یکی از رایج ترین اشتباهات در میان مدیران به تاکید بیش از حد آنها بر کنترل فعالیت‌های کارکنان و استفاده از اجبار برای ایجاد تغییرات در سازمان مربوط می‌شود. متاسفانه این رویکرد قرون‌وسطایی و اشتباه همچنان در بسیاری از رهبران و مدیران امروزین مشاهده می‌شود و آنها عادت کرده‌اند که از موضع قدرت و با استفاده از قوه قهریه‌ای که بر اساس الگوهای کنترل و فرمان به آنها اعطا شده است، عمل کنند و به اهدافی چون افزایش بهره‌وری و ایجاد تغییر برسند. با این همه ثابت شده که در دنیای پویا و پر تحول امروز ما، چنین رویکردهایی به هیچ‌عنوان کارآیی نداشته و راه به جایی نخواهد برد. در مقابل، توجه خاص به عوامل نامرئی و نرم مرتبط با رفتار افراد می‌تواند عامل شکل‌گیری و گسترش تغییرات چشمگیری در سازمان شود و تداوم آن را نیز تضمین کند.

هنگامی که تنها انگیزه یک کارمند برای انجام کار ترس از توبیخ شدن توسط مقام مافوق و به دردسر افتادن در محیط کار باشد، مدیران مجبورند برای حصول اطمینان از انجام وظیفه کارمندان و زیردستانشان و یا ایجاد هرگونه تغییری در سازمان‌های متبوع‌شان، به‌طور دائمی رفتار و کارکرد تمام کارکنان را کنترل و رصد کنند، چراکه اگر چنین نکنند کسی کاری را انجام نخواهد داد. در نتیجه مدیری که چنین رویکردی را دنبال کند، باید بخش عمده‌ای از وقت و انرژی خود را صرف کنترل و رصد کارمندان و زیردستان» کند و در نتیجه از عمل به سایر وظایف و کارکرد‌های خود باز می‌ماند. علاوه بر این، اجرای چنین روشی در محیط‌های کاری بزرگ و شلوغ عملا غیرممکن است و در صورت عدم تداوم یافتن نیز نتیجه‌ای جز بازگشت شرایط به وضعیت قبلی یا حتی بدتر شدن شرایط به‌بار نخواهد آورد. یکی از واقعیت‌های دنیای کسب و کار امروز، وجود قدرت انتخاب کردن و حق انتخاب فردی کارمندان و زیردستان است که در سیستم‌های مدیریتی مبتنی بر اجبار و کنترل جایگاهی ندارد و در نتیجه فقدان این حق انتخاب در یک سازمان است که بسیاری از نیروهای کارآمد و مستقل آنجا را ترک کرده و به سازمان‌های آزادتر و مشارکتی‌تر نقل‌مکان می‌کنند. به همین دلیل هم هست که بسیاری از صاحب‌نظران دنیای مدیریت بر این نکته پافشاری می‌کنند که بهترین و مطمئن‌ترین راه برای ایجاد تغییرات مثبت و پایدار در هر سازمانی عبارت است از ایجاد تغییر دائمی در رفتار کارکنان که از طریق متحول‌سازی فکرها و الگوهای رفتاری تحقق می‌یابد. در این میان باید توجه داشت که برای دگرگون‌سازی فکرها و الگوهای رفتاری در ابتدا باید به سراغ عوامل نامرئی شکل‌دهنده رفتار رفت و آنها را به نحو مطلوبی تغییر داد.


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین جستجو ها