همواره در سازمانها با توجه به گسترش فناوری و پیچیدگی های محیطی و گستردگی آن کارکنان در انجام کارهایشان دچار مشکل می شود که بیشترین مشکلات ناشی از آمورش آنها می باشد و برای حل مشکلات باید به یک سوال اساسی پاسخ داده شود،آیا در سازمانها احتیاج است رئیس در نقش مدیر حضور یابد  یا مربی؟ برای جواب به این سوال ابتدا لازم است بدانیم که این دو چه نقشهایی  در سازمان دارا می باشند.

مدیریت در سازمانها افراد را وادار به کار می کنند ، آنها را از طریق ترساندن به انجام وظایف مشغول می سازند و همواره سعی می کنند در حیطه قوانین و مقررات حرکت کنند و از ریسک پذیری و نوآوری واهمه دارند و بیشتر  به اقتدار خودشان متکی هستند و در سازمانها سعی می کنند حرف آخر را خود بزنند و به پیشنهادات کارکنان توجه زیادی نمی کنند اما مربی گری سعی می کند وظایف افراد را در حین کار تصحیح کند ونقش هدایت کنندگی برای کارکنان داشته باشد و ارتباط نزدیکی با کارکنان یا کاراموز خود برقرار کنند که در صورتی که به درستی انجام گیرد می تواند یک محرک سازمانی درستی ایجاد و عامل انگیزه شود. وجود یک رابطه صمیمی در سازمان می تواند به ایجاد محیط جو سازمانی حمایتی انجامد که از این طریق بتوانند بر مشکلات پیش روی سازمان فائق بیایند.

امروزه سازمانها به توجه به مشکلات و پیچیدگی های محیطی و.  به مربی نیازمند هستند تا مدیر، از این طریق می توانند محیطی خلاق ایجاد نمایند که عاملی برای انگیزه کارکنان شوند و فشارات روانی و که در محیط کار وجود دارند را کاهش دهند و بتوانند برای سازمان خود مزیت رقابتی ایجاد کنند  و زمینه رشد و تعالی سازمان را فراهم نمایند. 

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها