ازطرفین یا هردو طرف موثر نباشد، نیازهای یک طرف یا هر دوطرف در روابط برآورده نشود یا اینکه  یک طرف یا هر دو طرف از استرس ایجاد روابط نامطلوب رنج ببرند. وقتی قضاوتهای بین مرشد و شاگرد متفاوت است یا اینکه یکی از آنها بدون دلیل در حل مسائل طرف دیگر دخالت می کند پیامدهای منفی ایجاد می شود.

داک یک نوع شناسی از جنبه های تاریک روابط مرشدیت مفهوم سازی نموده است که در آن سوء نیت یا گرایش مثبت یک طرف به طرف دیگر در یک محور وکارکردهای روانی اجتماعی و حرفه ای مرشدیت در محور دیگر این نوع شناسی را تشکیل می دهند. این نوع شناسی روشی مفید برای نگرش به کژکارکردهای ممکن در روابط مرشدیت می باشد.

روابط منفی ، به موقعیت هایی اشاره دارد که به وسیله ترساندن، استثمار یا رفتار خودمحوری مشخص شده و قصد آن صدمه زدن به دیگری است. تفکیک قدرت بین مرشد و شاگرد به طور آگاهانه بوسیله رفتار مرشد تقویت می شود. بر اساس پاسخ شاگرد، این روابط میتواند از طرف مرشد یا شاگرد مورد سوء استفاده قرار گیرد و اگر شاگرد در این رابطه موفق نشود می تواند به دشمن سازمان تبدیل شود.

خرابکاری: روابط منفی ناشی از اثرات سوء نیت به دیگری در بعد روانی اجتماعی بود، خرابکاری نیز از اثرات سوءنیت بر بعد شغلی ایجاد می شود که به صورت انتقام گرفتن از شخص دیگری یا نادیده گرفتن منافع وی رخ می دهد. سوء نیت مرشد در رابطه با منافع شغلی شاگرد ممکن است منجر به تخریب مسیر شغلی وی شود.

مشکلات: زمانی اتفاق می افتد که یک طرف نگرش مثبتی به طرف دیگر دارد ولی مشکلات روانی- اجتماعی که آنها را به یکدیگر مرتبط می سازد وجود دارند. از طرفی باید توجه داشت که عدم وجود سوءنیت به معنی این است که روابط از رفتار غیر کارکردی عاری است. چنین روابطی ممکن است به وسیله تعارض، مخالفت با قضاوت دیگری یا قرار دادن دیگران در تنگنا و دردسر شکل گیرند.

تاراج: وقتی مسائل در ارتباط با مباحث شغلی وحرفهای هستند و یک یا هر دو بخش نگرش مثبتی به دیگری دارند رخ می دهند. غارت کردن از روابط بالقوه مثبت ناشی می شود، روابط خوبی که ممکن است در آن برخی خیانتها رخ دهند.چنین خیانتهایی ممکن است احساسات ناامیدانه را در دیگری برانگیزاند.

در روابط مرشدیت عدم تعادل قدرت وجود دارد که در آن برخی از شاگردان رفتارهای سلطه آمیز مرشد خود را در قبال کسب پاداشهای سازمانی تحمل میکنند برخی مواقع نیز ممکن است فریب کاری رخ دهد. فریب کاری ممکن است بد خواهانه یا خیرخواهانه باشد. فریب کاری بدخواهانه به قصد آسیب به دیگری بوده و نوعاً بوسیله انگیزه انتقام، توجیه و نفرت برانگیخته می شود. فریب کاری خیرخواهانه شامل سوءنیت نسبت به شخص دیگری نمیباشد و اغلب شامل تلاشهای خودارتقایی است. برخی مواقع ممکن است یکی از طرفین اذیت شود. آزار واذیت یک کژکارکرد خطرناک در روابط مرشدیت است و می تواند به شکل های آزار جنسی، جنسیتی یا نژادی ظاهر شود. به هر حال با حرکت بیشتر ن و اقلیتهای نژادی به سمت پستهای مدیریتی، احتمال دارد که برخی رفتارهای آزار و اذیت شاگردی برای آنها رخ دهد.

یک جزء حیاتی مورد نیاز برای موفقیت برنامه های رسمی مرشدیت مشارکت مرشد است که به شاگرد و این نوع روابط متعهد باشد. کژکارکردها، انتظارات بر آورده نشده و غفلت مربی ممکن است از فقدان تعهد مربی نشات گیرد. اگر مرشد به اجبار یا بدون تمایل در برنامه های مرشدیت شارکت داده شود، تعهدات وی در برنامه های رسمی مرشدیت کاهش می یابد.

 

منبع:

  • قلی پور، آرین؛ سبک رو، مهدی؛ استادی، رضا؛ نقوی حسینی ، سیدعلی رضا. 1389 . مرشدیت مکانیزمی برای برنامه ریزی جانشین پروری در سازمانهای ورزشی ،پژوهشهای مدیریت، سال سوم ، شماره نهم، صفحه 5-20.
  • کیاکجوری ،داود ؛ بناگر ،علیرضا ؛ میرتقیان رودسری، سیدمحمد. 1396 . نقش میانجیگری انگیزش شغلی کارکنان در رابطهی میان مرشدیت و کارآفرینی سازمانی(مطالعهی موردی شرکت زرین سوله آمل)، مجله مدیریت توسعه و تحول28، ص 31-37.

 

 

 

 


سازمان‌ها را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: سازمان‌های متمرکز و سازمان‌های غیرمتمرکز.

سازمان‌های متمرکز دارای نظام و چارچوب بسیار مشخصی هستند. توفیق آنها به رعایت نظمی تعریف شده بستگی دارد که در قالب سلسله مراتب طبقه‌بندی شده با یک رهبری واحد در راس آن سازمان شکل می‌گیرد. ارکان اصلی سازمان‌های متمرکز را می‌توان به کمک یک نمودار سازمانی ترسیم کرد و در یک تصویر ماهیت کلی آن را نشان داد. سازمان‌های متمرکز با این فرض عمل می‌کنند که هر چه یک سازمان نظام‌مند‌تر و منظم‌تر عمل کند احتمال دستیابی به اهداف بیشتر خواهد بود. همه ما از نزدیک با سازمان‌های متمرکز آشنا هستیم: ارتش‌ها و قوای نظامی، دولت‌های مدرن با وزارتخانه‌ها و سازمان‌های متبوعشان، شرکت‌ها و کارخانه‌های معظم و نمونه‌های فراوان دیگری از این دست.

در نقطه مقابل سازمان‌های غیر‌متمرکز هستند. سازمان غیرمتمرکز به معنای بی‌ساختاری یا        ضد ساختاری نیست، بلکه نگاه متفاوتی به سازماندهی است که به نحو غیر‌متمرکز صورت می‌گیرد.

سازمان‌های غیرمتمرکز مانند ستاره‌های دریایی هستند که دارای سیستم عصبی غیرمتمرکز هستند به طوری که ساختار بیولوژیک آن امکان بازسازی هر یک از جوارح آن را در صورت آسیب دیدگی فراهم نموده است. در سوی دیگر سازمان‌های متمرکزی هستند که مانند عنکبوت با آسیب دیدن یکی از اعضای آن امکان ادامه حیات به‌طور طبیعی برای او میسر نخواهد بود. به‌طور مثال، دانش نامه بریتانیکا نمونه‌ای از یک سازمان متمرکز یا عنکبوتی است و دانش نامه ویکی‌پدیا هم یک سازمان غیرمتمرکز و تابع الگوی ستاره دریایی است. سازمان‌های غیرمتمرکز دارای رهبری واحدی نیستند؛ بلکه ارزش‌های واحدی دارند که آنها را به هم پیوند می‌دهد. ستاره دریایی سر ندارد؛ بلکه از یک شبکه سراسری عصبی تشکیل شده است. سازمان‌های غیرمتمرکز هم از اطلاعات مرکزی برخوردار نیستند؛ بلکه اطلاعات در کل سازمان پخش شده است. این سازمان‌ها دارای هرم قدرت نیستند، بلکه از دید آنها تمامی اعضا از جایگاه یکسانی برخوردارند. آنها حلقه‌های مختلفی را تشکیل می‌دهند که این حلقه‌ها به هم مرتبط هستند. در چنین سازمان‌هایی کسی از قانون پیروی نمی‌کند، هرم قدرت و سطح‌بندی وجود ندارد، بلکه کل سازمان بر پایه یک سری نُرم‌ها حرکت می‌کند. این نرم‌ها در حقیقت ستون فقرات سازمان را تشکیل می‌دهند.  همه چیز بر پایه اعتماد است. سازمان بر پایه دوستی و اعتماد بنا می‌شود. کار کردن در کنار هم و در میان حلقه‌های کوچک اعتماد را تقویت می‌کند و به کل سازمان تسری می‌بخشد. وجه مشترک همه اعضای سازمان اعتقاد راسخ آنها به ارزش‌های سازمان است. این باور واحد در تمام سازمان جاری است. به آن حیات می‌بخشد و موتور محرک رشد سازمان است. ارزش‌های مشترک، کار در حلقه‌های کوچک، برابری، دوستی و اعتماد روزافزون در بین اعضا ترکیبی را می‌سازد که در نهایت ارزش‌های سازمان، ساختار سازمان را شکل می‌دهد. به عبارت ساده‌تر سازمان چیزی نیست به جز ارزش‌های آن. خاستگاه سازمان‌های غیر‌متمرکز در حقیقت یک جنبش داوطلبانه است. در چنین الگویی مسوولیت همه یکسان است و ظرفیت همه برای پیشبرد اهداف سازمان برابر است. چنین نهادی متعلق به یک نفر و یا یک گروه خاص نیست؛ بلکه این شور و شوق داوطلبانه تک تک افراد است که سرمایه اصلی آن سازمان می‌باشد. مهم‌ترین مزیت سازمان‌های غیرمتمرکز انعطاف آنها برای تغییر و ظرفیت بالای آنها در تکثیر و رشد سریع است. افرادی که نقش تعیین‌کننده در سازمان‌های غیرمتمرکز را دارند کاتالیست می‌نامند. آنها کسانی هستند که بی‌نهایت خوشبین هستند. لبریز از عشق و احترام می‌باشند. موجب تشویق و ترغیب دیگران می‌شوند. شخصیت جذابی دارند و با پیشروترین مدیران جامعه در ارتباط هستند. آنها حلقه‌ها را به هم وصل می‌کنند و همواره برای حفظ سلامت و توسعه سازمان می‌کوشند. یک کاتالیست موفق شبکه‌های زیادی ایجاد می‌کند، همواره با همه در ارتباط است، آزادانه فکر می‌کند و اصلا کنترلی و وسواسی عمل نمی‌کند. او به راستی به دنبال کمک کردن به همکاران خود است و صادقانه خدمت و یاری رسانی را باور دارد و با تمام وجود توان خود را صرف پیشبرد ارزش‌ها و اهداف سازمان می‌کند. عموما کاتالیست‌ها بسیار هوشمند هستند، همیشه راه‌حل تازه‌ای می‌یابند و سعی می‌کنند تا در عمل خود را ثابت کنند. امروزه به لطف عصر ارتباطات و اطلاعات همه ما با نمونه‌های جهانی سازمان‌های غیر‌متمرکز آشنا هستیم. سازمان‌هایی چون ویکی‌پدیا، گروکستر، نرم‌افزارهای مبتنی بر منابع آزاد (open source) و ده‌ها نمونه دیگر. بر خلاف تصور رایج خاستگاه قدرت چنین سازمان‌هایی آشوب و بی‌نظمی است. هدف راهبری در سازمان‌های غیرمتمرکز تاثیرگذاری حداکثری است تا توسعه ابعاد سازمان و بزرگ‌تر کردن آن. لذا سازمان‌های غیرمتمرکز به جای ایجاد تشکیلاتی ایستا موفق به ساختن جوامعی صمیمی و منعطف می‌گردند.

منبع: پیروز،نادر.1391 . ساختار سازمان های غیر متمرکز و اهمیت آن، رومه دنیای اقتصاد.

https://www.donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-516215

 


آموزش از رفتارهایی است که افراد بشر مدام به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به آن مبادرت می ورزند . آنچه آموزش نوین را از تعلیم و تربیت سنتی مشخص و متمایز می کند، تغییر فکر تربیت آغازی به آموزش مداوم در طول زندگی است.

جان پی. ویلسون  (2005) ،در مقدمه کتاب توسعه منابع انسانی می نویسد: یادگیری و کارآموزی برای افراد و سازمانها از پنج اصطلاح کارآموزی، آموزش، توسعه، یادگیری و توسعه منابع انسانی تشکیل می شود. از دیدگاه وی کارآموزی نمونه فعالیتی است که شاگرد با کار نزد استادکار، یک حرفه را می آموزد. به خلاف کارآموزی که بیشتر جنبه عملی دارد، (به زعم وی) آموزش جنبه نظری دارد و تاکید آن بر فهم و درک آثار کلاسیک، متن و رویه ها دارد. در یادگیری نیز تلاش فردی مستتر است.  در مقابل این سه اصطلاح، عبارت توسعه مبتنی بر رشد و بهبود تواناییهای فردی یا گروهی است. این رشد می تواند هم جنبه نظری داشته باشد و هم جنبه عملی را شامل شود . بدین ترتیب اصطلاح توسعه منابع انسانی به مثابه چتری است که همه گونه های کارآموزی، آموزش، یادگیری و توسعه تواناییهای فردی و گروهی را در بر می گیرد.  در این تعبیر آموزش خدمت به منظور اصلاح و بالا بردن دانش، مهارتها، نگرشها و رفتارهای اعضای سازمان برای انجام دادن وظایف خاص محوله سازمانی است . به عبارت دیگر دوره های آموزش نیروی انسانی شامل برنامه ها و فعالیتهای طراحی شده برای بهبود عملکرد کارکنان با هدف حل معضلات و مشکلات عملکرد فعلی و پیشگیری از مشکلات آتی سازمان است(کلاین ،2009). همچنین به  رویکردی که هدف اصلی آن تغییر و یادگیری کارکنان و افزایش مهارتهای لازم جهت ایفای اثربخش تر وظایف شغلی است، آموزش ضمن خدمت گفته می شود(ساعتچی، 1382).  از نظر صفوی (1373) آموزش ضمن خدمت نیروی انسانی عبارت است از بهبود بخشیدن به فعالیتهای آموزشی و پرورشی مرتبط با رشته تخصصی آنان که عمدتاً یا انحصاراً به منظور دانش افزایی، کسب مهارت و تغییر نگرشهای حرفه ای در آنان صورت می گیرد. سید جوادین (1387) معتقد است باتوجه به تغییرات تکنولوژی و روشهای انجام کار، افزایش پیچیدگی سازمانها، تنوع تخصصها و مشاغل، به طور مداوم باید امر آموزش و پرورش نیروی انسانی بر اساس سنجش عملکرد افراد و برنامه ریزی وضعیت پیشرفت آنها مشخص گردد.

انواع آموزش های نیروی انسانی

آرمسترانگ (2009) میان دو روش یادگیری رسمی و غیررسمی تفاوت قائل شده  است. در حالی که یادگیری غیررسمی در خلال کار و به واسطه علائق مشخص و متناسب با نیازهای فردی صورت می گیرد، یادگیری رسمی برنامه ریزی شده، از بالا به پایین و متناسب با نیازهای سازمانی است. به باور وی افراد می توانند تا بیش از هفتاد درصد مطالبی که نیاز دارند را به صورت غیررسمی یاد بگیرند. برخی از تفاوتهای دو گونه یادگیری غیررسمی و رسمی از دیدگاه آرمسترانگ عبارت اند از:

 

یادگیری غیررسمی

یادگیری رسمی

به شدت مرتبط با نیازهای فردی

مرتبط با برخی و غیرمرتبط با برخی دیگر از نیازها

یادگیرندگان بر اساس نیاز یاد می گیرند

همه یادگیرندگان یک چیز را می آموزند

یادگیرندگان تصمیم می گیرند که یادگیری چگونه

شکل بگیرد

یاددهندگان تصمیم می گیرند یادگیری چگونه شکل بگیرد

کاربرد بلافاصله موضوع یادگرفته شده

اغلب یادگیری با کاربرد فاصله دارد

 

آموزشهای رسمی نیروی انسانی را می توان به دو روش برگزار کرد:

الف)آموزش بلندمدت: این نوع آموزش را می توان به منظور آماده سازی افراد برای تصدی حرفه های گوناگون ارائه کرد. مهمترین ویژگی آن طولانی بودن مدت آموزش است که محتوای آن معمولاً به صورت تلفیقی از آموزشهای عمومی، ارتقای سطح دانش علمی و مهارتهای عملی ارائه می شود. این نوع آموزشها را معمولاً مراکز آموزش عالی، دانشگاهها و مؤسسات حرفه ای ارائه می

مفهوم سازمان مجازی از سال 1993 مطرح شد.آبتون و مک آفی سازمان مجازی را مجموعه از شرکتها می دانند که هر کدام بر روی تخصص خود متمرکز هستند و با  کمک شبکه های الکترونیکی صرف نظر از موقعیت مکانیشان میتوانند به صورت منعطف با یکدیگر همکاری کنند. دلایل اصلی تشکیل سازمانهای مجازی عبارتند از:

1)حداکثرسازی میزان انعطاف پذیری در برابر تغییرات محیط؛

2)تمرکز بر مزیت رقابتی؛

3)تغییر اندازه سازمان متناسب با تغییرات بازار؛

4) توسعه ی زنجیره ی تأمین سازمان؛

بر طبق نظر جاگرس و همکاران ( 1998 ) مشخصات کلی سازمانهای مجازی عبارتند از:

1)بدون حد و مرز بودن؛

2)تکمیل کننده مزیتهای رقابتی یکدیگر/ اشتراک منابع؛

3) اشتراک دانش؛

4)پراکندگی جغرافیایی؛

5) تغییر شرکا؛

 6) مشارکت یکسان؛

7) ارتباطات الکترونیک لحظه ای همچنین همکاری در بستر الکترونیک ، اشتراک موقت منابع در جهت اهداف مشترک و پاسخگویی مؤثر و سریع به نیاز مشتریان، پراکندگی جغرافیایی از دیگر ویژگیهای مشترک سازمانهای مجازی است. چرخه حیات سازمان مجازی دارای چهار مرحله است که عبارتند از: پایه ریزی و ایجاد، بهره برداری و عملیات کاری، تکامل تدریجی و تغییر شکل، انحلال. درواقع سازمان مجازی به منظور بهره مندی از فرصتهای تجاری شکل میگیرد و زمانی که این فرصت تجاری پایان یابد، سازمان مجازی نیز از بین خواهد رفت.

مفهوم سازمانهای مجازی

یکی از ساختارهای جدید سازمانی همان سازمانهای مجازی است. تعریف استانداردی از این نوع سازمانها در دسترس نیست، اما برای نشان دادن طیف وسیع تعریف های ارائه شده از این نوع سازمانها به طور خلاصه تعاریف زیر را می آوریم:

سازمانهای مجازی در واقع نوعی از سازمانهای شبکه ای هستند که فاقد هسته مرکزی دائمی اند (رضائیان، 1378 ).

سازمان مجازی یک سازمان کوچک و مرکزی است که منابع اصلی خود را از سایر سازمانها تامین  می کند. یک سازمان مجازی از نظر ساختار بسیار متمرکز است و بندرت دارای واحدها و دوایرتخصصی یا وظیفه ای است( 2007Robbins,).

ویژگیهای خاص سازمانهای مجازی

ویژگی این سازمانها اصولا با عناوینی مانند غیر سلسله مراتبی، افقی و جهانی مطرح می شود. اما به طور خلاصه می توان این ویژگیها را در 8 ویژگی اصلی زیر خلاصه کرد:

الف- ساختارهای افقی: ظهور سازمانهای افقی به عنوان پاسخی به تشدید رقابت در محیط های عملیاتی است که توسط افزایش رقابت جهانی و پیشرفتهای اخیر در فناوری اطلاعات و حمل و نقل ایجاد شده است. افقی شدن سازمانها سطوح مدیریت در سازمان را کاهش می دهد و منابع انسانی را پراکنده می کند. کارکنان کاملاً متحرک هستند و حتی در خانه هم محل کار خاصی ندارند. در طول روز به محلهای کار مربوط به مشتری می روند و تلفن وکامپیوترکیفی را به همراه دارند.

ب- جهانی شدن و نداشتن مرز مشخص: با توجه به گسترش تجارت جهانی و شبکه ارتباط فرا مرزی، دیگر شرکتها سازمانها جنبه محلی بودن خود را از دست می دهند و در چرخه فرایند بین المللی قرار می گیرند.

ج- ارتباط الکترونیکی و ماشینی: عصر آینده عصر ارتباطات است؛ اما نه ارتباطی از جنس گذشته بلکه ارتباطاتی که به وسیله ابزار آلات ماشینی مانند کامپیوتر انجام خواهد شد. در این سازمانها دیگر از تعاملهای گرم گذشته خبری نیست، بلکه کارفرمایان و نه رهبران سازمان با استفاده از کامپیوترهای شخصی با هر فرد دلخواه ارتباط برقرار می کنند. فروشندگان می توانند به وسیله یک شبکه محلی با هم ارتباط داشته باشند. براساس این خاصیت ارتباطات کامپیوتری به عنوان وسیله ای برای هدایت فعالیتهای اساسی سازمان و همزمان افزایش نقش ارتباطات رو در روی غیر رسمی با هدف حفظ یکپارچگی سازمان، جایگزین ارتباطات رو در رو افراد در سازمانهای سنتی خواهدشد.

د- همکاری و رقابت بین سازمانی و استفاده از منابع مشترک : شرکتهای مجازی به وسیله همکاری بین گروهی هم افزا نه تنها با هم همزیستی خواهند داشت، بلکه باعث رشد و پرورش یکدیگرمی شوند. در واقع یکی از اولین شاخصه های سازمان مجازی جمع شدن توان مالی و نیروی انسانی شرکت هایی است که این سازمان را تشکیل می دهند. شرکت های گوناگون با توانایی مختلف مالی و نیروی انسانی تشکیل سازمانی را می دهند که قادربه انجام کارهای بزرگ تر بوده و شرکت ها را قادر به درگیر شدن در پروژه های بسیار بزرگ تر می کند.

ه- در گیری پویا: درگیری پویا نگرشی است که" زمان" و" روابط انسانی" و مدیریت” را وادار به بازنگری در مورد نگرشهای قبلی در رویارویی با تغییر سریع و مداوم می کند. پویایی در مقابل ایستایی، حاکی از رشد و فعالیت مداوم و درگیری در مقابل کناره گیری، معرف ارتباط زیاد با دیگران است.

و- غیر متمرکز بودن از نظر مکانی: یکی از شاخصه های سازمان مجازی، پخش بودن آن ها از نظر مکانی می باشد، چون ارتباطات بین شرکت ها با استفاده از فناوری ارتباطات صورت می گیرد، دیگر نیازی به ساکن بودن افراد در یک مکان و یا داشتن یک مکان مشخص برای انجام تمامی کارها نمی باشد، به همین دلیل شکل سنتی سازمان ها از بین می رود و یا حداقل نیازی به آن نیست.

ر- متغیر بودن شرکاء: یک سازمان مجازی می تواند هر روز به یک نوعی شکل گیرد، می تواند قسمتی از سازمان مجازی باشد و می تواند این سازمان مجازی ازشرکت های دیگر تشکیل شود، در اصل یک سازمان هرگاه که لازم باشد برای انجام یک کار جدید می تواند به وجود آید.

ز- همسانی و برابری شرکاء: به دلیل نیازی که شرکاء در این گونه سازمان ها به یک دیگر دارند باعث ایجاد برابری بیشتر بین شرکاء در این سازمان ها می شود، هر شریکی در این کار گروهی، کار مربوط به خود را انجام داده، نقش خود را ایفا کرد و سعی خود را برای بهتر شدن تولید انجام می دهد و به این طریق فرهنگ شریک کردن یک دیگر از توانایی ها و اطلاعات جای فرهنگ قبلی کنترل را می گیرد و هر شریکی براساس تخصصی که دارد، در زمانی از تولید و یا طراحی محصول رهبری گروه را به عهده می گیرد. به عنوان نمونه شرکت تویوتا از طریق فناوری اطلاعات ادغام افقی را در سرتاسر سازمان خود و همچنین با عرضه کنندگان پیاده سازی کرده است که از طریق EDI,MPS  برنامه دریافت مواد مطابق تولید قرار داده  است و از این طریق توانسته انبار شرکت خود را حذف کرده و هزینه را تا حد بسیار زیادی کاهش دهد . به بیان دیگر میتوان گفت راز وفقیت یک سازمان مجازی تبادل اطلاعات بین سازمان ها، عرضه کنندگان و شریک های پیمانکار است.

اداره مجازی

اداره مجازی در یک طیف پیوستار شامل پنج نوع اداره است:

نوع اول- در ابتدای طیف سازمان هایی هستند که کارکنان آن در دفاتر ثابتی، کار می کنند اما در مواردی محدود، کارها را در خانه انجام می دهند.

نوع دوم- مهمان خانه ای می گویند که کارکنان دفاتر ثابت ندارند و در صورتی که نیاز به دفتر داشته باشند از اداره مرکزی برای مدت معین درخواست دفتر می کنند یا در برخی موارد کارشان را در محل کار مشتری انجام می دهند و پس از انجام ماموریت یا اتمام کار محل را ترک می کنند مثل استقرار تیم های حسابرسی در محلی که نیاز به انجام حسابرسی دارد یا تیمی که برای عقد قرار داد یا مذاکره با یک شرکت در یک مدت محدودی با ذخیره کردن محل در یک هتل به انجام امور خود می پردازند.

نوع سوم- وابسته به واحد اداری میباشند. کارکنان، دفاتر ثابت ندارند و به صورت سیار وظایف محوله را انجام می دهند ولی در فواصل معین به واحد اداری خود مراجعه نموده و گزارش کار را ارائه میکنند.

نوع چهارم- کار در خانه صورت می گیرد. در این حالت کارکنان سازمان هیچ نوع دفتر کار ندارند و در خانه مشغول کار هستند. یک میز کار کوچک، یک تلفن و یک کامپیوتر شخصی وسایل کارشان را تشکیل می دهند که از طرف سازمان در اختیار آنها قرار می گیرد. کارکنانی که به مشتریان خدمات ارائه می دهند سفارش را در منزل دریافت می کنند و به محل مشتری مراجعه می کنند و از طریق کامپیوتر به اداره مرکزی اطلاع می دهند

نوع پنجم- کارکنان کاملاً متحرک هستند محل کار خاصی حتی در خانه ندارند و در طول روز در محل مربوط به مشتری مشغول به کارند و از طریق تلفن و کامپیوتر کیفی زندگی انسانها در گذر زمان دچار تغییرات عظیمی شده  و دوره ها گوناگون را گذرانده است.سازمانها نیز همانند انسانها دوره های گوناگون را از حالت ایستا تا حالت پویا گذراننده اند اما سازمانهایی این مرحله با موفقیت سپری می کنند که مشکلات وراههای عبور از آن را شناخته باشند. محیط ثابت یا ایستا  که در آن همه  تغییرات ودگرگونی ها قابل پیش ینی است و نیازمند استراتژی خاصی نیست اما در محیط های پویا بحث فرق می کند زیرا سازمان وارد دنیایی جدید می شود که مشکلات گوناگون و رقبایی تازه  در آن وجود دارند که باید در با استراتژی های مختلف جنگید تا به موفقیت رسید.داستان سازمان های  یادگیرنده همانند  توضیحات بالا است زیرا از یک محیط ایستا وارد  محیط پویا می شود که در آن پبشرفتهای تکنولوژی و را شاهد هستیم واز دوره سنتی به  دوره مدرن وارد می شود. الوانی در توصیف سازمان یادگیرنده بیان کرده است که سازمان یادگیرنده سازمانی است که در طول زمان می آموزد، تغییر میکند و عملکردش را متحول میسازد. پیترسنگه سازمان یادگیرنده را به عنوان سازمانی تعریف میکند که در آن، افراد به طور مستمر تواناییهای خود را ارتقاء میبخشند تا به نتایجی که مدنظر است، دست یابند و بدین ترتیب الگوهای جدید تفکر، رشد یافته و اندیشه های جمعی و گروهی گسترش یابند.ساده ترین تعریف در مورد سازمان یادگیرنده را پیتر دراکر بیان می کند که  آنرا به ارکستری تشبیه میکند که هر کس ساز خود را میزند، اما نکته مهم  این است که تمامی نوازندگان عمیقاً تابع و مرتبط با رهبر ارکستر هستند و نتیجه کار، یک آهنگ موزون است.اما نظر شخصیم در مورد سازمان یادگیرنده این گونه است: زمانی می توان یک سازمان یادگیرنده ایجاد کرد که آن سازمان ساختار خشک سنتی را رها کند و به دنبال کار گروهی، تسهیم دانش و فرهنگ ارتباط گروهی با افراد بالادست و پایین دست در درون سازمان باشد. سازمانی با چنین ویژگی هایی همانند درختی می مانند که در مسیر باد قرار می گیرد و بخاطر ریشه قوی خود با آن همراه شده و خود را هماهنگ می کند. به عبارت دیگراین چنین می توان گفت که سازمانهای سنتی به دلیل عدم پاسخگویی سریع به تغییرات سریع  کارایی  خود را ازدست می دهند و بنابراین به دنبال تحول خود می باشند وبخه سمت سازمان یادگیرنده سوق پیدا می کنند


کارمندیابی

سازمان باید ذخیره ای از نیروهای انسانی را در دسترس داشته باشد تا بتواند از میان آنها کارکنان توانمندی را انتخاب کند ، سازمان باید ابتدا تعداد کارکنانی که باید استخدام شوند و نوع مهارتهای مورد نیاز خود را پیش بینی کند. همچنین سازمان باید معین کند که چه وقت به این نیروها نیاز خواهد داشت(رضائیان, 1392).

فرایند کارمندیابی

فرایند کارمند یابی در سازمان باید به گونه ای باشد که تعداد زیادی از داوطلبان واجد شرایط ،متقاضی شغل شوند.بدیهی است هر قدر تعداد متقاضیان شغل بیشتر باشد ،سازمان حق انتخاب بیشتری خواهد داشت ؛البته این فرایند هنگامی موثر است که نه تنها افراد واجد شرایط جذب سازمان شوند ،بلکه کسانی که فاقد صلاحیت هستند نیز در همان ابتدایی پی به این امر ببرند و داوطلب شغل نشوند.این دو شرط ،یعنی جذب افراد واجد شرایط و از دور خارج کردن افراد فاقد شرایط ،هزینههای کارمندیابی را به حداقل خواهد رساند.(سعادت، 1391).

فرایند کارمندیابی و گزینش افراد را می توان به صورت مراحل زیر بیان نمود.

1 -برای تعیین پستهایی که باید افراد را در آنها گمارد باید در مورد نیروی کار مورد نیاز برنامهریزی و پیشبینی نمود.

2 -از طریق کارمندیابی داخلی یا خارجی،انبوهی از داوطلب برای چنین مشاغلی به وجود آورد.

3 -از داوطلبان خواسته شود که فرمهای درخواست کار را پر نمایندو در مصاحبههای مقدماتی شرکت کنند.

4 -داوطلبان واجد شرایط را با استفاده از روشهای مختلف انتخاب ،مانند آزمونهای استخدامی ،بررسی سوابق متقاضی و آزمایشهای بدنی تعیین کنند.

5 -یک یا چند داوطلب واجد شرایط نزد سرپرست مستقیم شغل مورد نظر فرستاده شوند.

6 -برای تصمیم گیری نهایی و مشخص کردن داوطلب یا داوطلبان واجد شرایط ،شخص سرپرست یا گروهای ذیربط از این افراد مصاحبهی نهایی به عمل آورند و آنها را معرفی کنند. (گری دسلر ، 1390)

فرایند کارمند یابی ،امری است که انتخاب و انتصاب کارکنان مناسب و مستعد را برای مشاغل بخصوصی معین خواهد کرد. هنگامی که برنامه ریزی نیروی انسانی ،نیازی را به نیروی انسانی نشان می دهد ،مدیران مربوط باید ابتدا روش های برآوردن آن نیاز را بررسی و ارزیابی کنند. در واقع به بررسی جایگزینهای کارمند یابی بپردازند تا بتوانند با نیروهای موجود جوابگوی نیازها باشند . زمانی که هیچ کدام از جایگزینها مناسب و کافی نباشند ،فرایند کارمندیابی شروع میگردد (رسولی، 1391).

منابع کارمند یابی

منابع تأمین پرسنل جدید با تهای نیرویابی سازمان و روشهای پیدا کردن کار افراد مرتبط است.تعقیب وضعیت موفقیت پرسنل جدید از طرف مدیران ضمن اینکه اثربخشی منابع را نشان میدهد،اصلاحات و اقدامات لازم برای تأمین پرسنل و به دست آوردن اطلاعات از آنان به کارگیری ابزار انتخاب را آسانتر می کند. منابع تأمین پرسنل به دوگروه تقسیم میشود:منابع داخلی سازمان و منابع خارجی از سازمان (رسولی، 1391).

منابع داخلی سازمان:

کارکنان کنونی ،دوستان ایشان کارکنان پیشینی و کارجویان قبلی منابع داخلی را پدید می آورند. ترفیعها ،تنزل رتبه ها ،انتقالها وجابجایی ها نیز میتوانند کارجویانی برای بخشها و قسمتهای سازمان فراهم آورند.

برای اینکه این شیوه گزینش اثربخشی واقع شودباید از اعلان شغل ،سوابق کارگزینی و بانکهای اطلاعاتی استفاده کرد.

- اعلان شغل عبارت است از انتشار اطلاعات درباره پستهای خالی موجود از طریق نصب فهرست آنها بر روی تابلو اعلانات یا نشر آن در خبر نامه کارکنان (سینجر ، 1377).

- بررسی سوابق کارکنان مشخص میسازد که آیا افراد به کارهایی مشغولند که از سطح معلومات و مهارت آنها پایین تر است یا خیر.همچنین باعث می شود که استعداد و تواناییهای فرد دیدن دورههای آموزشی مشخص شود و نیز کسانی که دارای زمینه مناسب برای احراز پستهای مورد نظر هستند .مشخص شوند.

- بانکهای اطلاعاتی موجود در رایانه درباره مهارت افراد می تواند به سازمان کمک کند تا از داوطلبان داخلی برای احراز پستهای خالی استفاده نماید.(رسولی، 1391).

مزایای ت ارتقاء از داخل سازمان:

1- به ایجاد روابط دوستانه میان کارکنان بین آنها و سرپرستانشان کمک می کند وجو مناسبی در سازمان ایجاد می نماید.

2- در تقویت روحیه اعضای سازمان بسیار موثر است.

3-باعث تشویق کارکنانی می شود که خواهان پیشرفت سریع وپیمودن مدارج ترقی در سازمان هستند.

4- به انتخاب صحیح و شایسته کارکنان کمک می کند؛زیرا می توان از اطلاعات موجود در سازمان درباره سوابق و عملکرد کارکنان استفاده کرد.

5- هزینه آن از یافتن و استخدام کارمند از خارج از سازمان کمتر است.

6- اعضایی که ارتقا می یابند و برای تصدی پست جدیدی انتخاب می شوند ،با سازمان آشنایی کامل دارند

معایب استفاده از منابع داخل سازمان:

استفاده از منابع داخلی خالی از اشکال نیست از یک طرف انتخاب نیروهای کمتوان داخلی برای تصدی مشاغل در سازمان ، در حالی که نیروهای مستعدتری در خارج سازمان وجود دارند،در نهایت به ضرر سازمان تمام خواهد شد.

- از طرف دیگر ،ارتقاء از داخل به وصلت میان اقوام و خویشان تشبیه شده است که بعد از چند نسل موجب همخوانی شده ،عوارض جسمی و روانی بسیاری را ایجاد می کند . از اینرو،توصیه متخصصان به مسئولان سازمان این است که با استخدام از خارج و با ورود فکر،دید و عقیده نو،سازمان را از حالت رکود در آورده،از ضعف و فرسودگی آن جلوگیری کنند.

- عیب دیگر ت ارتقاء از داخل این است که همیشه عدهای خود را حائز شرایط برای تصدی پست خالی شده میدانند و بدیهی است که از میان آنها تنها یک نفر را می توان انتخاب و به آن شغل منصوب کرد.این امر معمولاً در داوطلبانی که موفق به احراز شغل نشدهاند احساس یاس ،عصبانیت یا سرخوردگی بوجود میآورد.(سعادت، 1391).

منابع برون سازمان (خارج سازمان)

اگربا توجه به پستهای خالی ،داوطلبان واجد شرایط به میزان کافی در داخل سازمان وجود نداشته باشد ،سازمان می تواند به منابع تأمین کننده نیرو در خارج از سازمان توجه نماید. این سخن بویژه درباره سازمانهایی که شتابان رشد می کنند و به کارکنان متخصص و برجسته و کارکنان بخشهای مدیریتی بسیار نیاز دارند صدق می کند.

کارمندیابی از بیرون دارای چند مزیت است که از آن میان می توان به ورود افرادی با اندیشههای تازه اشاره کرد.  برخی از مهمترین منابع برون سازمانی عبارتند از:

الف)-دبیرستانها و مدارس حرفه ای : سازمانها میتوانند کارکنان عملیاتی سطوح اولیه و دفتریشان رااز بین فارغ التحصیلان دبیرستانها و مدارس حرفه ای تأمین نمایند.بعضی از مدارس ،برنامههای آموزشی خود را برای دستیابی به مهارتهای خاص طراحی میکنند،مانند مکانیک ماشینهای سبک، تراشکار و حسابدار. سازمانها می توانند افراد مورد نیاز را از بین آنها انتخاب کنند.(رسولی, 1391).

ب)دانشگاهها:دانشگاهها منبع اصلی کارمندیابی برای سازمانها هستند .بسیاری از کارشناسان ،کارکنان متخصص و مدیران بالقوه را می توان از این منبع تأمین کرد.سازمانها جهت جذب افراد شایسته تلاش میکنند .دفاتری را در دانشگاهها داشته باشند . مسئولان این دفاتر در واقع کلیه تماس با دانشگاه و عامل جذب کارمند برای سازمان می باشند و با شناسایی دانشجویان مستعد و مصاحبه با آنها اولین اقدامات انتخاب و کارمندیابی را انجام می دهند(رسولی, 1391).

ج)-معرفی و توصیه درون سازمان:یکی دیگر از راههای تأمین نیرو استفاده از معرفهاست. شرکتها نیازهای خود را در خبرنامه سازمان اعلان میکنند و اعلامیهها را به دیوار میچسبانند. این روش یکی از روشهای کم هزینه کارمندیابی است ،گرچه در بسیاری از حالتها کارجویان معرفی شده از بیرون سازمان می آیند. این روش به ویژه برای یافتن مدیران و کارکنان با مهارتی که تعدادشان در سازمانها بسیار اندک است سودمند است.

د)-مراجعه اشخاص:در مواردی بدون دعوت سازمان ،افرادی به امور کارگزینی سازمانها مراجعه می کنند به ویژه در مورد کارگران ساعتی قرارداد با کسانی بسته می شود که خودشان به صورت مستقیم به شرکت مراجعه می کنند و این شیوه استخدام ،یکی از منابع اصلی تأمین نیرو است. (رسولی, 1391).

ه)آگهی : آگهی یکی از موثرترین روشهایی است که سازمان به وسیله آن می توان قصد خود را برای استخدام نیروی انسانی به اطلاع مردم برساند . درآگهی معمولاً نوع نیرویی که سازمان خواهان آن است (مانند تمیرکار،فروشنده و مهندس) ومشخصاتی که او باید دارا باشد(مانند تحصیلات و تجربیات )ذکر می گردد. (سعادت ، 1391).

همچنین اطلاعات اولیه از قبیل محل خدمت و حداقل یا حداکثرحقوقی که به شغل تعلق می گیرد نیز در آگهی درج می شود. استقبال از آگهی ودرج موفقیت این روش در جلب توجه افراد موردنظر به سوی سازمان بستگی به ملاحظاتی دارد که مهمترین آنها به این شرح است:

1 -بسیاری از سازمانها در آگهی نام و نشانی خود را ذکر نمی کنند . این نوع آگهی که به آن آگهی بی نام می گویند ،معمولاً از داوطلبانشغل خواسته می شود که مدارک خود را به شماره صندوق پستی ارسال نمایند.

2- محتوای آگهی ،یعنی اطلاعاتی است که در آن گنجانیده می شود .اطلاعات مندرج در فرمهای شرح شغل و شرایط احراز شغل باید پایه و اساس اطلاعات باشد که در آگهی درج می شود.

 

3-طرزنگارش آگهی:برای روشن شدن مطلب دو نمونه آگهی آورده شده است

 

 

1-سازمانی برای پست معاونت بازاریابی نیاز به فردی دارد که دارای خلاقیت و ابتکار بوده از مهارتهای لازم و تجربیات سودمندی در امور مربوط به بازاریابی و شایستگی کافی برای انجام وظایف محول برخوردار باشد

-2 سازمانی برای پست ریاست اداره حسابداری نیاز به فردی دارد که آشنایی کامل به زبان انگلیسی داشته و دارای مدرک دانشگاهی در رشته مدیریت یا حسابداری و حداقل 5سال سابقه کار باشد.

 

در آگهی نوع اول:مشخصات کسی که می تواند در این شغل موفق باشد درج شده است.لغات و عباراتی که در این آگهی به کار برده شده موجب می شود تعداد کثیری خود را واجد شرایط دانسته ،داوطلب شغل شوند. زیرا مشخصات درج شده در آگهی کلی است و می تواند از دیدگاه هر کسی ،تعریف و تعبیر خاصی داشته باشد .بنابراین سازمانی که از چنین آگهیهایی استفاده می کند باید آماده جوابگویی به سیلی از متقاضیان باشد.

در آگهی نوع دوم:تجربیات و مهارتهایی که خواسته شده است .دقیقاً و بدون هیچگونه ابهامی مشخص گردیده است.رشته مدیریت یا حسابداری از شرایط احراز است و در این آگهی انتظار می رود تنها کسانی داوطلب شغل شوند که دارای این خصوصیات باشند (سعادت, 1391) .

و)-موسسات کاریابی: موسسات کاریابی مراکزی هستند که به سازمانها در استخدام افراد و به داوطلبان درجهت یافتن شغل مناسب کمک مینمایند.این موسسات بسیاری از امور کارمندیابی و انتخاب مانند تنظیم و جمع آوری پرسشنامه استخدامی ،مصاحبههای اولیه ،مشاوره و دیگر امور اجرایی انتخاب را برای کارفرما انجام می دهند.(رسولی ، 1391).

منبع:

ویسی دولیسکان, مراد؛ کامران یوسفوند و پوریا جعفری، ۱۳۹۳، کارمند یابی ,انتخاب وانتصاب در سازمانها، همایش بین المللی مدیریت، تهران، موسسه سفیران فرهنگی مبین،


تعریف اثر بخشی:

از اثر بخشی تعاریف گوناگونی ارایه شده است . در اینجا به سه مورد از این تعاریف اشاره می شود.

 -1 از نظر توتر، اثر بخش ی، فرآیندی چرخشی و مد اوم است که از طرح برنامه شروع و شامل تمام فعالیت هایی است که در جهت دست یابی به اهداف از پیش تعیین شده انجام می شود . به جهت اینکه مشخص گردد انجام آنها تا چه اندازه خوب و مطلوب صورت گرفته است .

2- از نظر میرسپاسی اثربخش بودن به مفهوم میز ان موفقیت در تحقق هد ف ها و انجام دادن مأموری تهای محوله است .

3- از نظر شیرازی اثربخشی سازمان ها را می توان از طریق سنجش توانمندی مدیران در به حداکثر رساندن تعامل بین اهداف و ساختار و فرآیند های سازمانی اندازه گرفت.

اثربخشی تابع دو عامل فرآیند و ساختار سازمانی است . ساختار سازمانی به عوامل قابل کنترل و غیر قابل کنترل و فرآیند سازمانی به عوامل انسانی و مکانیکی تقسیم می شوند.

بی شک، مدیران نقش تعیین کننده ای در اثربخشی سازما ن ها از جمله سازمان های آموزشی به عهده دارند ؛ چرا که اثربخشی سازمان را می توان از طریق توانایی مدیر در به حداکثر رساندن تعامل بین ساختار و فرآیند سازمان اندازه گیری کرد.

بالاخره اینکه سازما ن های اثربخش سیستم های بازی هستند که علاوه بر بر قراری ارتباطات مؤثر، خلاق، پویا ، انعطاف پذیر ند و تاب تحمل تغییرات خارجی و داخلی را دارند

رابطه کارایی و اثربخشی:

بهره وری حاصل می شود و کارایی یعنی کارایی و اثر بخشی » با ادغام دو مفهوم نسبت ستانده به داده، که برابر با مصرف بهینه منابع است.

به عنوان مثال بیمارستانی را فرض کنید که دارای یک سری بیمارانی است که نیاز به آزمایش های خاص می باشند برای این آزمایش ها نیازمند به دستگا ه های آزمایش گران قیمت است که چهار حالت می توان بوجود آورد:

در حالت اول بیمارستان، بیمارانی که به این آزمایش نیازمندند را به مراکز خاص هدایت می کند ؛ چون تعداد بیماران کم بوده و خرید دستگا ه های گران قیمت صرفه اقتصادی ندارد؛ بنابراین در این روش کارایی بالا بوده ولی اثربخشی آن پایین است.

در حالت دوم بیمارستان تصمیم می گیرد دستگاه های گران قیمت را بخرد در این صورت اثربخشی افزایش خواهد یافت اما بدلیل مقرون به صرفه نبودن سرمایه گذاری مجدد کارایی در سطح پایین خواهد بود.

در حالت سوم برای افزایش کارایی بیمارستان می تواند از سایر بخش ها و بیمارستان ها مریض جذب نماید و آزمایش را انجام دهد در این صورت از حداکثر ظرفیت بیمارستان استفاده خواهد کرد و درآمد کسب خواهد نمود ؛ بنابراین هم کارایی بالا خواهد بود و هم اثربخشی.

در حالت چهارم از دستگا ههای موجود خودشان به خوبی نمی توان استفاده نمود.

آزمون های استخدامی : برای انتخاب متقاضیان استخدام، می توان بنا به نیاز سازمان و متناسب با شغل مربوطه، از آزمون های مختلفی استفاده کرد. مانند آزمون بررسی توانایی های شناختی (ذهنی) ، آزمون برای شناخت توانایی های فیزیکی و حرکتی، سنجش شخصیت و میزان علاقمندی ، آزمون یکی از وسیع ترین و در عین حال پیچیده ترین حوزه های مدیریت منابع انسانی برنامه ریزی برای توسعه کارمندان است. در مقایسه با سایر انواع منابع (منابع مالی ، فناوری) ، مدیریت منابع انسانی نیاز به یک رویکرد کاملاً پیچیده و برنامه ریزی بلند مدت دارد کسب دانش و ایجاد مهارت‌ها یک فرآیند زمان‌بر است که در آن شرکت‌ها مقدار زیادی از منابع مالی را سرمایه‌گذاری می‌کنند تا اطمینان حاصل کنند که کارمندان قابلیت‌های لازم را به دست می‌آورند. ناتوانی در ارزیابی قابلیت‌های کارکنان لازم برای اجرای استراتژی و اطمینان از کسب یا توسعه آن در سطح لازم و موعد مقرر می‌تواند به طور قابل‌توجهی توانایی شرکت برای دستیابی به اهدافش را تهدید کند. با توجه به این که سازمان‌ها در معرض تغییرات سریع در محیط کسب‌وکار، از جمله تغییرات داخلی در سازمان قرار دارند، مهم است که رویکردی را جستجو کنیم که به واکنش به تغییرات انعطاف‌پذیر و سریع، جذب و توسعه توانایی‌های کارکنان برای تضمین تداوم عملیات‌های سازمان، رشد و رقابت کمک کند.

 یورکس و بارتو(Yorks and Barto)(2013) نوشتند که "توسعه منابع انسانی  فراتر از یادگیری است که به خودی خود با مشارکت یا همکاری با روشهای سنتی مدیریت منابع انسانی و توسعه سازمانی همکاری می کند" (ص 33). در حالی که عموم مردم غالباً تمایز کمی بین توسعه منابع انسانی (HRD) و مدیریت منابع انسانی (HRM) ایجاد می کنند ، بسیاری از افراد در محافل دانشگاهی سعی کرده اند این اصطلاحات را تشخیص دهند (به عنوان مثال 2007، Chalofsky ؛ 2011، Hamlin & Stewart؛  2004، Ruona & Gibson ؛2009، Swanson & Holton).

نکته جالب توجه در مورد آموزش در ایالات متحده این است که دو مورد از بزرگترین علل رشد این حرفه جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم بوده است. به عنوان نمونه ، دولت آمریکا از سال 1940 تا 1945 برای آموزش نیازهای آموزش شغلی صنایع مرتبط با جنگ ، خدمات آموزش درون صنعت (TWI) را اجرا کرد(Dinero, 2005) تخمین زده می شود که بیش از 1.6 میلیون کارگر ایالات متحده برنامه های آموزش TWI را کامل کرده اند. یک اتفاق مرتبط با آن، شکل گیری انجمن آموزش و توسعه آمریکا (ASTD) در سال 1943 بود. این گروه که در اصل انجمن آموزش مدیران آمریکایی نامیده می‌شد، توسط گروهی از مربیان که در صنعت پتروشیمی کار می‌کردند، تشکیل شد (2011،ASTD). این گروه بزرگ شد و گسترش یافت، و در دهه ۱۹۸۰، ASTD به طور رسمی استفاده از عبارت توسعه منابع انسانی را تایید کرد تا نشان دهد که این زمینه بیشتر از آموزش کلاسی است (1989،Nadler & Nadler).

 توسعه منابع انسانی یک سری فعالیت‌های است که از تغییر رفتاری و فرصت‌های یادگیری برای کارمندان پشتیبانی می‌کند (2009،Haslinda). فعالیت‌های توسعه منابع انسانی با هدف توسعه مهارت‌های کارمندان و انعطاف‌پذیری در برابر خواسته‌های فعلی و آتی سازمان انجام می‌شوند. هدف کلی فعالیت‌های توسعه منابع انسانی به دست آوردن عملکرد بالا است(2009Haslinda, ). Haslinda(2009) نمونه‌هایی خاص از فعالیت‌های توسعه را فراهم می‌کند تا شامل آموزش و توسعه، بازخورد و ارزیابی، برنامه‌ریزی و توسعه شغلی، و مدیریت تغییر است.

 (2001) Swanson توسعه منابع انسانی را به عنوان فرایند توسعه و یا ارتقاء تخصص انسانی از طریق توسعه سازمان و آموزش پرسنل و توسعه به منظور بهبود عملکرد تعریف می کند.

(1989)  McLagan and Suhadolnik توسعه منابع انسانی را به عنوان ادغام آموزش و توسعه ، توسعه شغلی ، توسعه سازمانی برای بهبود نتایج فردی ، گروهی و سازمانی تعریف می کند. توسعه منابع انسانی یک فرآیند سیستماتیک آموزش و کسب مهارت‌ها، دانش و توانایی‌های افراد، گروه و سازمان‌ها از طریق کاربرد توسعه استعداد، آموزش و توسعه، توسعه شغلی، و ابتکارات توسعه سازمانی می‌باشد.

توسعه منابع انسانی تمایل به پیشبرد تنوع صلاحیت کارگران و ترویج یک فلسفه کار قوی در سازمان برای مهار شایستگی‌های کارکنان و شدت بخشیدن به اثربخشی سازمانی دارد(Rao, 1987). ایجاد مزیت رقابتی از طریق افراد نیازمند توجه دقیق به شیوه‌هایی است که به بهترین شکل از این دارایی‌ها بهره‌برداری می‌کنند. اقدامات توسعه منابع انسانی برنامه‌هایی هستند که برای مدیریت فرآیند سازمانی برای مدیریت توسعه منابع انسانی جهت کمک به موفقیت کلی سازمان طراحی شده‌اند (Werner and DeSimone, 2006).

منابع:

- Jon M. Werner, J. M. 2014 . Human Resource Development ≠Human Resource Management: So What Is It?, HUMAN RESOURCE DEVELOPMENT QUARTERLY, vol. 25, no. 2.

- Kazakovs,  M., Verdina,  A., Arhipova,  I. 2015 .  Automation of Human Resources Development Planning, Procedia Computer Science 77 , 234 – 239.

- KAREEM, M.  A. 2019 . The Impact of Human Resource Development on  Organizational Effectiveness: An Empirical Study , Management Dynamics in the Knowledge Economy Vol.7, no.1, pp.29-50

- Richman, N. 2015 . Human resource management and human resource development: Evolution and contributions, Creighton Journal of Interdisciplinary Leadership, Vol. 1, No. 2, pp. 120 – 129.


 پیرو انتشار جدول حاوی برنامه زمانی ثبت نام و برگزاری آزمونهای سراسری این سازمان در تاریخ 98/07/23 به اطلاع کلیه

 متقاضیان آزمونهای کارشناسی ارشد ناپیوسته و دکتری سال 1399  می رساند با توجه به بند ۴ مصوبه ششمین جلسه مورخ 98/12/15 ستاد ملی مدیریت بیماری کرونا  و نیز تعطیلی کلیه مراکز آموزش عالی و به منظور مساعدت و همراهی با داوطلبان عزیز، برگزاری آزمونهای مذکور سال 1399 این سازمان به شرح جدول ذیل تغییر پیدا کرد.

لذا داوطلبان لازم است با توجه به تاریخهای اعلام شده و همچنین مندرجات اطلاعیه هایی که متعاقباً برای هر آزمون از طریق پایگاه اطلاع رسانی این سازمان منتشر می گردد اقدام لازم را بعمل آورند.

نام آزمون

تاریخ برگزاری

دکتری (Ph.D)

صبح جمعه 1399/3/9

کارشناسی ارشد ناپیوسته

پنجشنبه 99/03/22 و جمعه 99/03/23

 

سازمان سنجش


باسلام خدمت همه بزرگواران که جهت حضور در وبلاگ خودشان حضور به هم میرسانند

سال نو را تبریک عرض میکنم.

 

در این پست سعی می شود کتابهای و فایل های صوتی  مربوط به مدیریت  جهت سهولت

 دوستان برای تهیه قرار دهیم .

 

 

کتاب نقشه راه توسعه فردی

 

زبان بدن برای رهبران

 

کوچینگ برای مدیران

 

 


یکی از وسیع ترین و در عین حال پیچیده ترین حوزه های مدیریت منابع انسانی برنامه ریزی برای توسعه کارمندان است. در مقایسه با سایر انواع منابع (منابع مالی ، فناوری) ، مدیریت منابع انسانی نیاز به یک رویکرد کاملاً پیچیده و برنامه ریزی بلند مدت دارد کسب دانش و ایجاد مهارت‌ها یک فرآیند زمان‌بر است که در آن شرکت‌ها مقدار زیادی از منابع مالی را سرمایه‌گذاری می‌کنند تا اطمینان حاصل کنند که کارمندان قابلیت‌های لازم را به دست می‌آورند. ناتوانی در ارزیابی قابلیت‌های کارکنان لازم برای اجرای استراتژی و اطمینان از کسب یا توسعه آن در سطح لازم و موعد مقرر می‌تواند به طور قابل‌توجهی توانایی شرکت برای دستیابی به اهدافش را تهدید کند. با توجه به این که سازمان‌ها در معرض تغییرات سریع در محیط کسب‌وکار، از جمله تغییرات داخلی در سازمان قرار دارند، مهم است که رویکردی را جستجو کنیم که به واکنش به تغییرات انعطاف‌پذیر و سریع، جذب و توسعه توانایی‌های کارکنان برای تضمین تداوم عملیات‌های سازمان، رشد و رقابت کمک کند.

 یورکس و بارتو(Yorks and Barto)(2013) نوشتند که "توسعه منابع انسانی  فراتر از یادگیری است که به خودی خود با مشارکت یا همکاری با روشهای سنتی مدیریت منابع انسانی و توسعه سازمانی همکاری می کند" (ص 33). در حالی که عموم مردم غالباً تمایز کمی بین توسعه منابع انسانی (HRD) و مدیریت منابع انسانی (HRM) ایجاد می کنند ، بسیاری از افراد در محافل دانشگاهی سعی کرده اند این اصطلاحات را تشخیص دهند (به عنوان مثال 2007، Chalofsky ؛ 2011، Hamlin & Stewart؛  2004، Ruona & Gibson ؛2009، Swanson & Holton).

نکته جالب توجه در مورد آموزش در ایالات متحده این است که دو مورد از بزرگترین علل رشد این حرفه جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم بوده است. به عنوان نمونه ، دولت آمریکا از سال 1940 تا 1945 برای آموزش نیازهای آموزش شغلی صنایع مرتبط با جنگ ، خدمات آموزش درون صنعت (TWI) را اجرا کرد(Dinero, 2005) تخمین زده می شود که بیش از 1.6 میلیون کارگر ایالات متحده برنامه های آموزش TWI را کامل کرده اند. یک اتفاق مرتبط با آن، شکل گیری انجمن آموزش و توسعه آمریکا (ASTD) در سال 1943 بود. این گروه که در اصل انجمن آموزش مدیران آمریکایی نامیده می‌شد، توسط گروهی از مربیان که در صنعت پتروشیمی کار می‌کردند، تشکیل شد (2011،ASTD). این گروه بزرگ شد و گسترش یافت، و در دهه ۱۹۸۰، ASTD به طور رسمی استفاده از عبارت توسعه منابع انسانی را تایید کرد تا نشان دهد که این زمینه بیشتر از آموزش کلاسی است (1989،Nadler & Nadler).

 توسعه منابع انسانی یک سری فعالیت‌های است که از تغییر رفتاری و فرصت‌های یادگیری برای کارمندان پشتیبانی می‌کند (2009،Haslinda). فعالیت‌های توسعه منابع انسانی با هدف توسعه مهارت‌های کارمندان و انعطاف‌پذیری در برابر خواسته‌های فعلی و آتی سازمان انجام می‌شوند. هدف کلی فعالیت‌های توسعه منابع انسانی به دست آوردن عملکرد بالا است(2009Haslinda, ). Haslinda(2009) نمونه‌هایی خاص از فعالیت‌های توسعه را فراهم می‌کند تا شامل آموزش و توسعه، بازخورد و ارزیابی، برنامه‌ریزی و توسعه شغلی، و مدیریت تغییر است.

 (2001) Swanson توسعه منابع انسانی را به عنوان فرایند توسعه و یا ارتقاء تخصص انسانی از طریق توسعه سازمان و آموزش پرسنل و توسعه به منظور بهبود عملکرد تعریف می کند.

(1989)  McLagan and Suhadolnik توسعه منابع انسانی را به عنوان ادغام آموزش و توسعه ، توسعه شغلی ، توسعه سازمانی برای بهبود نتایج فردی ، گروهی و سازمانی تعریف می کند. توسعه منابع انسانی یک فرآیند سیستماتیک آموزش و کسب مهارت‌ها، دانش و توانایی‌های افراد، گروه و سازمان‌ها از طریق کاربرد توسعه استعداد، آموزش و توسعه، توسعه شغلی، و ابتکارات توسعه سازمانی می‌باشد.

توسعه منابع انسانی تمایل به پیشبرد تنوع صلاحیت کارگران و ترویج یک فلسفه کار قوی در سازمان برای مهار شایستگی‌های کارکنان و شدت بخشیدن به اثربخشی سازمانی دارد(Rao, 1987). ایجاد مزیت رقابتی از طریق افراد نیازمند توجه دقیق به شیوه‌هایی است که به بهترین شکل از این دارایی‌ها بهره‌برداری می‌کنند. اقدامات توسعه منابع انسانی برنامه‌هایی هستند که برای مدیریت فرآیند سازمانی برای مدیریت توسعه منابع انسانی جهت کمک به موفقیت کلی سازمان طراحی شده‌اند (Werner and DeSimone, 2006).

منابع:

- Jon M. Werner, J. M. 2014 . Human Resource Development ≠Human Resource Management: So What Is It?, HUMAN RESOURCE DEVELOPMENT QUARTERLY, vol. 25, no. 2.

- Kazakovs,  M., Verdina,  A., Arhipova,  I. 2015 .  Automation of Human Resources Development Planning, Procedia Computer Science 77 , 234 – 239.

- KAREEM, M.  A. 2019 . The Impact of Human Resource Development on  Organizational Effectiveness: An Empirical Study , Management Dynamics in the Knowledge Economy Vol.7, no.1, pp.29-50

- Richman, N. 2015 . Human resource management and human resource development: Evolution and contributions, Creighton Journal of Interdisciplinary Leadership, Vol. 1, No. 2, pp. 120 – 129.


پسر کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد. بر روی جعبه رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره. مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد.
پسرک پرسید: خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن های حیاط خانه تان را به من بسپارید؟»
زن پاسخ داد: کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد.» 

پسرک گفت: خانم، من این کار را با نصف قیمتی که او می دهد انجام خواهم داد.» .
زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملا راضی است.
پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد: خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو می کنم. در این صورت شما در یکشنبه زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت.» مجددا زن پاسخش منفی بود.
پسرک در حالی که لبخندی بر لب داشت، گوشی را گذاشت. مغازه دار که به صحبت های او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: پسر.، از رفتارت خوشم آمد؛ به خاطر اینکه روحیه خاص و خوبی داری دوست دارم کاری به تو بدهم

پسر جوان جواب داد: نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم را می سنجیدم. من همان کسی هستم که برای این خانم کار   می کند

 

منبع: وبلاگ دانشجویان دانشگاه فرهنگیان اهواز


ارزیابی عملکرد

ارزیابی عملکرد، به مجموعه اقدامات و فعالیت هایی اطلاق می‌گردد که به منظور افزایش سطح استفاده بهینه از امکانات و منابع در جهت دستیابی به هدفها و شیوه‌ای اقتصادی توام با کارایی و اثر بخشی صورت می‌گیرد.

ارزیابی عملکرد سالهای متمادی است که در بخش دولتی در اغلب کشورهای جهان پیشرفته و تعدادی از کشورهای در حال توسعه مرسوم گردیده است در این کشورها تصویب قوانین خاص ارزیابی عملکرد جزء اامات محسوب می‌شود.

گذشته از پایگاه قانونی ارزیابی عملکرد در کشورها و صرف نظر از حد و مرزی که بابت آن در نظر گرفته می‌شود ضرورت ارزیابی اعمال و تصمیمات مدیران و عملکرد دستگاهها در شرایطی که به دلیل محدودیت امکانات، خواستها و تقاضاهای در حال افزایش اقتصادی و اجتماعی از سوی آحاد مختلف جامعه در برابر دولتها قرار دارد شرط پاسخگویی به نیازهای مطرح شده و دستیابی به هدفهای پیشرفت و توسعه و برقراری نوعی تعادل بین تقاضا و استفاده از منابع جامعه از طریق ارزیابی و نظارت مستمر و جامع قلمداد می‌گردد

چرا اندازه گیری عملکرد؟

سازمان به همان اندازه به یک سیستم اندازه گیری عملکرد احتیاج دارد که شما برای مرتب کردن وضع ظاهری خود به یک آینه احتیاج دارید. یک سیستم اندازه گیری عملکرد همانند یک آینه وضعیت فعلی سازمان را به ذینفعان آن نشان می دهد تا آنها با استفاده از آن اوضاع سازمان را سروسامان دهند.

برنارد مار (2008) اشاره می کند که علی رغم تمام دلایل ذکر شده برای نیاز به اندازه گیری عملکرد ، در مجموع سه دلیل عمده را می توان برای نیاز به اندازه گیری عملکرد می توان ذکر کرد:

1. کنترل رفتار

یکی از اهداف اصلی اندازه گیری عملکرد ایجاد شاخصهایی است جهت کنترل رفتار افراد و فعالیتها. در واقع اندازه گیری عملکرد به شناسایی اختلاف عملکرد واقعی افراد و فعالیتها با عملکرد مورد انتظار )هدف( می پردازد و سعی میکند تا این فاصله را به حداقل ممکن رسانده و حذف نماید. در واقع اطلاعات حاصل از اندازه گیری عملکرد با متصل شدن با نظام پاداش می کوشد سازمان را در دست یابی به اهداف از پیش تعیین شده اش یاری کند.

2. گزارش دهی خارجی

یکی از کابردهای اندازه گیری عملکرد تولید اطلاعات مورد نیاز ذینفعان خارجی سازمان است. اندازه گیری عملکرد باید با شناخت نیازهای اطلاعاتی ذینفعان خارجی شاخصهایی را طراحی کند تا در قالب گزارش های منظم نیازهای اطلاعاتی ذینعان خارجی را برآورده نماید. این گزارش ها می توانند در قالب گزارشهای سالیانه مالی گزارش و حسابداری، گزارشهای تاثیرات محیطی و یا هر نوع گزارش سفارشی مورد نیاز ذینفعان تهیه شود.

3. یادگیری و توانمند سازی

اندازه گیری عملکرد با طراحی و ایجاد شاخص های عملکرد موجب می شود تا کارکنان به اطلاعاتی دسترسی پیدا کنند که آنها را تحلیل نتایج و وضعیت سازمان توانمد نمود و موجوبات یادگیری آنان را فراهم می آورند. در واقع شاخص های اندازه گیری عملکرد کارکنان را به اطلاعاتی مجهز می کند تا توانایی تصمیم سازی در خصوص موضوعات راهبردی سازمان کسب نموده و بهبود ویادگیری مستمر را در سازمان فراهم آورند

مزایای ارزیابی عملکرد

1- شناسایی نقاط قوت و زمینه‌های بهبود عملکرد سازمان.

2- فراهم نمودن رویکردی کاملاً ساخت یافته و مبتنی بر حقایق به منظور شناسایی و ارزیابی سازمان و اندازه‌گیری دوره‌ای پیشرفت.

3-  ایجاد یک زبان مشترک و چهارچوب مفهومی برای روشی که سازمان مدیریت شده و بهبود می‌یابد.

4- آموزش افراد در خصوص مفاهیم بنیادین عملکرد و نحوه ارتباط آنها با مسولیت‌هایشان.

5- زمینه‌سازی جهت مشارکت افراد در همه سطوح و واحدها در بهبود فرایند.

6- ارزیابی سازمان در سطح کلان  و خرد به شیوه‌ای منطقی.

7- فراهم‌سازی و امکان مقایسه عملکرد با سایر سازمانها در صنایع مشابه.

8- ایجاد بهبود در توسعه برنامه‌های راهبرهای سازمان.

9- شناسایی دقیق محل تمرکز منابع اصلی سازمان.

10- تعیین میزان فاصله سازمان از عملکرد ایده‌آل یا اهداف از پیش تعیین شده و امکان سازی جهت برنامه‌ریزیهای آتی بهبود.   

ضرورت و اهمیت ارزیابی عملکرد

بهبود مستمر عملکرد سازمانها، نیروی عظیم هم‌افزایی (Synergy) ایجاد می‌کند که این نیروها می‌تواند پشتیبان برنامه رشد و توسعه و ایجاد فرصت‌های تعالی سازمانی شود. دولتها و سازمانها و مؤسسات تلاش جلوبرنده‌ای را در این مورد اعمال می‌کنند. بدون بررسی و کسب آگاهی از میزان پیشرفت و دستیابی به اهداف و بدون شناسایی چالشهای پیش روی سازمان و کسب بازخور و اطلاع از میزان اجرا تهای تدوین شده و شناسایی مواردی که به بهبود جدی نیاز دارند، بهبود مستمر عملکرد میسر نخواهد شد. تمامی موارد مذکور بدون اندازه‌گیری و ارزیابی امکان‌پذیر نیست .لرد کلوین فیزیکدان انگلیسی در مورد ضرورت اندازه‌‌گیری می‌گوید: هرگاه توانستیم آنچه درباره آن صحبت می‌کنیم را اندازه گرفته و در قالب اعداد و ارقام بیان نماییم می‌توانیم ادعا کنیم درباره موضوع مورد بحث چیزهایی می‌دانیم. در غیر این صورت آگاهی و دانش ما ناقص بوده و هرگز به مرحله بلوغ نخواهد رسید». علم مدیریت نیز مبین مطالب مذکور است. هرچه را که نتوانیم اندازه‌گیری کنیم نمی‌توانیم کنترل کنیم و هرچه را که نتوانیم کنترل کنیم مدیریت آن امکان‌پذیر نخواهد بود. موضوع اصلی در تمام تجزیه و تحلیل‌های سازمانی، عملکرد است و بهبود آن مستم اندازه‌گیری است و از این رو سازمانی بدون سیستم ارزیابی عملکرد قابل تصور نمی‌باشد. کاپلان و نورتون معتقدند اندازه گیری پیش نیاز مدیریت است و "اگر نتوانی اندازه گیری کنی از مدیریت آن عاجزی!"

تقابل اهداف ارزیابی عملکرد با رویکرد سنتی در مقابل رویکرد امروزی

در گذشته هدف از اندازه گیری بیشتر نظارت و کنترل روندهای عملکردی با اهداف و معیارها و رفع کاستیها و در نهایت ایجاد نظام انگیزشی پرسنل بوده است که به به بیان دیگر توجهش به گذشته و شاید تاحدی به حال سازمان معطوف بوده است. اما در رویکرد امروزی توجه سیستم ارزیابی به آینده بوده و به پیش بینی آینده و روندهای مرتبط با آن پرداخته و بوسیله تفسیر اطلاعات عملکردی به ایجاد یک درا جدید از شرکت و در نهایت تغییرات در اهداف و آماج منجر می شود

وم ارزیابی عملکرد

هدف از هر برنامه ای اجرای آن است و جهت اطمینان از اجرای موفقیت آمیز آن باید امر نظارت و کنترل مورد توجه قرارگیرد. برای نظارت موثر نیاز به اطلاعات مناسب، صحیح و به موقع امری بدیهی است. فیض دو مفهوم برنامه ریزی و نظارت رابه دو تیغه قیچی تشبیه کرده  که وجود هر دو برای بریدن ضروری است همانطور که وجود هردو برای مدیریت و هدایت یک سازمان اامی است.

سیستمهای ارزیابی عملکرد در واقع ابزار مورد استفاده برای همزمان سازی نظارت و برنامه ریزی فعالیتهای سازمان بوده ولذاست که باید بدان توجه خاصی نمود. این ابزار در جهت اصلاح و بروزنمایی تمامی وجوه سه ازمان در جهت تحقق اهداف سازمان بکار رفته و یا حتی میتواند باعث تغییر اهداف سازمان شود. این جمله معروف درباره وم اندازه گیری عملکرد خلاصه کلام است": هیچ چیزی قابل مدیریت نیست، مگر آن که اندازه گیری شود."

ارزیابی عملکرد در ایران

تاریخچه ارزیابی عملکرد در ایران به قرن هفتم هجری برمی‌گردد. این موضوع نخستین بار از سوی خواجه رشیدالدین فضل‌الله مطرح شد. قرن‌ها پس از آن در سال ۱۳۴۹ در کشور مقرر شد مدیریت و نحوه انجام امور مورد ارزیابی قرار گیرد. به این منظور مرکز ارزشیابی سازمان‌های دولتی در نخست وزیری تشکیل شد. در سال ۱۳۵۲ با آغاز برنامه پنجم عمرانی به موجب بند ۸ ماده ۵ فصل سوم قانون برنامه و بودجه کشور، وظیفه ارزیابی عملکرد دستگاه‌های اجرایی به عهده سازمان برنامه و بودجه گذاشته شد و به همین منظور معاونت ارزشیابی سازمان‌های دولتی در این سازمان تشکیل شد.

در سال ۱۳۵۴ براساس اصلاحیه مورخ 28/12/1353 قانون استخدام کشوری و به موجب بند ۶ قسمت ب ماده ۶۰۴ قانون مذکور وظیفه ارزشیابی و کارایی در دستگاه‌های اجرایی کشور، به منظور راهنمایی آنها در جهت برقراری روش‌های صحیح اداری و اصول مدیریت و گزارش آن به نخست وزیر، به سازمان امور اداری و استخدامی‌کشور منتقل و در پی آن دفتر ارزشیابی سازمان‌های دولتی تشکیل شد. در سال ۱۳۵۹ دفتر ارزشیابی سازمان‌های دولتی در سازمان امور اداری و استخدامی‌کشور منحل و اقدامات مربوط به ارزیابی کارایی و عملکرد دستگاه‌های اجرایی تا سال ۱۳۷۶ متوقف شد. در سال ۱۳۷۹ نیز پس از ادغام دو سازمان برنامه و بودجه و امور اداری و استخدامی‌کشور و تشکیل سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور، این وظیفه برعهده دفتر ارزیابی عملکرد سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور گذاشته شد.

معیارهای ارزیابی عملکرد

جهت حصول اطمینان از انجام مطلوب ارزیابی باید:

  • مطمئن گردید که کارکنان از شرح وظایف محوله مطلع بوده‌اند. به این منظور باید شرح وظایف کارکنان قبلاً و بتناسب اختیارات تهیه شده و در اختیار ایشان قرار گرفته باشد.
  • نتایج ارزیابی‌های قبلی و احتمالی به اطلاع کارکنان رسیده باشد تا آنها از خواستها  و ت‌های کافرما مطلع باشند.
  • زمان کافی بین ارزیابی‌های دوره‌ای رعایت گردد تا کارکنان فرصت کافی جهت ارتقاء و اصلاح رویه‌های غیر استاندارد یا نامنطبق قبلی داشته باشند.
  • معیارهای کمی (مقداری) بتناسب جایگاه سازمانی هر یک از کارکنان تهیه شده باشد. بعنوان مثال برای پرسنل تولید، مقدار واحد تولیدی، انبارداران با مقدار جنسی که تحویل و تحول می‌نمایند،  و پرسنل دبیرخانه را با حجم نامه‌هایی که تایپ نموده اند مورد ارزیابی قرار داد. البته این روش (بخش کمی) نارسایی‌هایی نیز دارداز جمله اینکه بسیاری از عملکردها نتیجه قابل شمارشی ندارند، به عنوان مثال نتیجه عملکرد یک مدیر یا معلم را نمی‌توان شمرد. هر چند می‌توان تعداد دانش آموزانی را که یک معلم در هر سال آموزش داده است ملاک قرار داد اما آیا این رویه صحیح است؟ یا آیا درست است که میزان کارآیی یک مدیر را بر مبنای تعداد نامه‌هایی که وی امضاء کرده است بررسی کنیم؟
  • عوامل ذهنی شامل دیدگاهها و نظرات شخصی، قابلیت سازگاری محیطی و تواناییهای فردی. مسأله‌ای که در هنگام ارزیابی عوامل ذهنی باید مطلقاً مورد توجه ارزیاب باشد، اینست که آیا در صورت وم خواهد توانست نظر خود را اثبات نماید؟ در تعیین ملاکهای ارزیابی باید توجه داشت که

سرمایه اجتماعی

مجموعه ای از رفتارهای داوطلبانه و اختیاری است که بخشی از وظایف رسمی فرد نیستند ، اما با وجود این توسط وی انجام شده و باعث بهبود موثر وظایف و نقشهای سازمان می شوند

ابعاد سرمایه اجتماعی

" سرمایه اجتماعی " در یک تقسیم بندی مهم به ابعاد " ذهنی " و " عینی " تقسیم میشود .

1- بعد ذهنی

این بعد سرمایه اجتماعی ، مولفه هایی همچون مشارکت ، اعتماد ، تعاون ، همکاری ، ارزش ها و هنجارهای مشترک ، باورها و عقاید مشترک و الگوهای رفتاری مشترک در جامعه یا گروه را در بر می گیرد که باعث می شود کنش های متقابل بین افراد آن جامعه و گروه تحت تاثیر قرار گیرد و افراد را به سوی اقدامی جمعی سوق دهد . قدرت و انسجام و عملکرد یک یک گروه به میزان ارزش ها و مولفه های مشارکت جویانه بستگی دارد . اگر این مولفه ها در جامعه نهادینه شده باشد و سازمان های فرهنگ ساز مروج آن باشند ، بعد عینی سرمایه اجتماعی بهتر شکل می گیرد .

-2 بعد عینی

این بعد از سرمایه اجتماعی ، به جنبه های قابل رویت و عینی ، از قبیل شبکه ها ، انجمن ها ، سازمان های مردم محور ، نهادهای محلی و هیات های مذهبی اشاره دارد که اهداف فرهنگی ، اجتماعی ، اجتماعی ، اقتصادی ، ی ، آموزشی و پرورشی خاصی را می توانند پیگیری کتتد .

جنبه عینی یا ساختاری سرمایه اجتماعی ، چگونگی روابط افقی و عمودی بین افراد گروه و به نوعی سلسله مراتیب و ساختار گروه را تحت تاثیر قرار می دهد .

در یک تقسیم بندی دیگر سرمایه اجتماعی ، به جنبه " مثبت " و " منفی " اشاره می شود . سرمایه اجتماعی تاثیر بسیار زیادی بر عملکرد گروه و رضایت اعضای آن دارد . تمام تحقیقات این را ثابت کرده است . به طور کلی تحقیق اهداف گروهی و حتی اهداف فردی ، مستم بهره مندی از انواع سرمایه ها ، به ویژه سرمایه اجتماعی است حتی با سلامتی افراد یک گروهدارای سرمایه اجتماعی بالاتر رابطه دارد .

منشاء سرمایه اجتماعی

در ادبیات سرمایه اجتماعی مباحث فراوانی در مورد سرچشمه های این نوع سرمایه وجود دارد به عنوان مثال کلمن از فروبستگی ، ایدئولوژی و شرایط بیرونی همچون ثبات و نیز عوامل دیگری مثل رفاه و منابع رسمی حمایت(مثل دولت) در زمان مورد نیاز ، به عنوان علل پیدایش سرمایه اجتماعی یاد کرده است.

دلا پورتا و دیانی به دو رویکرد اصلی در توضیح عمل جمعی و همکاری اشاره کرده اند که یکی رویکردهای مبتنی برساخته شدن هویت در طی کنش اجتماعی و دیگری مبتنی بر توضیحات نظریه انتخاب عقلانی و عوامل انگیزشی.

عناصر و مولفه های سرمایه اجتماعی

سرمایه اجتماعی دارای ابعاد و

انواع ساختار

1.ساختار ساده:این ساختار معمولا توسط شرکت های کوچک که در یک یا چند محصول مرتب باهم در یک بخش بازار خاص فعالیت میکنند استفاده میشود

معایب ساختار ساده: تفکیک افقی پایین و متمرکز،پپچدگی کم،رسمیت کم و حول محور خواسته های یک فرد خاص دور میزند.

2.ساختار وظیفه ای: همچنان که سازمان رشد میکند میزان وظایف افزایش میابد و ساختار ساده دیگر جوابگو نمی باشد و سازمان از ساختاروظیفه ای استفاده می کند. در این ساختارافراد بر منبای تخصص یا تجربه بر حسب استفاده از منابع مشابه گروه بندی می شود.

مزایای ساختار وظیفه ای:

1.اگر افرادی که کار مشابه دارند در یک  گروه قرار گیرند توان یاد گیری از یکدیگر را پیدا کرده و بهره ورتر و متخصص تر میشوند.

2.افراد میتوانند بر کار همه نظارت داشته باشند. فرایند کار اثر بخش میشود.هزینه تولید کاهش یافته و انعطاف پذیری عملیاتی بالا میرود.

معایب ساختار وظیفه ای

1.افزایش مشکلات ارتباطی                                       

2.افزایش مشکلات ارزیابی 

3.مشکلات ناشی از محل:تولید یا فروش محصول در چندین منطقه مانع از کنترل و هماهنگی       می شود.

4.مشکلات استراتژیک:زیرا دقت مدیر صرف حل مشکلات هماهنگی و ارتباطی می شود.

3.ساختار ماتریسی

ساختار ماتریس مبتنی بر دو نوع تفکیک است .در طراحی ماتریسی فعالیت های روی محور عمودی برحسب وظیفه گروه بندی و بر روی این الگوی عمودی یک الگوی افقی مبتنی بر تفکیک سازی بر حسب پروژه یا محصول قرار می گیرد .نتیجه حاصل شبکه پیچیدای از روابط گزارش دهی پروژه ها و وظایف است.

مزایای ساختار ماتریسی

1.انعطاف پذیری بالا در مواجهه با بازار ها و محصولات بشدت متغیر

2.عدم کنترل سلسله مراتبی، و از کارمندان انتظار می رود خود فعالیت هایشان را هماهنگ کنند

معایب ماتریسی

1.بر مشکلات مدیریت روابط پیچیده بین وظایف و پروژه ها معطوف  می شود.

2. ممکن است مدیران وظیفه ای یا پروژه ای اهداف متفاوتی داشته باشند

3. بالا بودن هزینه ساختار ماتریسی

4.اصل وحدت فرماندهی فایول را نیز نقض میکند زیرا هر کارمند باید به دو رئیس پاسخگو باشد

4.ساختار تیم محصول

همان مزایای ساختار ماتریسی را دارد ولی به دلیل اینکه در آن کارمندان به صورت بین وظیفه ای دائمی سازماندهی میشوند کم هزینه تر و ساده تر است.

در این ساختار به جای اینکه متخصصان بین وظیفه ای همانند ساختار ماتریسی فقط به طور موقت به یک پروژه خاص تخصیص داده شوند در یک تیم بین وظیفه ای دائمی قرار میگیرند در نتیجه هزینه های مرتبط با هماهنگی فعالیت های آن متخصصان نسبت به ساختار ماتریسی بسیار پایین است در نتیجه نوآوری و پاسخ گویی به مشتری افزایش میابد و تصمیم های خیلی سریع اتخاذ میشوند.

5.ساختار چند بخشی

در این ساختار اپتدا هر خط محصول یا واحد تجاری بطور مجزا در یک واحد خود شمول قرار میگیرد و سپس ستاد اداره مرکزی جهت نظارت بر فعالیت های بخشی و اعمال کنترل مالی بر هر بخش ایجاد میشود.

مزایای ساختار چند بخشی

1.افزایش کنترل

2.افزایش کنترل استراتژیک

3.رشد

4. تحریک کارایی درونی

معایب ساختار چند بخشی

1.مشکل تصمیم گیری  

2.تعریف اطلاعات

3.رقابت برای منافع

4.قیمت گذاری انتقالی

5.تمرکز بر تحقیق و توسعه کوتاه مدت

6. هزینه اداری بالا

6. ساختار جغرافیایی

در این ساختار منطقه ی جغرافیایی مبنای گروه بندی فعالیت های سازمان قرار می گیرد. این کار به شرکت ها اجازه می دهد به نیاز های مشتریان منطقه ای پاسخگو بوده و هرینه های حمل و نقل را کاهش دهند.

7.ساختار شبکه ای

درساختار شبکه ای به واقع هیچ ساختاری به معنای خاص وجود ندارد زیرا ساختار شبکه ای عملا وظایف  تجاری درون سازمانی را حذف کرده و از طریق قرار داد های بلند مدت با عرضه کنندگان و توزیع کنندگان آن وظایف را انجام می دهد. وظایف در سراسر جهان پراکنده است و سازمان ها به ادارات مرکزی کوچکی تبدیل شده اند که از طربق شبکه های الکترونیکی به صورت یک واسطه بر عملیات نظارت دارد و آنها را هدایت می کند.

معایب ساختار شبکه ای

1.وجود شرکای فراوان میتواند منبعی برای بی ثباتی باشد

2.به علت تخصصی شدن میتواند به یک شرکت شبح گونه تبدیل شود

 


امروزه موفقیت یک سازمان به توانایی مدیریت در استفاده از روش هایی بستگی دارد که می توانند از منابع به اصطلاح سرمایه انسانی استفاده کنند(Edvinsson, Malone, 2001). سوء تفاهم گسترده در مورد مفهوم مربیگری بوجود آمده است. از یک طرف ، این روش هنوز در حال تحول ، تغییر و توسعه است. از طرف دیگر ، اصطلاح مربیگری بسیار مورد استفاده قرار گرفته است. در بسیاری از شرکت ها ، تقریباً به همه چیز مربیگری گفته می شود: رفتار شایسته کارمندان، ارائه بازخورد، آموزش، توضیح انگیزه‌ها برای تصمیم‌گیری. همچنین تمایل به جایگزینی کلمه "برتر" با کلمه "مربی" وجود دارد. کارول ویلسون توضیح می دهد که اصطلاح مربیگری نیز شک بزرگی را ایجاد می کند به این دلیل که لغت نامه ها هنوز این اصطلاح را با عبارات معانی روشن مانند "معلم" یا "مربی" برابر می‌دانند (Wilson,2010). مربیگری یک استراتژی مؤثر برای بهبود عملکرد است که در بسیاری از حرفه های پرمصرف از جمله دو و میدانی ، موسیقی ، تجارت و آموزش مورد استفاده قرار می گیرد(Gawande,2011). مربیگری بر توسعه یک فرد از یک مهارت خاص به شیوه‌ای تمرکز می‌کند که فرد را قادر می‌سازد تا رفتار خود را تحت اراده خود تغییر دهد(Knight,2016). طرز فکر مربیگری، بهبود عملکرد افراد را در تمام سطوح تجربه ارتقا می‌دهد؛ مبتدیان و متخصصان می‌توانند از آموزش بهره‌مند شوند، زیرا اهداف یادگیری به طور خاص برای افراد مناسب هستند.  هدف اصلی مربیگری ، توسعه پتانسیلهای سازمانی از طریق توسعه کارمندان و تمام تیم‌ها می‌باشد. مسیری که منجر به آن هدف می شود با ویژگی های فرآیند مربیگری توصیف می‌شود. این امر با استفاده از اصول و تکنیک های مشخص صورت می‌گیرد . علاوه بر این ، رابطه مربی و مشتری برای موفقیت مربیگری از اهمیت اساسی برخوردار است. این امر بر مبنای: اعتبار، مشارکت ، اعتماد و مسئولیت هر دو طرف است. مربیگری نوع خاصی از مکالمه است که به مهارتهایی از جمله: گوش دادن فعال ، پرسیدن سؤالات باز ، استفاده ماهرانه از نفسیر ، تأمل ، بازخورد ، تنظیم لحن و سرعت گفتار با مشتری و غیره نیاز دارد (Wilson,2010). برای فرایند مربیگری مهم است که مشتری اعتماد به نفس داشته باشد ، یعنی اعتماد داشته باشد که می تواند کاری انجام دهد. برای به دست آوردن چنین اعتماد به نفس ، باید فضایی ایجاد شود تا اشتباهاتی را که توسط کارکنان یک سازمان انجام می شود انجام دهند ، زیرا اشتباهات همان چیزی است که چالش های جدید را در پی دارد. با اشتباهات باید به عنوان منبع یادگیری رفتار شود (2010Wilson,).مسئله مهم دیگر اطمینان به موفقیت است: مشتری می تواند به توانایی های خود اعتقاد داشته باشد اما اگر سازمان فرصتی برای استفاده از آنها به مشتری ندهد ، مشتری هرگز باور نخواهد کرد که قادر به دستیابی به هدفی است. . یک سازمان عالی برای استفاده از مربیگری یک سازمان یادگیرنده و هوشمند است که هم دانش و هم تغییر در آن به صورت کارآمد و مؤثر مدیریت شود (Senge، 1998)

ICF مربیگری را به عنوان مشارکت با مشتری در یک فرایند فکری و خلاق تعریف می کند که به آنها الهام می بخشد حتی در مواجهه با پیچیدگی و عدم اطمینان که در بسیاری از مکانهای کاری رایج است که در حال جنگ با استعداد هستند و درگیر جنگ می شوند.

ICF مربیگری را به عنوان شراکت با مشتریان در فرآیندی خلاق و خلاق تعریف می‌کند که الهام‌بخش آن‌ها برای به حداکثر رساندن پتانسیل شخصی و حرفه‌ای آن‌ها حتی در مواجهه با پیچیدگی و عدم اطمینان است که امروزه در بسیاری از محیط‌های کاری درگیر با جنگ برای  استعداد رایج است .

مربیگری مشاوره نیست.

مشاوران به دلیل تخصص خاصی که دارند استخدام می شوند. اغلب آنها شیوه های یک شرکت را ارزیابی می کنند و راه حل های پیشنهادی برای بهبود ارائه می دهند. مربیگری ، از سوی دیگر ، یک فرایند مبتنی بر اکتشاف است که در آن مشتری به ایجاد راه حل در درون خود سوق داده می شود و برای اجرای آن پاسخگو است. این کارمندان را قادر می سازد به جای انجام توصیه های شخص دیگر ، راه حل های خلاقانه ای را به تنهایی تولید کنند. بنابراین ، مربیگری یک راه حل بلند مدت را ارائه می دهد ، زیرا کارمندان را برای مواجهه با چالش های حال و آینده مجهز می کند.

مربیگری مشاوره نیست.

مربیگری در آینده متمرکز است، در حالی که درمان اغلب بر روی درد و یا چالش‌های فعلی متمرکز است. درمان با درد التیام، اختلال عملکرد و درگیری سر و کار دارد. نتایج درمانی اغلب شامل حالت‌های احساسی / احساسی بهبود یافته می‌شوند. در حالی که احساسات / احساسات مثبت ممکن است نتیجه طبیعی مربیگری باشند، تمرکز اصلی بر ایجاد استراتژی‌های عملی برای رسیدن به اهداف خاص است.

مربیگری(کوچینگ) استاد- شاگردی (منتورینگ) نیست.

منتورینگ  از تجربه شخصی خود یا در یک زمینه خاص از توسعه شغلی راهنمایی می کند. اگرچه برخی مربیان منتورینگ را به عنوان بخشی از مربیگری خود ارائه می دهند ، مانند منتورینگ  مربیان جدید ، مربیان به طور معمول منتورهایی  برای مربیان آنها نیستند.

چرا مربیگری مؤثر است؟

شرکت های بسیار مشهور درک کرده اند که مربیگری ابزاری مؤثر برای پیشرفت کار و دستیابی به اهدافشان است. شرکتهای بزرگ از بخشهای مختلف تجاری برای بهبود مشاغل خود از جمله IBM ، Nike ، Verizon و Coca-Cola Enterprises به سمت مربیگری روی آورده اند. مربیگری در یک فرهنگ جدید شرکتی مؤثر است و به مقابله با تغییرات پیچیده شغلی و عملکرد دقیق رهبری کمک می کند. اکنون بیش از هر زمان دیگری ، یک سازمان ضروری است که از یک بازار جهانی در حال تغییر و تحول جلوتر بماند. مربیگری به سازمانها کمک می کند تا روشهای پایدار و در عین حال عملی را برای دستیابی به اهداف استراتژیک کسب و کار ، گردش کار پایدار و حفظ سطح بالایی از رضایت مشتری ایجاد کنند. مانند اکثر سازمان ها ، شما با منابع کمتری احتمالاً با مطالبات زیاد روبرو هستید. مشاغل کاهش یافته ، بار کار سنگین تر است ، مسئولیت ها گسترده تر هستند و فشار می تواند فلج کننده باشد اما مربیگری به غلبه بر این تغییرات پیچیده شغلی کمک می کند. این که آیا تنظیم آن با ادغام و مالکیت ، ایجاد استخدامهای جدید یا مدیریت انتقال کار در مدیریت ، تأثیرات مربیگری بسیار ارزشمند و گسترده است.

مربیگری در حال ایجاد یک فرهنگ شرکتی جدید است که بهره‌وری را با تغییر آن از فرماندهی و کنترل به هم‌کاری و خلاقیت افزایش می‌دهد. مربیگری به تسهیل آموزش اجرایی و آموزش و به ادغام نوآوری و فن‌آوری در یادگیری سازمانی کمک می‌کند. این کمک به نزدیک کردن شکاف بین کارمندان جوان‌تر و افراد باتجربه کسب‌وکار با قدرت بخشیدن به کارمندان و تشویق خلاقیت و همکاری کمک می‌کند. این تعامل فزاینده با کارمندان نسل هزاره برای فرهنگ‌های سازمانی ضروری است تا با روندهای صنعت مانند رسانه‌های اجتماعی به جلو حرکت کنند. علاوه بر این، با توجه به اینکه مربیان شبکه‌های گسترده تری دارند، مربیان می‌توانند در تسهیل معرفی در شبکه‌های شرکت کمک کنند.

مربیگری عملکرد رهبری را به طرز چشمگیری بهبود می بخشد. این امر با تقویت توانمندی کارکنان با اعتماد به نفس می تواند مهارت های ارتباطی و سخنرانی های  عمومی را ارتقا بخشد. همچنین به کارمندان در هدایت ت سازمانی با تنظیم دقیق مهارت‌های گوش دادن خوب و کمک به آن‌ها برای پذیرش بازخورد همکاران کمک می‌کند.

مزایای مربیگری

مربیگری حرفه ای صریحاً اهداف حداکثری را هدف قرار می دهد. در قلب مربیگری فرایندی خلاقانه و اندیشمندانه است که از افراد پشتیبانی می کند تا با اطمینان بیشتری به دنبال ایده های جدید و راه حل های جایگزین با انعطاف‌پذیری بیشتر باشند.

در مواجهه با عدم اطمینان ناشی از کاهش نیروی کار و سایر عوامل ، انتظارات از نیروی کار که در یک شرکت رنج می ماند بسیار زیاد است. بازگرداندن اعتماد به نفس برای مواجهه با چالش ها برای برآورده کردن خواسته های سازمانی بسیار مهم است.

 

منابع

 

-Kołodziejczak, M.2015. Coaching Across Organizational Culture.Procedia Economics and Finance 23, 329 – 334.

-Pradarelli,  J. C., Yule, S., Smink, D. S.2020. Performance Coaching for Practicing Surgeons Enhancing Clinical Performance, Well-Being, and Trainee Experience, Journal of Surgical Education.

- International Coach Federation.2016. Need Coaching?Icf, https://www.scrumandkanban.co.uk/wp-content/uploads/2016/09/NeedCoaching.pdf

 

 


MOOC (دوره های گسترده باز آنلاین) به عنوان یک نوآوری آموزشی ، در سالهای اخیر مورد توجه معلمان ، دانش آموزان و مسئولان قرار گرفته است. چندین مزیت وجود دارد که به محبوبیت MOOC کمک می کند. اولا ، با شیوع اینترنت ، MOOC این توانایی را دارند که به مقیاس گسترده ای از فراگیران جهانی از کشورهای مختلف ارایه کند(Barclay & Logan, 2013). این بدان معنی است که هر فراگیر از هر نقطه از جهان با دسترسی به اینترنت می تواند دوره های دانشگاه های معتبر جهان را بگذراند. ثانیا ، از آنجا که یادگیری در MOOC ها اغلب رایگان است ، برای فراگیران به ویژه در کشورهای در حال توسعه که دسترسی به منابع آموزشی محدود باشد ، می تواند مقرون به صرفه باشد (Kennedy, 2014). سوم اینکه، MOOCs با انواع مختلفی از انتخاب‌ها برای برآورده کردن علایق و نقاط قوت فراگیران فراهم می‌کنند (Means et al , 2009). و بدین ترتیب نیازهای ﺁموزشی ﺁنها برﺁورده شود. در نهایت، MOOCs وعده می دهند که با کمک به فراگیران در کشورهای در حال توسعه برای دسترسی به مواد ﺁموزشی با کیفیت به برابری ﺁموزشی بپردازد (Barclay & Logan, 2013) . برخلاف این پیش بینی های خوش بینانه ، گزارش های اخیر نشان می دهد که نرخ ترک تحصیل برای فراگیران MOOC زیاد است. به عبارت ساده ، دیدگاه MOOC به عنوان ارائه دهنده منابع یادگیری رایگان یا کم هزینه برای همه  هنوز واقعیت نداشته است. مطابق نظرسنجی انجام شده توسط Jordan (2013) ، میانگین نرخ تکمیل برای 91 دوره MOOC ، 6.5٪ بود ، و تعداد ثبت نام ها با گذشت زمان شروع دوره ها کاهش می یابد. تحقیقات پیشین مورد انتقاد قرار گرفته‌است که MOOC فاقد تعامل است و قادر به ارایه پشتیبانی آموزشی و خارجی کافی در طول فرآیند یادگیری نمی‌باشد (Hew & Cheung, 2014). علاوه بر این ، مشخص شد که پذیرش MOOC به ویژه در کشورهای در حال توسعه نسبتاً کم بوده است. گزارش های گذشته نشان می دهد که فراگبران در آسیا ، آفریقا و آمریکای لاتین تنها نیمی از احتمال ادامه تحصیل در MOOC نسبت به فراگیران  آمریکای شمالی ، اروپا و اقیانوسیه دارند& Halawa, 2015) (Kizilcec . به طور خلاصه ، حتی اگر MOOC ها توسط مربیان مطلوب و بالقوه ضروری تلقی شوند ، پذیرش MOOC به ویژه در مناطق خاص به همان اندازه که انتظار می رود رایج نیست. از این رو ، درک محرک ها و موانع مؤثر در تصویب MOOC در آن مناطق جغرافیایی باعث روشنگری خواهد بود. بیشتر تحقیقات تجربی در مورد MOOC با محوریت مناطق پیشرفته تر مانند آمریکای شمالی و اروپا ، در حالی که وضعیت کشورهای در حال توسعه به نوعی مورد غفلت قرار گرفته است (Veletsianos & Shepherdson, 2016). در واقع ، درک عوامل تأثیرگذار در زمینه پذیرش MOOC برای مربیان  ، دانشگاه ها و کسب وکارهای MOOC بسیار مهم است. بینش های بدست آمده پیشنهادات و راهنمایی هایی را برای ترویج انتشار MOOC در بین یادگیرندگان بالقوه ارائه می دهد. به طور خاص ، برای فراگیران کشورهای در حال توسعه که محدود به محیط های اجتماعی و اقتصادی هستند ، درک عوامل مؤثر در تصویب MOOC ها به احتمال زیاد در غلبه بر موانع بالقوه و ترویج تصویب MOOC کمک می کند که در نهایت به پرکردن  شکاف دیجیتال کمک خواهد کرد (Liyanagunawardena et al., 2013). تحقیقات در مورد تصویب MOOC را می توان به دو جریان طبقه بندی کرد: محرک ها و موانع. عوامل مختلفی با تصویب MOOC فراگیران در ارتباط است ، از این طریق برخی به تسهیل پذیرش MOOC کمک می کنند ، در حالی که برخی دیگر این روش را منع می کنند  (e.g., Hart, 2012; Hew & Cheung, 2014) .  از نظر مطالعات محرک ها  ، Kop (2011) نتیجه گرفت که قابلیت اعتماد به نفس ، سواد انتقادی و حضور اجتماعی مربیان  و شرکت کنندگان می تواند مشارکت و تعامل افراد را در فعالیتهای یادگیری آنلاین تشویق کند. از طریق شناسایی داده ها  از۴۴  موک(MOOC)،

Evans et al (2016) مشخص شد که خصوصیات  فراگیران و سخنرانی‌ها به پذیرش و ادامه یادگیری MOOC مربوط است. بطور مشابه، (۲۰۱۶)Pursel et al  دریافتند که دیدگاههای ویدیویی و مشارکت در نظرسنجی  پیش‌بینی‌کننده جدی تکمیل  MOOC بودند. در همین حال ، گروه دیگری از محققان به بررسی موانع تصویب MOOC پرداختند. به عنوان مثال ، Fini (2009) دریافت که محدودیت های زمانی ، مهارت های فن آوری و مشکلات زبان موانع اصلی تأثیر MOOC توسط فراگیران است. Hew and Cheung(2014) دریافتند که دلایل عبارتند از فقدان انگیزه، عدم موفقیت در درک محتوای، فقدان دستورالعمل، و داشتن اولویت‌های دیگر. از طریق تحلیل داده‌های ثانویه جمع‌آوری‌شده از پلت فرم MOOC، Semenova and Rudakova (2016) سه نوع مانع از جمله فقدان دانش موضوعی، سطح تحصیلات و تجربه ناکافی با MOOCs را شناسایی کرده‌اند. MOOC بعنوان یک نوآوری آموزشی در نظر گرفته می‌شود (کندی، ۲۰۱۴)، و نوآوری آموزشی یک نمونه از نوآوری در کل است (راجرز، ۲۰۰۳). بنابراین مطالعه MOOC از طریق ذره بین تحقیقات اتخاذ نوآوری می‌تواند در اتخاذ MOOCs مؤثر واقع شود.

مهم‌ترین طبقه‌بندی آموزش MOOC ، دو نوع اصلی از MOOCs وجود دارد که هر کدام یک رویکرد آموزشی خاص را تعیین می‌کند: کانکتیویست یا cMOOC که با اصول تربیتی یادگیری اجتماعی هدایت می‌شوند، و xMOOC  متمرکز بر روی ویدیو، متکی بر محتوای سخنرانی و ارزیابی خودکار هستند.

MOOC های کانکتیویستی (cMOOC) توسط اصول صریح اتصال گرایی هدایت می شوند: اتصال، استقلال، تنوع، گشودگی و تعامل (Bell 2010)  و انتظار می رود با استفاده از سایت های شبکه های اجتماعی رایگان، ویکی ها و وبلاگ ها میزبان شود(Rodriguez 2013) .چهار اصل مهم طراحی cMOOC به طور کلی تصدیق می شود (Bates, 2014; Kop, 2011):

cMOOC

Connecticist MOOC (cMOOCs) توسط اصول صریح اتصال: استقلال ، تنوع ، بازبودن  و تعامل (بل 2010) هدایت می شود و انتظار می رود با استفاده از سایت های شبکه های اجتماعی رایگان ، ویکی ها و وبلاگ ها میزبان شود (رودریگز 2013). چهار اصل مهم طراحی cMOOC به طور کلی تصدیق می شود (بیتس ، 2014 ؛ Kop ، 2011):

استقلال یادگیرنده: فراگیران چه محتوا یا مهارتهایی را که می خواهند بیاموزند ، انتخاب می کنند و این باعث می شود یادگیری شخصی بدون برنامه درسی رسمی انجام شود.

تنوع: فراگیران از ابزارها و محتوای متنوعی استفاده می‌کنند و در سطوح دانش متفاوت هستند.

تعامل: فراگیران با یکدیگر همکاری ، تعاون  و ارتباط برقرار می کنند و نتیجه آن دانش جدید  است

بازبودن : فراگیران به محتوا ، فعالیت ها و ارزیابی دسترسی آزاد دارند

xMOOC

 XMOOCs با مرحله یادگیری مرحله ای، شکستن محتوا به مرحله کوچک، بازخورد و تعامل محدود، ساعات اداری از پیش تعیین شده برای سوالات دانشجویان و رویکردهای ارزیابی مبتنی بر معیار شناخته می شود (Ebben and Murphy 2014) .     xMOOCها از مدل طراحی دوره مشابه بسیاری از دوره های آموزش عالی دانشگاهی پیروی می کنند. طراحی دوره ها برخلاف cMOOC ، مبتنی بر مسیرهای یادگیری خطی ، محوایی و مبتنی بر هدف است. xMOOC ها محتوای دوره را با لیستی از موضوعات ، خوانش ها و فیلم های سخنرانی کوچک ارائه می دهند . فراگیران از طریق ترکیبی از آزمونها ، تکالیف و امتحانات نهایی ارزیابی می شوند و فرم امتحان بیشتر سؤالاتی با جواب کوتاه یا چند گزینه است. محبوب ترین روش ارائه مطالب دوره با سخنرانی های ویدئویی از پیش ضبط شده است که به طور معمول بین 3 تا 15 دقیقه طول می کشد

(Bulfin, Pangrazio and Selwyn 2014; Hew and Cheung 2014).

 

منابع

Ma L, Lee CS. Investigating the adoption of MOOCs: A technology–user–environment perspective. J Comput Assist Learn. 2019;35:89–98. https://doi.org/10.1111/jcal.12314

Admiraal W, Huisman B and Pilli O, Assessment in Massive Open Online Courses”, Electronic Journal of e-Learning, Volume 13 Issue 4, 2015, (pp207-216), available online at www.ejel.org

 


یادگیری خرد یا میکرولرنینگ 

میکرولرنیگ به بیان ساده، آموزش است که در مقایس کوچک است که محتوای آموزشی به بخش های کوچک و اصطلاحاً کپسولی تولید و ارائه می شود. برای مثال اگر شما یک فیلم آموزشی ۶۰ دقیقه ای دارید و تماشای آن در یک ساعت ممکن است شما را خسته کند، میکرو لرنینگ آن را به بسته های کوچک ۵ تا ۶ دقیقه ای تبدیل می کند. علاوه بر فیلم، محتواهای آموزشی دیگر مانند متون کتاب ها، جزوات، بازی ها و غیره نیز با این روش به بخش های کوچک و ساده ای تبدیل شده که ذهن انسان به راحتی می تواند آنها را تجزیه و تحلیل کرده و در خود به شکل طولانی مدت جای دهد.

ویژگی‌های میکرو لرنینگ چیست؟

کوتاه است؛
آسان و سریع است؛
قابل بازگشت است و خطی نیست؛
در دستگاه‌های مختلف در دسترس است؛
به آسانی قابل دستیابی است؛
به آسانی می‌توان آن را به‌روز کرد؛
جذاب است؛
به سرعت تمام می‌شود؛
توسط خود شاگرد اعمال می‌شود.

متد آموزشی میکرولرنینگ دارای ویژگی‌هایی است که این روش را به استراتژی آموزشی ایده‌ال و مناسب برای همه تبدیل کرده است، این ویژگی‌ها عبارتند از:

- 1دستیابی به یک هدف آموزشی در هر مبحث

در حالی که دوره‌های آموزش الکترونیکی (آنلاین) با چند هدف آموزشی سروکار دارند، آموزش خرد تنها با یک هدف اجرایی در هر واحد آموزشی سر و کار دارد. این تضمین می‌کند که آموزش گیرندگان قدم‌به‌قدم پیش رفته و قبل از برداشتن گام بعدی به خوبی مبحث مورد نظر آموزشی را درک کنند.

 - 2فراهم کردن اطلاعات به صورت هدفمند

همانطور که می‌دانید هر برنامه آموزشی شامل دو نوع اطلاعات است:

  • اطلاعاتی که دانستن آنها اامی است.
  • اطلاعاتی که دانستن آنها بهتر است.

در حالی که آموزش الکترونیکی هر 2 مورد را پوشش می دهد، میکرولرنینگ اغلب اطلاعاتی را ارائه می دهد که دانستن آن‌ها اامی است. این موضوع موجب صرفه جویی قابل توجهی در زمان می‌شده و همچنین موجب خاص شدن واحد‌های آموزش خرد و هدفمند شدن اطلاعات می‌گردد. این روند باعث می شود ابهامات در مورد مهم بودن یا نبودن اطلاعات برطرف گردد و تنها اطلاعاتی را ارائه می‌دهد که برای انجام کار مورد نیاز هستند.

 - 3فراهم کردن بازه‌های زمانی کوتاه برای توجه و یادگیری

آموزش خرد در قالب ویدئو، پادکست، پی دی اف (PDF) تعاملی و اینفوگرافی، تنها با یک هدف اجرایی در هر واحد آموزشی و اطلاعات هدفمند، طوری ساختاردهی شده است که لازم نیست آموزش گیرندگان زمانی بیش از 8 الی 10 دقیقه جهت تکمیل یک واحد صرف کنند. معمولا این زمان ممکن است بسیار کمتر از مقدار ذکر شده نیز باشد. این مشخصه از میکرولرنینگ موجب مطلوب شدن آن برای افراد پرمشغله امروزی با بازه‌های توجه کوتاه و برنامه های زمانی فشرده شده است.

- 4 قابل دسترسی در تمامی دستگاه‌های تلفن‌های همراه

برای دسترسی به یک واحد میکرولرنینگ همیشه به یک رایانه نیاز نیست. معمولاً تمامی واحد های میکرولرنینگ طوری طراحی شده اند که افراد بتوانند از طریق هرگونه ابزارِ همراه اعم از تلفن‌های هوشمند، تبلت ها، نوت بوک یا آیپد ها به آن‌ها دسترسی داشته باشند. همچنین، مدت زمان کوتاه واحد ها آن‌ها را برای دسترسی از طریق موبایل مناسب کرده است.

- 5 ارائه در قالب های متنوع

میکرولرنینگ ااماً به صورت دوره‌های آموزش الکترونیکی رایجی که از قبل تا به امروز وجود داشته، ارائه نخواهد شد. آن‌ها می توانند واحد های آموزشی مستقل در هر قالبی از جمله ویدئو کوتاه، اینفوگرافی، پادکست، پرسشنامه کوتاه، سناریو، موشن گرافیک، PDF های تعاملی، یا بازی باشند. این تنوع باعث برطرف ساختن یکنواختی در برنامه های آموزشی شده و سطح علاقه آموزش گیرندگان را افزایش خواهد داد.

- 6قابل استفاده در مراحل مختلف چرخه آموزش

مزیت میکرولرنینگ این است که شما می‌توانید آن را به عنوان یک ساز‌و‌کار آموزش مستقل یا در ترکیب با استراتژی کلی آموزش مورد نظرتان و در هر مرحله از چرخه آموزش و یادگیری استفاده کنید.

چرخه آموزش شامل سه مرحله زیر است که میکرولرنینگ می‌تواند برای هر سه مرحله یا هر مرحله به صورت جداگانه استفاده شود.

ارائه‌ی یک پیش آزمون قبل از برنامه آموزشی اصلی جهت سنجش دانش قبلی آموزش گیرندگان یا به جهت
مطلع ساختن افراد از چیزی که می توانند از دوره انتظار داشته باشند (پیش آموزش).

فراهم آوردن منابع، مثال‌ها و فعالیت‌های بیشتر در مدت دوره آموزشی.

تقویت و تثبیت دانش پس از دوره آموزشی (پس آموزش).

  - 7انعطاف پذیری میکرولرنیگ در شیوه ارائه که می‌تواند به صورت مستقل یا بخشی از یک منبع آموزشی بزرگتر باشد

بخش‌های میکرولرنینگ می‌توانند مستقل، بدون نیاز به دسترسی به هیچ واحد آموزشی دیگر جهت درک موضوع باشند همچنین می‌توانند از آموزش‌های معمولی پشتیبانی کنند و تعاملات را به ارتباطات یک طرفه اضافه کنند.

بنابراین این ویژگی‌های منحصر به فرد میکرولرنینگ اعم از:

  • ارائه محتواهای کوتاه و پرمغز در بستر زمانی کوتاه
  • ارائه اطلاعات هدفمند
  • امکان دسترسی از طریق هر کدام از ابزارهای موجود
  • پشتیبانی از آموزش به صورت اقدام محور و قابلیت قرارگیری در هر مرحله از چرخه آموزش

موجب شده است تا این روش به یک راهکار آموزشی فوق العاده برای افراد تبدیل شود. از همه مهم‌تر میکرولرنینگ کمک می‌کند تامنحنی فراموشی به منحنی به خاطر سپاری تغییر کند.

دلایل اهمیت میکرو لرنینگ

علم روانشناسی ثابت کرده مطالبی که از طریق سرگرمی و تفریح در ذهن افراد جای می‌گیرد، تا مدت‌ها در آن باقی‌مانده و فرد آن‌ها را فراموش نمی‌کند. یکی از دلایل اهمیت این شیوه آموزشی جذاب بودن و سرگرم‌کننده بودن آن برای افراد است. در واقع این شیوه آموزشی کاملاً بر اساس سازوکار ذهن انسان‌ها طراحی‌شده تا ذهن بتواند به‌راحتی آن را دریافت کرده و در حافظه طولانی‌مدت خود جای دهد.

اهمیت دیگر این شیوه آموزشی در دسترس بودن همیشگی آن است. ممکن است شما بخواهید زمانی که در مترو یا تاکسی نشسته‌اید از یک فایل آموزشی مانند فیلم و یا محتوای صوتی استفاده کنید. فایل‌های آموزشی میکرو لرنینگ با توجه به کم‌حجم بودن همیشه در دسترس افراد قرار می‌گیرد. شاید تلفن همراه شما حافظه کافی برای ذخیره یک فیلم حجیم و چندساعته را نداشته باشد، اما شما به‌راحتی می‌توانید چند فایل کوتاه کپسولی را در تلفن همراه خود ذخیره کرده و در هر زمان که می‌خواهید از مطالب آموزشی آن استفاده کنید

از روش میکرولرنینگ در چه جاهایی استفاده می‌شود؟

همانطور که میدانید در محیط‌های رسمی آموزشی مثل مدارس، دانشگاه ها، موسسات تحت نظر وزارت علوم و سازمان‌ها اصلا شاهد ارائه مباحث از طریق این متد نیستیم. اما اگر کمی جستجو کنید متوجه می‌شوید که استفاده از این متد آموزشی کاربردی و جذاب توسط آکادمی‌های معتبری که در سراسر دنیا در حال برگزاری آموزش‌های آنلاین هستند رو به افزایش است.

از طرف دیگر این متد آموزشی برای کسب‌و‌کارهایی که نیاز به آموزش مداوم از جمله زمینه‌هایی مثل فناوری اطلاعات، خدمات مشتری یا فروش دارند، به خوبی کار می کند.

مزایا میکرو لرنینگ چیست؟

. 1گستردگی نحوه ارائه

آموزش خرد به وسیله انواع سیستم عامل‌ها قابل ارائه است و می‌توان کلاس‌های آن را به صورت آنلاین برگزار کرد.

ضمناً این شیوه آموزشی در انواع پلتفرم‌ها از جمله رسانه‌های اجتماعی و انجمن‌های آنلاین قابل راه‌اندازی است.

. 2حذف محدودیت زمان و مکان

یعنی شما در هر زمان و هر کجا که باشید می‌توانید مفاد آموزشی خود را دریافت کنید، تمرینات را انجام دهید، نمره خود را ببینید، با نقاط ضعف و قوت خود آشنا شوید، و در نهایت دانش و مهارت‌های‌تان را افزایش دهید.

در Microlearning نیاز به حضور فیزیکی استاد و دانشجو در کلاس درس از میان رفته و یادگیری در محیط های غیردرسی امکان‌پذیر شده است

. 3به یادآوری آسان

در میکرو لرنینگ مواد آموزشی به بخش‌های کوچکتری تقسیم می‌شود و این باعث می‌گردد افراد بتوانند به راحتی محتواهای تکه تکه شده را یاد بگیرند و مجدداً به یاد آورند.

. 4امکان ارائه مفاد آموزشی به صورت شخصی شده

در میکرو آموزش، یادگیرنده‌ها می‌توانند درس‌هایی را که دقیقاً برای رفع نیازهای آنها طراحی شده دریافت دارند.

در این صورت، اشتیاق و انگیزه آنها برای فراگیری افزایش می‌یابد.

اصولاً هر چه این اطلاعات، بیشتر شخصی شده و مطابق با نیازهای کاربر باشد، این احتمال که وی به بخش‌های پیشرفته دوره برسد و یادگیری‌های خود را ادامه دهد، افزایش می‌یابد.

این شیوه مزایایی برای اساتید نیز به همراه دارد که از آن جمله می‌توان به این موارد اشاره کرد: آسانی جابجایی مفاد آموزشی، هزینه کمتر تولید محتواهای آموزشی نسبت به شیوه سنتی، حذف زحمت حضور رسمی در کلاس‌های درس و غیره.

معایب میکرولرنینگ

فقدان تحقیقات :تحقیقات کافی در خصوص اینکه آیا یادگیری خرد برای دستیابی به اهداف آموزشی بلندمدت مناسب است یا خیر، صورت نگرفته است.

قطعات آموزشی :برای اهداف آموزشی بلندمدت ممکن است قطعات آموزشی در کنار هم قرار بگیرند که با هم سنخیتی ندارند.

فقدان به هم پیوستگی شناختی :نمی‌توانیم مطمئن شویم که فراگیران به خوبی محتوا را از یادگیری خرد به هم پیوند می‌دهد تا یک مدل ذهنی مناسبی بسازند.

احتمال سردرگمی: در صورتی که میکرولرنینگ شامل طیف متنوعی از فرمت‌ها باشد، برخی فراگیران ممکن است در سوئیچ کردن بین آنها دچار مشکل شوند.

برای مفاهیم پیچیده مناسب نیست: واحدهای یادگیری خرد برای ارائه اطلاعات ساده بسیار خوب است، اما وما برای مفاهیم پیچیده بهترین انتخاب نیست. امکان‌پذیر است اما به تلاش بیشتری نیاز دارد. برای مثال، نیاز دارید مفهوم را به بخش‌های ساده تقسیم کنید. یک دوره آموزشی کوچک راه بسیار خوبی برای دستیابی به چشم‌انداز خوب به موضوع است.

مناسب آموزش عمقی نیست: اگر موضوعی دارید که نیازمند مطالعه عمقی است، ممکن است میکرولرنینگ بهترین رویکرد برای شما نباشد. برای مثال می‌توانید از آن برای یادگیری مکالمه آلمانی استفاده کنید، اما نه برای مطالعه ادبیات آلمانی. در بسیاری زمینه‌ها، به خصوص آموزش کسب و کار، یک دوره کوتاه آموزش خصوصی چیزی است که شما نیاز دارید.

فراگیران موقتی: اگر فراگیران بدانند ملاقات‌هایشان کوتاه مدت خواهد بود، ممکن است از پردازش کل محتوای دوره خودداری کنند.

موانع تکنولوژی :از آنجا که بسیاری از دوره‌های یادگیری خرد به بهترین نحو توسط تکنولوژی‌های وب ارائه می شود، و اغلب برای تبلت یا گوشی‌های هوشمند نیز بهینه‌سازی شده‌اند، گویی این یک حکم قطعی است که فراگیران با تکنولوژی‌ها راحت هستند. این بدان معنا نیست که دیگر اهمیتی به میکرولرنینگ ندهیم، بلکه نشان می‌دهد جایگاه خاصی در طیف وسیع روش‌های آموزش مجازی دارد.

استفاده از میکرولرنینگ در آموزش شرکتی

موفقیت یادگیری خرد یک دلیل کاملا ساده دارد. میکرولرنینگ برپایه آن است که چطور مغز ما اطلاعات را نگه می‌دارد. مغز بشر طوری طراحی شده است که اطلاعات را وقتی در قطعات کوچک ارائه می‌شود، نگه دارد، در حالی که بیشتر ماژول‌های شرکتی صفحات متنی زیادی هستند که فراگیر را گیج می‌کند و حداقل به خاطرسپاری را دارد. ماژول‌های میکرولرنینگ اطلاعات متمرکز، کوچک و لیزری ارائه می‌دهد با اهداف خاص، که حفظ آن نیز آسان است. به همین خاطر است که میکرولرنینگ در میان مدرسان شرکتی بسیار محبوب شده است و ارزش افزوده‌ای برای هر برنامه آموزشی شرکتی است.

یادگیری خرد وما به معنای کوتاه کردن محتوا به نکات مرتبط با هم نیست، بلکه چیزهای بیشتری را دربر می‌گیرد. متن، گرافیک، ویدیو، آزمون، مکانیک بازی و زیرمجموعه‌های آنها همگی بخشی از یادگیری خرد هستند، تا زمانی که بدانید چطور برای کسب بیشترین مزایا از آنها استفاده کنید. در واقع، موفقیت ماژول میکرولرنینگ در این است که چطور ابزارهایی که در بالا گفته شد، به کار گرفته شوند. ما در خصوص 5 روش استفاده از میکرولرنینگ در آموزش شرکتی بحث می‌کنیم:

آزمون‌ها و ارزیابی‌ها

هرچقدر بهتر فراگیران خود را بشناسید، بهتر می‌توانید ماژول آموزش و توسعه برای آنها طراحی کنید. پیش از شروع به انتقال دانش جدید به کارمندان سازمان، عاقلانه است که بفهمید در حال حاضر آنها چه می‌دانند. بهترین نقطه شروع این است که برنامه یادگیری خرد در پیش ارزیابی دانش فراگیران هدف‌گذاری شود، به خصوص اگر در فرمت آزمون ارائه شود. آزمون‌ها بهترین راه برای تست دانش کنونی فراگیران است، و سپس از آن برای ساخت ماژول میکرولرنینگ شخصی‌تر که خلاءهای دانش و مهارت آنها را پر کند، استفاده کنید. آزمون‌ها و ارزیابی‌ها باید در طول آموزش جا به جا استفاده شوند تا دانش جدید فراگیران آزموده شود.

ویدیوها

مسلما وقتی صحبت از ماژول‌های آموزش مجازی می‌شود، ویدیو نقش مهمی ایفا می‌کند. صرف‌نظر از اینکه این رسانه در حال حاضر بیشترین میزان درگیر کردن مخاطب را دارد، از آنجایی که اطلاعات بصری بهتر از اطلاعات متنی یا شنیداری در ذهن مخاطب می‌ماند، ویدیو در یادگیری افراد موثرتر است. این گویای این حقیقت است که ویدیوهای کوتاه بهتر از عکس یا پست‌های متنی در رسانه‌های اجتماعی است. به همین شکل، باید در ماژول‌های یادگیری خرد نیز از ویدیوهای کوتاه استفاده کنید تا رویه‌های مرحله به مرحله، ویژگی‌های محصول یا یک ماشین، مفهوم و مانند آن نشان داده شود. اما نباید در استفاده از ویدیو زیاده‌روی کنید، چرا که برخی فراگیران متن و صورت را ترجیح می‌دهند و بدین شکل بهتر یاد می‌گیرند.

اینفوگرافی‌ها

احتمالا اینفوگرافی را در مازول‌های آموزش مجازی زیاد می‌بینید و این یک دلیل خوب دارد: در جمع‌بندی پاراگراف‌های بزرگ و متن‌های سنگین از طریق ارائه‌های تصویری چون نمودار، گراف، آی و تصاویر بسیار کمک‌کننده است. امروزه گیف و موشن‌گرافی‌ها در ماژول‌های میکرولرنینگ بسیار محبوب شده‌اند، چرا که به توجه و یادگیری فراگیران به طور موثری کمک می‌کند. توصیه می‌شود هر زمان می‌خواهید چگونگی به کار بستن یک مهارت یا دانش خاص را نشان دهید، استفاده از این ابزارها می‌تواند نتیجه بهتری داشته باشد.

اسناد تعاملی

PDF های تعاملی می‌توانند شامل لینک‌هایی به دیگر منابع باشند، برای فراگیرانی که نیاز به دانش عمیق‌تری نسبت به موضوع دارند، از طرفی لینک به ویدیو به عنوان یک رسانه محبوب نیز امکان‌پذیر است. در واقع، پی‌دی‌اف‌های تعاملی خودشان یک دوره آموزش مجازی کوچک هستند.

دوره یادگیری خرد با گیمیفیکیشن

اگر همیشه در صنعت آموزش مجازی بروز باشید، امکان ندارد نام گیمیفیکیشن را نشنیده باشید. ترکیب بازی و آموزش از خسته‌کننده بودن آموزش می‌کاهد و آن را جذاب‌تر می‌کند. پس از آنکه بعد از تکمیل هر دوره میکرولرنینگ نشان دریافت کردید، می‌توانید جلوی همکاران با آن رجزخوانی کنید، این بین شما ایجاد یک رقایت سالم می‌کند.

 

نکات مهم در استفاده درست از میکرولرنینگ

در مقایسه با دوره‌های آموزش سنتی، دوره یادگیری خرد ساده‌تر ساخته می‌شود و سریع‌تر نیز تکمیل می‌شود. اما برای استفاده درست از آن باید چند مورد را رعایت کنید:

    <

تعارض پدیده ای است که کم و بیش در اغلب سازمان ها وجود دارد و مدیران با آن مواجه می شوند و حتی در مواردی آن را مدیریت می کنند . صرف نظر از عوامل تعارض ؛ آنچه اهمیت دارد دیدگاه مدیران نسبت به این موضوع است که آیا تعارض امری مطلوب است یا نامطلوب. اگر نامطلوب است چاره ای جز رفع و دفع آن نیست و اگر مطلوب است چه مقدار از آن مطلوبیت دارد که ایجاد و یا تقویت گردد که این خود نیاز به مدیریت تعارض را آشکار می کند. بی تردید تعارض متأثر از فرهنگ است ؛

تعارض

برداشت اول

نوعی عدم توافق و اختلاف نظر میان افراد را شامل می شود ؛ بی آنکه به رفتار خاصی منتهی گردد.

  • تعارض یعنی عدم توافق میان دو یا چند نفر ، گروه یا سازمان. ( گریفین ، 1996 ، ص ، 582)
  • تعارض عدم توافق بر روی موضوعات اصلی و یا یک مخالفت عاطفی و هیجانی است .
  • تعارض عدم توافق میان بخش ها ( افراد ، گروه ها و سازمان ها ) است و می تواند هر یک از ویژگی های مثبت و یا منفی را داشته باشد .

برداشت دوم

  • صرفاً اختلاف نظر برای تحقق تعارض کافی نیست ، بلکه علاوه بر آن ، رفتار بازدارنده از سوی هر یک از طرفین نیز لازم است .
  • تعارض فرآیندی است که در آن نوعی تلاش آگاهانه به وسیله الف انجام می گیرد تا تلاش های ب را خنثی کند. البته از طریق سد کردن راه او که در نتیجه ، ب در مسیر رسیدن به هدف در می ماند و یا این که الف بدان وسیله بر میزان منابع خود می افزاید.
  • تعارض ، یعنی این که گروه ها با هم برخورد داشته باشند و به صورت مستقیم رو در رو هم قرار بگیرند.

نکته از برداشت دوم

  • مخالفت محض را نمی توان تعارض نامید ؛
  • رفتار هایی که بدون قصد و به طور تصادفی مانع راه یکدیگر می شوند را نمی توان رفتار های متعارض نامید ؛ زیرا هیچ یک از دو طرف ، قصد تعارض با دیگری را نداشته است.
  • برخی هم معتقد هستند که باید نشانه هایی از قبیل نزاع ، کشمکش یا زد و خورد علنی بین افراد و گروه ها موجود باشد ، تا بتوان به وجود تعارض پی برد.

تعارض و تضاد 

  • حقیقت آن است که میان  تضاد و تعارض تفاوت  وجود دارد ؛
  • متضادین دو امر ناسازگاری هستند که ناسازگاریشان در اصل وجود داشتن در یک محل و در یک زمان است ، یعنی محال است هم این وجود داشته باشد و هم آن ، یعنی وجود هر یک ملازم با عدم دیگری است . 
  • تضاد هنگامی در سازمان رخ می دهد که دو طرف ، یکدیگر را تحمل نکند و هر یک دیگری را نفی و طرد نماید . در تعارض هر یک از دو طرف را تحمل می کرد و لی مانع او در رسیدن به هدف می شد ، اما در تضاد ، هیچ کدام وجود دیگری را    نمی پذیرد .
  • هنگامی که تعارض شدت یافت به گونه ای که هیچ یک ، حاضر به تحمل دیگری نبود ، تضاد اتفاق می افتد.

تعارض و رقابت

  • رقابت یعنی هم چشمی بین دو گروه در دست یابی به یک چیز ممتاز یا ارزشمند ، در حالی که در تعریف واژه ی تعارض چنین فرض می شود که یک گروه مستقیماً مانع از این می شود که گروه دیگر به هدف خود برسد .
  • در تعارض، اهداف گروه در معرض خطر قرار دارد، خصومت آشکار است و قوانین و مقررات را نقض می کنند. در رقابت، گروه ها به دنبال یک هدف هستند، خصومت منتفی و یا ناچیز است و رفتار تحت کنترل قوانین و مقررات است .

تعارض و دیدگاه های آن

  • دید گاه سنتی: تعارض، بد و پدیده ای غیر ضروری است  که باید سریعاً متوقف و کلیه زمینه های بروز آن نیز بر    طرف شود .
  • دیدگاه روابط انسانی : تعارض در گرو ه ها و سازمان ها یک رویداد طبیعی است که به طور مکرر رخ می دهد و به همین دلیل ، پذیرش آن توصیه می شود ؛
  • دیدگاه تعامل گرایان: تعارض نیروی مثبت در گروه است که وجود آن برای عملکرد موثر گروه نیز ضروری است و به همین دلیل تعارض مورد تشویق قرار می گیرد.

 

تعارض مثبت و منفی و اثر بخشی آن از دید گاه تعامل گرایان

مدیریت باید در صدد کاهش تعت منفی بر آید به تعبیر دیگر کار مدیر ایجاد محیطی برای تعارض سازنده است ، اما نباید به حد افراط برسد که سازمان را دچار نوعی بیماری و آسیب کند . پس دو نوع تعارض وجود دارد که یکی سازنده و دیگری مخرب است  و مدیران باید تعارض سازنده را ایجاد و تعارض مخرب را محو کنند.

تعارض کارکردی و تعارض غیر کارکردی

تعارض در سطح پایین و بالا مخرب و غیر کارکردی است و موجب کاهش اثر بخشی و سطح عملکرد افراد  می شود .

اما تعارض در سطح متوسط سازنده و مفید است و باعث اثر بخشی در سازمان می شود .

 

پیامد های تعارض

منفی و مخرب

  • ارتباط میان افراد ضعیف می شود
  • جو عدم اعتماد و سوء ضن بین افراد بوجود می آید
  • فاصله بین افراد افزایش می یابد
  •  گروه ها و افراد به منافع جزئی و محدود خود توجه می کنند
  • موجب هدر رفتن وقتوقت و انرژی سازمان می شود و هماهنگی را تضعیف می کند .

مثبت و سازنده

  • خلاقیت و نو آوری را پرورش می دهد
  • تغیرات را تحریک می کند
  • مباحث و اهداف را روشن می کند
  • ارتباطات مناسب تری را ممکن می کند
  • انرژی داخل واحد ها را افزایش می دهد

منبع : آقا پبروز، علی. 1384. رویکرد اسلامی به تعارض سازمانی،حوزه و دانشگاه ، سال یازدهم، شماره 45.

 


امروزه تغییر در سازمان ها فراگیر شده است و به طور دائم اتفاق می افتد و غالباً نیز با سرعت زیادی همراه است. درک تغییر و مدیریت آن مضمون اصلی مدیریت در دنیای امروز است. هدف از تغییر سازمانی انطباق پذیری با محیط و عملکرد بهتر می باشد.کارکنان سازمان به صورت های گوناگونی در برابر تغییرات ، عکس العمل نشان می دهند. برای دسته ای تغییر خوشایند، جدید و هیجان آور است. این افراد اولین سازگاران و رهبران تغییر بوده و تغییر را با آغوش باز می پذیرند. گروهی دیگر محتاط تر بوده و سعی می کنند پیش از مبادرت به تغییر آن را بیازمایند. برای برخی دیگر تغییر ممکن است ارزش ها و ادراکات تثبیت شده آن ها را مورد تهدید قرار دهد و به همین دلیل تغییر برای آنها نگران کننده تر است. تغییر برای گروه آخر پدیده ای است که در مقابل آن مقاومت می کنند از آن جایی که تغییر بی ثباتی را به همراه دارد، مقاومت در برابر آنامری طبیعی و بخشی از روند تغییر سازمانی است . بنابراین سازمان ، ها برای دستیابی به یک تغییر موفقیت آمیز می بایست به رفتارهای کارکنان دقت و توجه نموده و با واکنش مناسب در برابر آن زمینه انجام تغییر اثربخش را فراهم آورند.

علل تغییر

برای کنار آمدن با سرعت روز افزون تغییرات در درجه اول باید علل زیربنایی آنها شناسایی شود. برخی تغییرات مشخص در ساختار داخلی سازمان ها و بازارهای خارج از آنها زاییده تغییرات گسترده در جامعه، اقتصاد و تکنولوژی هستند.

ضرورت ایجاد تغییر در سازمان

چرا باید تغییر کرد؟.

چرا سازمان ها باید دائماً در خود دگرگونی ایجاد کنند؟.

- برای زنده ماندن و بقا

-تکنولوژی: رشد سریع تکنولوژی تغییرات دائمی در ساختار، رویه ها، وظایف، ابزار،  رفتار و. ایجاد می کند.

- افزایش کارایی

- افزایش رضایت شغلی

-افزایش حجم کار: سازمان  ها روز به روز دارای نیازهای جدید می شوند و در نتیجه بر حجم کاری آنها افزوده می شود.

- افزایش حجم اطلاعات

- تغییر در ماهیت نیروی انسانی: انتظارات سازمان ها از نیروی انسانی دائماً تغییر می کند و متفاوتی را نسبت به گذشته لازم دارند.

- تغییر در ماهیت کار

- تغییرات ی، اجتماعی، فرهنگی

- تغییر در خط مشی و اهداف سازمان

- تغییر در منابع

-تغییر در ذوق و سلیقه ارباب رجوع و کارکنان

اهداف تغییر

هدف از تغییر سازمانی انطباق پذیری با محیط و بهبود عملکرد است. اهداف تغییر سازمانی به عقیده بیر عبارت است از:

- افزایش سازگاری بین ساختار، فرایندها، استراتژی، افراد و فرهنگ سازمان

- ایجاد وتوسعه راه حل های نو و خلاقانه در سازمان

-

در دنیای کنونی زمانی کلمه سرمایه از زبان کسی جاری می شود ناخوداگاه فکرها به سمت  سرمایه های مالی و فیزیکی  سوق پیدا می کند  اما در این دنیای رقابتی امروزی  که مثل مسابقه برای سازمانها شده است و برای پیروزی هر کدام باید یک برگ برنده رو کنند و برای خود مزیت رقابت ایجاد نمایند، از یک سرمایه جدید در سازمانها رو نمایی شده است تحت عنوان سرمایه فکری  یا دارایی های نامشهود دارایی هایی که قابل لمس نیستند و نمی تواند در هزینه ها آنها را محاسبه  کرد اما برای سازمان از اهمیت فوق العاده ای برخودار است. در کنار این سرمایه به مرور از سرمایه جدیدی تحت عنوان سرمایه اجتماعی رو نمایی شد که باعث پیوند و روابط میان کارکنان و مدیران با یکدیگر می شود. این دو سرمایه در کنار هم  می توانند به عنوان عواملی باشند که برای یک سازمان به عنوان یک سکوی پرتاب محسوب شوند . سازمانها و حتی جوامع باید در نظر داشته باشند که  باید زمینه ایجاد این دو سرمایه فراهم شود و  فرهنگ  آن را در سازمان و جامعه نهادیه نمایند، زیرا سرمایه فکری بدون سرمایه اجتماعی باعث می شود که فرد تنها به سود خود فکر کند و به دیگران کاری نداشته باشد و زمینه ثروتمندشدن  یک عده و فقیر شدن دیگری بوجود آید و این یک عامل خطرناک برای هر جامعه ایی محسوب و باعث بوجود آمدن فساد در آن جامعه می شود  و از سوی دیگر اگر تنها به سرمایه اجتماعی توجه شود و به سرمایه فکری  اهمیتی داده نشود ، در جامعه افرادی وجود دارند که باهم در ارتباط هستند اما هیچ زمینه خلاقیت و رشد در آنها بروز نمی کند و جامعه به سمت عقب حرکت می کند و باعث عقب ماندگی می شود اما اگر این دو در کنار هم قرار گیرند و افراد در کنار روابط صمیمی و  کار گروهی که با هم دارند بتواننند از سرمایه فکری استفاده کنند زمینه رشد دسته جمعی افراد فراهم و در نتیجه باعث رشد اقتصادی جامعه می شوند و کیفیت زندگی مردم دچار تغیپیرات محسوسی می شود.  


فراموشی سازمانی

شاید بتوان وایتهد فیلسوف انگلیسی تبار(1861-1947) را اولین کسی دانست که مفهوم فراموشی سازمانی را به زبان فلسفی بیان کرد. وی که واضع فلسفه فرایندی است اعتقاد داشت دنیا به صورت یک شبکه از روابط متعامل و بهم پیوسته رفتار می کند و حقیقت، چیزی بجز یک سلسله رویداد های متوالی و مرتبط به هم نیست. این جمله از اوست که " دانشی که نتواند اندیشه های پیشینیان خود را فراموش کند، گم گشته خواهد ماند". از این رو او اولین اندیشمندی است که، فراموشی اندیشه های قبلی را مقدمه لازم برای یادگیری بعدی دانش قلمداد کرده است.

در سال 1981 هد برگمقاله ای منتشر کرد که عنوان آن را " چگونه سازمان ها یاد میگیرند و فراموش میکنند" انتخاب کرده بود، و از این تاریخ اصطلاح فراموشی سازمانی به صراحت در متون مدیریت و یادگیری به کار گرفته شد.

هولان و همکارانش( 2004)برای تعریف فراموشی سازمانی آن را مقابل یادگیری سازمانی قرار داده اند. به زعم آنان اگر بپذیریم که یادگیری سازمانی افزودن دانش به ذخیره علمی و تخصصی سازمان است، فراموشی سازمانی، عملی مع بوده و خارج کردن یا کنار نهادن دانش کهنه از مجموعه دانش سازمان می باشد. بر اساس این تعریف همان گونه که آدمیان عادت قبلی رفتاری خود را کنار نگذراند نمی توانند شیوه جدید رفتاری را پیش گیرند، سازمان ها نیز باید یادگیری پیشین را فراموش کنند تا بتوانند یادگیری تازه ای را جایگزین آن سازند. این مفهوم را "فراموشی سازمانی"نام نهاده اند .

به زعم تام پیترز (1997) فراموشی سازمانی، پاک کن اطلاعات زائد حافظه سازمانی است. وی در کتاب خود تحت عنوان "حلقه نوآوری" جمله ای پر معنی دارد که می گوید: "شما نمی توانید بدون پاک کن زندگی کنید". در ادامه اشاره می کند که مهم تر از یادگیری در سازمان، پاک کردن آموخته های قبلی و فراموشی است. همان گونه که انسان ها عاقلانه فراموش می کند، سازمان ها نیز باید با برنامه فراموش کنند. اریک تی سانگ ( 2008 ) فراموشی سازمانی را ترک رویه های قدیمی میداند تا راهی برای رویه های جدید ایجاد شود. کرانس دوف فراموشی سازمانی را به طور اساسی، ناتوانی در منفعت بردن از دانش و تجارب گذشته سازمان می داند. به بیان دیگر، فراموشی سازمانی، شکست سازمان در بهره برداری از یادگیری هایی است که در گذشته اتفاق افتاده است.

باید توجه داشت فراموشی سازمانی، ناتوانی در یادگیری موضوعات  سازمانی نیست، بلکه فراموشی، فرآیندی است که پس از یادگیری اتفاق می افتد. این بدان مفهوم است که یک سازمان، ابتدا دانش را یاد گرفته و پس از آن، آگاهانه و یا ناآگاهانه آن را فراموش می کند. فراموشی سازمانی، پیامد مجموعه اقدامات درون سازمانی و برون سازمانی است که در آن، یک سازمان آگاهانه و یا ناآگاهانه بخشی از دانش موجود سازمان را از دست می دهد. این دانش دربرگیرنده مواردی همچون مهارت ها، روش ها، فرآیندها، تجربیات، مستندات و تکنیک های مورد استفاده در سازمان است.

فراموشی سازمانی پیامد مجموعه اقداماتی است که می تواند ریشه در اقدامات و تصمیم ه ای درون سازمانی و یا برون سازمانی داشته باشد . سازمان ها باید به صورت نظام مند، آگاهانه و برنامه ریزی شده به فراموشی سازمانی نگاه کنند تا در نهایت به نتایج مثبتی دست یابند .فراموشی سازمانی در بسیاری از اوقات هزینه های زیادی را بر سازمان  تحمیل می کند و بسیاری از کشورهای دنیا سالانه منابع زیادی جهت کسب دانش و اطلاعات هزینه می کنند .

مهمترین موضوعی که ساز مان را به سمت فراموشی سوق می دهد، ناتوانی در کسب و انتشار یادگیری در سازمان می باشد. عدم به کارگیری دانش حاصل از یادگیری، ناتوانی شرکت در کدگذاری و مستندسازی دانش و نداشتن انگیزش برای تسهیم آن، مهم ترین عامل فراموشی دانش در شرکت هاست.

فراموشی سازمانی بر عکس یادگیری سازمانی که به ذخیره دانش سازمانی می افزاید موجب کاهش و از دست دادن دانش سازمانی می شود.

انواع فراموشی سازمانی

فراموشی سازمانی پدیده ای مهم و حیاتی است که به خوبی درک نشده و همانند یادگیری ساده نیست. فراموشی به دو طبقه کلی قابل تقسیم است: فراموشی تصادفی  (غیرهدفمند) که زیان آور بوده و فراموشی هدفمند  (با قصد و نیت) که می تواند سودمند باشد در هر دو صورت فراموشی سازمانی بر رقابت پذیری یک سازمان مؤثر است.

به عبارتی دیگر در حالی که کوتاهی و قصور در به یادآوردن نوعی از دانش (فراموشی تصادفی) می تواند به رقابت پذیری زیان وارد کند، از طرفی دیگر، فراموشی عمدی و همراه با نیت (فراموشی هدفمند) نوعی یادگیری است که به واقع باید از آن حمایت کرد . بنابراین کسب و کار ها علاوه بر یادگیری نیازمند مدیریت فرایندهایی است که اطمینان حاصل کند از فراموش کردن آن نوع دانشی که باید کنار گذاشته شود و فراموش نکردن دانشی که باید نگهداشته شود.

هولان و همکاران ( 2004 ) برای توصیف فراموشی سازمانی، درصدد پیوند بین روش فراموشی و نیز نوع دانش فراموششده میباشد سازمان در بسیاری از موارد دانش و مهارتهای فعلی خود را به صورت آگاهانه و ناآگاهانه فراموش میکند، و گاهی اوقات، دانش نوورود به سازمان به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه فراموش میشود. دانش نوورود اشاره به دانشی است که بر اثر خلاقیت و نوآوری کارکنان در سازمان ایجاد شده و یا از بیرون به سازمان منتقل گردیدهاست. بنابر این فراموشی سازمانی را می توان در دو بعد دسته بندی کرد:

فراموشی عمدی یا برنامه ریزی شده و فراموشی سهوی یا تصادفی.

فراموشی برنامه ریزی شده بوسیله مدیران سازمان اعمال می گردد و در اغلب موارد معطوف به یادگیری هایی است که موجب کاهش بهرهوری در سازمان میشود. به عنوان مثال روش های قدیمی که دیگر کاربردی مفید در سازمان ندارند باید فراموش شودومسئولان سازمان طبق برنامه ای با سازوکار های تشویقی و ترغیبی ویا کنترل و نظارت میکوشند تا کارکنان را از روش قبلی بازداشته و روش های جدید را در سازمان متداول نمایند.

فراموشی سهوی یا تصادفی و غیر برنامه ای، حاصل سرشت نسیان پذیری ذهن انسان هاست. این نوع فراموشی زمانی رخ می دهد که کارکنان به علت سختی روش های کار یا عدم وجود نظام انگیزشی و نظارتی موثر در سازمان بتدریج روش کار مورد نظر را فراموش می کنند. در اغلب موارد این نوع فراموشی به نفع سازمان نبوده و برنامه های سازمانی دچار اختلال می شود.

آزمی فراموشی را به دو شکل برنامه ریزی شده و برنامه ریزی نشده تقسیم می کند که در آن اطلاعات و دانش موجود در سازمان کنار گذاشته می شود از طرفی دیگر فراموشی برنامه ریزی نشده عملی انفعالی و غیر ارادی است که اطلاعات و دانش حیاتی سازمان فراموش می شود او از طرف دیگر به پیامدهای فراموشی توجه کرده و این پیامدها را در قالب مثبت و منفی طبقه بندی کرده است.

دی هالن فراموشی سازمانی را به گونه ای دیگر طبقه بندی می کند او برای فراموشی سازمانی در صدد پیوند بین روش فراموشی و نیز نوع دانش فراموش شده می باشد. بعد اول تفاوت بین فراموشی آگاهانه و ناآگاهانه را نشان می دهد و بعد دوم به منبع دانش اشاره می کند.

آزمی با ترکیب دو عامل (روش فراموشی و پیامدهای فراموشی) فراموشی سازمانی را درچهار حالت توصیف کرده است:

غفلت، در این حالت سازمان به صورت برنامه ریزی نشده، داده ها اطلاعات دانش و مهارت خود را به سبب غفلت از دست می دهد و این از دست دادن منجر به پیامدهای ناخواسته و منفی برای سازمان می گردد. بسیاری از سازمان ها به واسطه کمبود مراقبت، غفلت و کوتاه اندیشی مدیران به این حالت گرفتار شده و اطلاعات حیاتی سازمان خود را از دست می دهند.

خرابکاری، این حالت از فراموشی زمانی اتفاق می افتد که سازمان به شکل برنامه ریزی شده بخشی از داده ها و دانش خود را فراموش می کند ولی این فراموشی منجر به اثرات منفی بر روی عملکرد سازمان می گردد. از دست دادن این داده ها اطلاعات و دانش، سازمان را در محیط رقابت ناتوان می کند آسیب به جایگاه رقابتی می تواند ناشی از برنامه ریزی های برون سازمانی نیز صورت پذیرد عملیاتی شبیه هک کردن اطلاعات و خرابکاریهای اطلاعاتی نمونه هایی از این حالت است.

اضمحلال،<

آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها