امروزه در قرن بست ویکم اگر به مدیران  یک سازمان بگویند سرمایه ها خود بیان کنند دیگر همچون گذشته تنها در ذهن آنها سرمایه مالی تداعی نمی شود ،اما در روزگاری که سازمانها به صورت سنتی اداره می شدند و در یک محیط ایستا فعالیت می کردند برای آنها تقریبا سرمایه مالی مهمترین عامل رشد محسوب می شد زیرا برای انجام کار احتیاج به استراتژیهای  خاصی نداشته اند اما امروزه کلمه سرمایه برای سازمانها تداعی کنند سرمایه های گوناگونی همچون مالی، اطلاعاتی، انسانی و . است .

به عقیده بسیاری از صاحبنظران سرمایه انسانی یا همان نیروهای انسانی مهمترین و بزرگترین سرمایه سازمانها محسوب می شودند زیرا عامل رشد و بالندگی سازمانها را به وجود می آوردند اما همین سرمایه اگر درست و با برنامه ریزی  انتخاب نشود می تواند زمینه شکست سازمان را فراهم کند به همین دلیل لازم سازمانها افراد را برحسب چشم انداز و استراتزی های مورد نظرشان شناسایی  و به کار گمارند، زمانی که چشم انداز و استراتژی درست انتخاب و به دنبال آن نیروهای انسانی مناسب برگزیده شوند می توان انتظار  افزایش عملکرد سازمانها را داشت.

افزایش عملکرد سازمانی موجب رضایت بیشتر نیروهای داخل سازمان و ارباب رجوعان می شود و ازطرفی  باعث می شود که اعتماد به سازمان  در سطح جامعه افزایش یابد و  یک تصویر یا برند مثبت از سازمان در ذهنها نقش ببندد و از طرفی دیگر برای جذب نیروهای جدید با توجه به ذهنیت مثبت در جامعه دچار مشکل نشود و بهترینها به سمت سازمان سوق پیدا کنند و همه اینها در کنار وجود یک سرمایه اجتماعی قوی در درون سازمان و همچین شایسته سالاری به وقوع می پیوندد    


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها