فرسودگی شغلی:
مفهوم فرسودگی شغلی اولین بار در سال 1970بیان شد و معمولاً به عنوان خستگی، کندی، تضعیف روحیه، نیتی، ناتوانی، پیری و کاهش انگیزه شغلی تعریف می شود( آتشی و همکاران، 1389). پدیده فرسودگی شغلی، به عنوان عملکرد ناشی از استرس، از طریق عوامل فردی وشغلی ایجاد می شود. عوامل فردی که زیرساز مفهوم فرسودگی شغلی هستند، شامل شخصیت، روشهای مقابله ای، استرس های فعلی زندگی و وضعیت حمایتی هستند. برای مثال، عقیده بر این است که افراد مستعد فرسودگی شغلی افرادی تلقین پذیر، حساس، آرمان گرا، مهربان و از طرفی دیگر مضطرب وبسیار حساس در برابر تعریف وتمجید دیگران می باشند. از عوامل شغلی نیز می توان فشارکاری بیش از حد، عدم کنترل، کار در محیط بدون حمایت، محدویت فرصت های شغلی برای ارتقا، ابهام در نقش، عدم امنیت شغلی و بالاخره کارهای خودکار را به عنوان استرس های شغلی که موجب بروز فرسودگی شغلی می گردد، می توان نام برد(پیامی بوساری، 1374).
فرید نبرگر این پدیده را سندرم تحلیل قوای جسمی روانی نامید که در افراد شاغل در حرفه های کمک رسانی که افراد زمان زیادی از ساعتهای کاری را در ارتباط نزدیک با سایر مردم می گذرانند، به وجود می آید. رایج ترین تعریف از فرسودگی شغلی را مسلاچ وجکسون ارائه نموده اند: فرسودگی شغلی نشانگانی روانشناختی شامل خستگی هیجانی، مسخ شخصیت و کاهش کفایت شخصی میباشد . (عبدی ماسوله وهمکارانش، 1386)."فاربر" معتقد است:
فرسودگی شغلی، حالتی از خستگی جسمی، عاطفی و روحی است که در نتیجه مواجهه مستقیم و درازمدت با مردم در شرایطی که از لحاظ عاطفی طاقت فرساست ایجاد می شود." دیک" اظهار می دارد فرسودگی شغلی عبارت است از خستگیشدید و احساس مورد سوء استفاده قرار گرفتن شخص، که این نوع خستگی با استراحت و استفاده از مرخصی نیز برطرف نمی شود . او همچنین معتقد است فرسودگی شغلی حالتی است که فرد از نظر شخصیتی خود را کمتر از دیگران تصور کرده و احساس می کند که کار و عملش مورد توجه قرار نمی گیرد(امیری و همکاران،1390).



مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها