هوش معنوی در رابطه با زندگی درونی ذهن و روح و رابطه آن با در دنیا بودن و هستی است. هوش معنوی حاکی از ظرفیت درک عمیق سوالات مربوط به هستی و بینش نسبت به چندین سطح آگاهی و هوشیاری می باشد. هوش معنی همچنین بیانگر آگاهی از روح به عنوان اساس هستی یا به عنوان نیروی تکامل و تحول زندگی خلاق می باشد. هوش معنوی، قلب را می گشاید، ذهن را روشن می کند و به روح الهام می بخشد، روان انسان را به پایه اساسی هستی وصل  می کند. هوش معنوی را می توان با تمرین توسعه داد و می تواند به شخص کمک کند تا واقعیت را از خیال تشخیص دهد . وقتی معنی سوالاتی مثل: "من که هستم؟ چرا اینجا هستم؟ و چه چیزی واقعا اهمیت دارد؟" را بررسی می­کنیم به هوش معنوی اتکا می کنیم. شاید هوش معنوی بتواند به شخص کمک کند تا سرچشمه های نهان عشق را کشف کند و در کنار استرس و آشفتگی زندگی روزمره لذت ببرد.

کینگ(2008) هوش معنوی را این چنین تعریف کرده است: مجموعه ای از ظرفیت های ذهنی که به هوشیاری، یکپارچگی و کاربرد انطباقی جنبه های معنوی و جهان مافوق وجودی شخص، کمک می کند و منجر به خروجی هایی مثل تفکر وجودی عمیق، افزایش معنا، شناسایی عالم مافوق و سلطه حالت های معنوی می شود

داشتن هوش معنوی بالا با داشتن اطلاعاتی در مورد هوش معنوی متفاوت است . این تمایز فاصله میان دانش عملی و دانش نظری را مطرح می کند. لذا نباید داشتن دانش وسیع در مورد مسائل معنوی و تمرین های آنها را هم ردیف دستیابی به هوش معنوی از طریق عبادت و تعمق برای حل مسائل اخلاقی دانست ؛ هرچند می توان گفت برای بهره مندی موثر از معنویت ، داشتن توامان دانش نظری و عملی لازم است.

در واقع این هوش بیشتر مربوط به پرسیدن است تا پاسخ دادن ، بدین معنا که فرد سوالات بیشتری در مورد خود و زندگی و جهان پیرامون خود می کند

بروس لیچفیلد  (1999) مشخصات هوش معنوی را چنین مطرح می کند:

1.آگاهی از تفاوت

2.شگفتی ، حس ماوراء الطبیعه و تقدس

3.حکمت و خرد

4.گاهی و دور اندیشی ، توان گوش دادن ( ساکت بودن و به ندای خداوند گوش دادن )

5.هنگام آشفتگی و تناقض و دوگانگی آرام بودن

6.تعهد ، فداکاری و ایمان.

یکی از پیامدهای ایجاد و تمرین هوش معنوی توانایی حفظ آرامش و تمرکز در مواجهه با بحران و آشوب، گرایشی فداکارانه و عاری از خودخواهی نسبت به سایرین، و دیدگاه روشن‌تر و آرام‌تر نسبت به زندگی. با وجود این که بسیاری افراد تصور می‌کنند هیچ چیز معنوی در کار یا محیط کاری وجود ندارد، حوزه‌های بسیاری در زندگی کاری وجود دارند که می‌توان هوش معنوی را در آنها بکار گرفت. سه حوزه مهم‌ از نظر جورج (2006) عبارتند از:

1. امنیت شخصی و تاثیر آن بر اثربخشی شخصی: هوش معنوی کمک می‌کند که ثبات و اعتماد به نفس افراد افزایش یابد و راحت‌تر با مسائل کاری کنار بیایند.

2. ایجاد روابط و ادراک بین افراد: به بهبود ارتباطات و درک دیگران در محیط کار کمک می‌کند.

3. مدیریت تغییر و از میان برداشتن موانع: به غلبه بر ترس‌های ناشی از تغییر کمک می‌کند.


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها