کارت امتیازی متوازن را نورتون و کاپلان در سال 1992 به منظور تبدیل راهبردها و دیدگاه مدیران به مجموعة گسترده ای از مقیاسهای عملکردی طراحی کردند. کارت امتیازی متوازن، سازمان را از چهار دیدگاه مورد بررسی قرار می دهد و به گسترش سنجه ها و گردآوری و تحلیل داده ها برای هر یک می پردازد (Kaplan and Norton, 1996 ؛ فطرس و بیگی،1388). یک کارت امتیازی خوب، منطقی راهبردی، یعنی روابط علی و معلولی بین فعالیتهای جاری و موفقیت درازمدت را مستند میکند. از آنجا که وابستگی شرکتها و سازمانها به سرمایه نامشهود خود، روز به روز در حال افزایش روشهای متفاوتی است، کارت امتیازی متوازن در حال تبدیل شدن به ابزاری مهم برای کنترل مدیریت است (Soleimani, 2010؛ صالحی و همکاران،1392). این الگو از چهار منظر زیر تکیل شده است که عبارتند از:
- منظر(جنبه) مالی (چگونه به سهامداران خود می نگریم؟ )
- منظر(جنبه) مشتری (مشتریان چگونه ما رو می بینند؟ )
- منظر(جنبه) فرایند های داخلی ( به چه فرایندهای داخلی باید دست یابیم؟)
- منظر(جنبه) رشد و یادگیری ( چگونه می توانیم بهبود و ایجاد ارزش در سازمان را تداوم بخشیم؟ ). عبارت متوازن نیز به تعادل و توازنی اشاره دارد که این روش بین اهداف مالی و غیر مالی، اهداف کوتاه مدت و بلند مدت ، اهداف داخلی و اهداف خارجی برقرار می کند(نیکومرام و اسحقی،1389). کاپلان ونورتون(2004 Kaplan and Norton,) در مقاله خود با عنوان کارت امتیازی متوازن: تبدیل استراتژی به عمل » به بیان هریک از این جنبه ها می پردازند که عبارتند از:
1ـ کارت امتیازی مالی:
به منظور شناخت نیازمندی ها و عملکرد مالی سازمان مورد استفاده قرار میگیرد. معیارهای مالی از مهمترین اجزای نظام ارزیابی متوازن هستند. به ویژه در سازمان هایانتفاعی این معیارها به ما میگویند که اجرای موفقیت آمیز اهدافی که در سه منظر قبلی تعیین گردیده اند، در نهایت، موجب چه نتایج و دستاوردهای مالی خواهدشد. تمام تلاشی که برای بهبود رضایتمندی مشتریان، ارتقایکیفیت و کاهش زمان تحویل محصولات و خدمات خود انجام میدهیم؛ اگر به نتایج مالی ملموس ختم نشوند، هیچ ارزشی نخواهند داشت.
2ـ کارت امتیازی مشتری:
بهمنظور آگاهی از سطح رضایت مشتریان(از طریق سنجشهای کمی و کیفی در مورد کالا و یا خدمات ارائه شده) مورد استفاده قرار می گیرد.
3ـ کارت امتیازی فرایندهایداخلی:
در جهت ارزیابی فرایندهای مورد نیاز در سازمان به کارگرفته میشود. در این منظر سازمان ها باید فرایندهایی را مشخص نمایند که با برتری یافتن در آنها، بتوانند به ارزشآفرینی برای مشتریان و نهایتاً سهامداران خود ادامه دهند. تحقق هریک از اهدافی که در منظر مشتری تعیین میشود، نیازمند انجام یکسری از فرایندهای عملیاتی به صورت کارا و اثربخش است. این فرایندها باید در منظر فرایندهای داخلی تعیین گشته و معیارهای مناسبی نیز برای کنترل پیشرفت آنها توسعه داد.
4ـ کارت امتیازی دانش، رشد و یادگیری:
این
وجه بر نحوهی آموزش کارکنان، کسب دانش و چگونگی استفاده از آن، به منظورحضور و
بقاء در بازار رقابتی موجود، تمرکز مینماید. وقتی شما اهداف و معیارهای مربوط به منظر مشتری
و فرایندهای داخلی را تعیین مینمایید، بلافاصله متوجه شکاف موجود بین مهارتها و قابلیتهای
مورد نیاز کارکنان و سطح فعلی مهارتها و قابلیتها میشوید(رضایی قهرمان و آقا سیدحسینی،1390).
درباره این سایت